مشروطیت

درگذشت

خراسانی در زمانی که برای جهاد علیه روس قصد هجرت به ایران را داشت در سحرگاه سه شنبه ۲۰ ذیحجه ۱۳۲۹ قمری به طور مشکوکی درگذشت. مقبره او در آرامگاه علی بن ابی‌طالب قرار دارد.[۱]

فرزندان

نسل آخوند خراسانی به علت انتساب به کتاب کفایه الاصول وی اغلب به کِفایی معروف می باشند. از مشاهیر خاندان وی می توان به افزاد ذیل اشاره داشت:

  • میرزا مهدی خراسانی (فرزند)
  • میرزا محمد آقازاده خراسانی (فرزند)
  • میرزا احمد کفایی[۲] (فرزند)
  • حسن کفایی سناتور مجلس؛ (فرزند)
  • حسین کفایی درگذشته به سال ۱۳۵۶ش از شاگردان نایینی؛ (فرزند)
  • زهرا کفایی (فرزند)
  • حمید کفایی(نواده)
  • عبدالرضا کفایی( نوه)

شاگردان

  • سیدابوالحسن اصفهانی
  • سیدحسن مدرس
  • سید ابوالقاسم کاشانی
  • سید هبه الدین شهرستانی
  • سید محمد موسوی زنجانی
  • شیخ مهدی خالصی
  • شیخ محمد خالصی زاده
  • سید محسن امین (صاحب اعیان الشیعه)
  • شیخ هادی جلیلی کرمانشاهی
  • علی اصغر مازندرانی
  • سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی
  • آقابزرگ تهرانی (صاحب الذریعه و اعلام الشیعه)
  • آقا نجفی قوچانی نویسنده حاشیه کفایة، سیاحت شرق و سیاحت غرب
  • میرزا ابوالحسن مشکینی
  • شیخ محمد جواد بلاغی
  • شیخ محمدعلی شاه آبادی
  • محمد عصار لواسانی پدر سید محمد کاظم عصار
  • آقا ضیاءالدین عراقی
  • محمدحسین غروی اصفهانی متخلص به مفتقر از شعرای فارسی گو (معروف به کمپانی)
  • سید حسین طباطبایی بروجردی
  • محمد حسین اشنی،[۳]
  • آقا نورالدین عراقی
  • محمد فیض
  • سیّدمحسن نبویِ‌اشرفی[۴]
  • میرزا احمدخان عمارلویی و صدها تن دیگر از بزرگان شیعه از شاگردان او بودند.

تالیفات و آثار

آخوند خراسانی تالیفات بسیاری داشت از جمله حاشیه‌ای بر مکاسب استادش شیخ انصاری، شرح و تعلیقه‌ای بر منظومهٔ دیگر استادش ملاهادی سبزواری، حاشیه بر اسفار صدرالمتالهین شیرازی که می‌گویند نسخه اش در آستان قدس رضوی وجود دارد، رسالهٔ دماء ثلاثه، چندین رسالهٔ فقهی و اخلاقی و عقیدتی، البته مهمترین تالیفات او همانا کفایةالاصولاست که اکنون در دوره‌های عالی حوزه تدریس می‌شود. صدها نفر از شاگردان آخوند تقریرات فقه و اصول ایشان را نوشته‌اند که بسیاری از آنها هنوز موجود می‌باشد.

یک اثر جنجال برانگیز

یکی از مهمترین آثار منسوب به آخوند خراسانی که منعکس کننده نظرات سیاسی اوست گفتگوی آخوند بامیرزای نائینی پیرامون حکومت دینی می‌باشد.در صحت این اثر تشکیک وجود دارد. اکبر ثبوت معتقد است این گفتگو روی داده است ولی برخی دیگر چون عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله سیستانی، ذبیح الله نعیمیان، محمدعلی نجفی کرمانشاهی، و ... آن را جعلی می دانند. همچنین محسن کدیور نیز در مقالات خویش به این گفتگو استناد می کند. اصل این گفتگو چاپ نشده و گزیده هایی از آن در کتاب محسن دریابیگی(چاپ اول 1386 و دوم 1387) امده است.

خانواده

مهندس حمید مجتهدی (از نوادگان ایشان) سازنده دهکده چوبین نیشابور، در نیشابور سکونت دارند. عبدالرضا کفایی فرزند احمد کفایی از نوادگان آخوند است.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:38 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 


او از ياران بزرگ و بـا وفـاى امام حسيـن(ع) و مـردى شـايسته و شريف بـود; رزمنده اى دلير و جنگجـويـى تـوانا شمرده مـى شد و در ميان قبيله خـود, كه در كوفه سكونت داشتند, مى زيست. وى را زهير بـن قيـن بـن قيـس انمـارى بجلـى مـى خـوانـدند.(1)

ويژگيهاى زهير بن قين

1 ـ شجاعت و پايمـردى زهيـر وى را بـر آن داشت در كنار مـدفعان اسلام قـرار گيـرد. او در بـرخـى فتـوحـات اسلامـى شركت جست و افتخـاراتـى بزرگ به ثبت رسـانـد. علامه سمـاوى در ايـن باره مى نـويسد: ((له فى المغازى مواقف مشهوره و مـواطـن مشهوده))(2) در جنگها مـواضع مشهور و جـايگاه مشهودى داشته است. 
از مـوارد شركت زهير در فتـوحات همانا شركت در غزوه بلنجـر است كه خاطره اى نيز از آن باز گفته است. و در آينده به آن خـواهيـم پرداخت. 
نمونه ديگرش حضـور در كربلاست. او بحق بازوى تـواناى امام شمرده مـى شـد. رشـادت و دلاورى او چنان بـود كه امـام حسيـن(ع) در روز عاشورا, هنگام تنظيـم سپاه خود كه بيـش از هفتاد نفر بودند, وى را بـر ميمنه گمـارد; حبيب را در ميسـره جـاى داد, خـود در قلب سپـاه قـرار گـرفت و پـرچـم را به بـرادرش عبـاس سپرد.(3) 
2 ـ از ديگر ويژگيهاى زهير سخنـورى اوست كه زبانزد خاص و عام و دوست و دشمـن بود. او آنچنان بـر گفتار مسلط بـود كه گاه از او مـى خـواستند در جمع حاضر شـود و در دفاع از امام حسيـن(ع) سخـن بگويد. 
3 ـ سـومين ويژگى زهير, كه در حقيقت مهمتريـن ويژگـى اوست, عشق به امـام زمـانـش حسيـن بـن على(ع) است. 
زهيـر در گفتـار و عمل, در راه و كـربلا در مـواقع مختلف, ايــن ويژگى را بخـوبى به نمايـش گذارد. گفتارش در شب عاشورا و عملـش در روز عاشـورا بهتـريـن گـواه بـر درستـى ايـن سخن است. 
او در شب عاشـورا, هنگامـى كه امام حسيـن(ع) اجازه رفتـن به وى داد, اظهار داشت: ((لا و الله لا يكون ذلك ابدا ااءترك ابـن رسول الله(ص) اءسيرا فى يد الاعداء و اءنجـو اءنا؟! لا ارانى الله ذلك اليـوم.))(4) نه به خـدا سـوگند, هرگز چنيـن نخـواهد بـود. آيا فرزند رسـول خـدا را در دست دشمنان اسير بگذارم و خـود را نجات دهـم؟! خـداى آن روز را به مـن نشـان نـدهـد. 
زهير در راه مكه تا كـوفه, هنگامـى از خـدمت امام حسيـن(ع) باز گشت, همسـر و يـارانـش را مخـاطب قرار داد و گفت: 
مـن تصميم گرفته ام همراه حسين باشم تا جانم را فدايش سازم و... .(5)

پيوستن به حسين(ع)

زهير بـن قيـن در سال شصت هجرى به مقصد فريضه حج, همراه همسر و گـروهـى از يـارانـش, كـوفه را تـرك كرد. 
او, پـس از انجام فريضه حج, مكه را ترك گفت و رهسپار كـوفه شد. زهير و يارانـش آنقدر تند مى رفتند كه در كوتاهتريـن زمان نزديك منزلگاه رسيدند. آنها همـواره مى كـوشيدند كه قدرى دورتر از محل استقـرار مـوقت امـام حسيـن(ع) فـرود آيند. 
امام و يارانـش در محلـى به نام زرود(6) فرود آمـدند و چادرهاى خـود را برپا ساختند. كاروان زهير از راه رسيد, اما چـون دورتر از چادرهاى امام جـايـى مناسب نيافت, چـادرهاى خـود را در همان حـوالى برپا ساخت. شيخ عباس قمى مى نويسد: گروهى از قبيله فزاره و بجيله چنين روايت شده است: هنگام مراجعت از مكه, با زهير بـن قين بجلـى همراه بـوديـم. در منازل, كه به حضـرت امام حسيـن(ع) مى رسيـديم, از او دورى مـى كرديـم; زيرا سير با آن حضرت را دوست نمى داشتيـم. ناگزير هـرگاه امام حـركت مى كـرد, زهير مـى مانـد و هرگاه آن حضـرت تـوقف مى كرد, زهير به راه مـى افتاد. در يكـى از منازل, آن حضرت در طرفـى منزل كرد و ما نيز ناگزير در طرف ديگر فرود آمديم. هنگامى كه مشغول غذا خوردن بوديـم, ناگاه رسولى از طـرف امـام حسيـن(ع) آمـد و پـس از ابـراز سلام, به زهيــر گفت: اباعبدالله(ع) تو را مى خواند. 
مـا از نهايت حيـرت لقمه هـايـى كه در دست داشتيـم, افكنـديـم و لحظه اى ساكت و بـى حركت مانديـم, گـويا پرنـده اى بر سر ما نشسته است. 
همسـر زهير, كه دلهم ناميـده مـى شـد, به زهير گفت: سبحان الله, فرزند پيامبر(ص) تو را مى طلبد و تـو در رفتـن درنگ مى كنى... بر خيز و نزدش شتـاب, ببيـن چه مـى فـرمـايد. 
زهير بر خاسته, خدمت حضرت رفت و زمانـى نگذشت كه شاد و خرم, با چهره بـر افروخته, نزد همسر و يارانـش باز گشت. بـى درنگ دستـور داد خيمه اش را بـركننـد و نزديك سـرا پـرده هاى آن حضـرت بـر پا سازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قيد زوجيت مـن رهايى, به اهل خود بپيوند; زيرا نمى خواهـم كه از سوى مـن زيانى به تو رسد.(7) 
مفيد اضافه مـى كند: آنگاه به يارانـش گفت: هريك از شما كه دوست دارد, همراهـم باشـد, چه بهتر; و گرنه آين آخريـن ديـدار ماست. سپـس گفت: شما را از حقيقتى آگاه مى كنـم. يادم نمى رود, وقتى در غزوه بحر(8) شركت كرديـم; خـداوند پيروزى را نصيب ما گردانيد و غنمايمى به دست آورديـم. سلمان فارسى, همراه ما بـود, هنگامى كه ديـد همگان از اين پيـش آمـد خـوشحال هستنـد, گفت: آيا از ايـن پيـروزى كه خـداونـد نصيب شما سـاخت و از غنيمتهايـى كه به دست آورديد, شادمانيد؟! گفتيم: آرى. 
سلمان گفت: اگر سيد جـوانان آل محمـد را درك كرديد, به يارى او خـوشحال تر باشيد از آنچه كه امروز بر آن دست يافتيـد. و اكنـون مـن با شما خدا حافظى مـى كنـم.(9) آرى او با اهل و يارانـش خدا خافظى كرد تا به دنبال گمشـده اى كه سالها در پـى اش بـود, برود. او همه چيز و همه كـس را رها كرد و رفت تا حسينى شود و جان خود را نثـار حسيـن و مكتب و عقيـده وى كند.

نقش زهير در حادثه كربلا

زهير همسر خود را طلاق گفت, ازياران خـود جـدا شـد, به اردوگاه حسينـى پيـوست و در شمار سربازان شيفته و فدايـى امام حسيـن(ع) جاى گرفت. او در طـول مسير در موارد گوناگون, از جاى بر مى خاست و به تاءييـد سخنان امام مـى پـرداخت. بخشـى از مـواردى كه زهير ارادت راستيـن خـود را به نمـايـش گزارد, چنين است:

1 ـ حمايت از امام در ذوحسم

پـس از بـرخـورد امام بـا سپاه حـر در محلـى به نام ذوحسـم(10) امام(ع) در جمع حاضـران سخـن گفت. آنگاه زهير از جاى بـرخاسته, به يـاران امـام گفت: شمـا سخـن مـى گـوييـد يـا مـن آغاز كنـم؟ 
گفتند: آرى, تـو سخـن بگـوى. زهير, پـس از به جاى آوردن حمـد و ثناى خـداوند, امام را مخاطب قرار داد و گفت: اى فـرزنـد رسـول خدا, سخنانت را شنيـديـم... به خـدا سـوگنـد, اگر دنيا براى ما باقـى بود و قرار بـود در آن بمانيـم و جدايـى از ايـن دنيا به معناى يارى تو بـود; باز همراهى شما را بر مى گزيديـم. امام(ع), ضمـن ستـودن روحيه بـالاى او, بـرايـش دعاى خيـر كرد.(11)

2 ـ پيشنهاد جنگ در بين راه

كاروان حسينى به مـوازات سپاهيان حر حركت مى كرد كه ناگه از دور سـوارى نمايان شـد. او پيك ابـن زياد بـود و نامه اى از سـوى وى براى حر آورده بود. در آن نامه, ابـن زياد نوشته بود: با رسيدن اين نامه بر حسيـن بـن على فشار بياور و او را در بيابانى بىآب و علف فرود آر. حر متـن نامه را براى امام خـواند و آن حضرت را در جريان ماءموريت خويـش قرار داد. امام فرمود: پس بگذار ما در بيـابـان نينـوا يـا غاضـريـات و يـا شفيه فـرود آييم. 
حر گفت: نمى تـوانم با ايـن پيشنهاد شما مـوافقت كنـم; زيرا مـن ديگر در تصميـم گيرى آزاد نيستـم و هميـن نامه رسان جاسوس ابـن زياد است... 
در اين هنگام, زهير بـن قين گفت: براى ما جنگيـدن با ايـن گروه انـدك از نبـرد با افراد بسيارى كه پشت سر آنهاست آسان تـر است. به خدا سوگند, طولى نخـواهد كشيد كه لشكريان بسيارى براى حمايت از اينان مى رسد و ديگر ما در برابر آنان تـوان مقاومت نخواهيـم داشت. 
امام(ع) در پاسخ به پيشنهاد زهير فرمـود: ((ماكنت لاءبـداء هـم بـالقتـال.)) مـن هـرگز شـروع كننـده جنگ نخـواهـم بود.(12)

3 ـ دفـاع از امـام حسيـن در حيـن مـاموريت

در عصر تاسـوعا, هنگامى كه عمربـن سعد يارانـش را فرمان داد تا به اردوگاه حسيـن بـن علـى نزديك شـونـد, حضرت به بـرادرش عباس فرمـود: عباس جانـم, فدايت گردم; برادرجان, سـوار شـو, آنها را ملاقـات كـن و بپـرس بـراى چه آمـده انـد؟ 
عباس با بيست سـوار, كه زهير بن قيـن و حبيب بـن مظاهـر نيز در شمار آنها بـودنـد, به ديـدار يزيـديان رفت. و به آنها گفت: چه مـى خـواهيد؟ گفتنـد: از امير فـرمان رسيده يا تسليـم شـويـد يا بجنگيم. 
گفتند: درنگ كنيد تا آنچه مى گـوييد به ابى عبدالله(ع) برسانيـم. يزيـديـان گفتنـد: او را ديـدار كـن و خبـر بياور. 
عباس باز گشت تا به حسيـن خبر دهد. يارانـش ماندنـد تا با آنها گفتگـو كنند. حبيب بـن مظاهر به زهير گفت: اگر مايلـى, با ايـن قـوم سخـن بگـو و اگـر مـى خـواهـى, مـن سخـن بگـويـم. 
زهير گفت: تـو پيشنهاد سخـن دادى و خـود نيز بديـن امر بپرداز. حبيب به آنها گفت: به خدا, فرداى قيامت پيـش خدا بد مردمـى اند, كسانـى كه نزد او روند و فـرزند پيامبـر خـود, خانـدان و عبادت كننـدگان ايـن شهر را كه نماز شب مـى گزارنـد, كشته باشنـد... . عزره گفت:هـرچه تـوانـى خـود ستـايـى كـن. 
زهير گفت: اى عزره, خـدا او را ستـوده و رهبـرى كرده, اى عزره, از خدا بپرهيز كـن مـن برايت خير مى خـواهـم; به خدا سـوگند, اى عزره, تـو از آنهايـى كه گمـراهـى را بـركشتـن پاكـدامنان يارى مى دهند... . 
عزره پـاسخ داد: اى زهيـر, تـو نزد ما از شيعيان ايـن خانـواده نبودى, تو عثمان خواه بودى. 
زهيـر گفت: از مـوقعيتـى كه اكنـون دارم, در نمـى يـابــى كه از شيعيانم. به خدا نه مـن نامه اى به حسيـن نوشتـم و نه هرگز پيكى در پـى اش فـرستـادم و نه وعده يـارىاش دادم; در راه بــا او برخـوردم, به ياد رسول خدا و موقعيت وى افتادم و دانستـم كه به سوى دشمن مىآيد... . 
پس بر آن شدم يارىاش كنم, در حزب او در آيـم و جانـم را فدايـش سازم; بـراى آن كه شما حق خـدا و رسـولـش را ضايع كـرديـد.(13)

4 - ياد آورى به قمر بنى هاشم

پس از برگشتـن سپاه عمر سعد به اردوگاه خويش, اين بار صداى شمر بـن ذى الجـوشـن به گـوش رسيـد كه بـا صـداى بلنـد مى گفت: 
كجـاينـد فـرزنـدان خـواهـر مـا, كجـاست عبـاس و بـرادرانش؟ امـام حسيـن(ع) فـرمـود: جـوابـش دهيـد, گرچه فاسق باشد. 
قمر بنى هاشـم به دستـور ابـى عبدالله(ع) سمت او رفت تا سخنـش را بشنـود. اما بـى درنگ, در حالـى كه بر او و امانـى كه داده بـود لعنت مـى فـرستاد, باز گشت. زهير بـن قيـن از جاى بـرخاسته, قمر بنى هاشـم را مخاطب قرار داد و گفت: تـو را از حديثـى كه قبلا آن را شنيده ام, آگاه سازم؟! عباس فرمـود: آرى, حـديث را بيان كـن. زهير گفت: وقتـى پـدرت خـواست ازدواج كنـد از بـرادرش عقيل, كه انساب عرب را مـى شناخت, خـواست همسرى برايـش برگزيند كه دليران او را به دنيا آورده باشند تا فرزندى به دنيا آورد كه فرزندنـش حسين را در كربلا يارى كنـد. آگاه باش! پـدرت تـو را براى چنيـن روزى ذخيره كرده; پـس هرگز در يارى برادرت و حمايت از خواهرانت كوتاهى مكن. 
قمر بنى هاشم به زهير گفت: زهير, تو در چنيـن روزى مرا به حمايت تشـويق مى كنى; به خدا سـوگند امروز صحنه اى به تـو نشان دهـم كه مانند آن را نديده باشى.(14)

5 ـ زهير و مراتب عشق به رهبرى

در شب عاشـورا هنگامـى كه حضرت خطبه خوانـد و ياران خـود را از آخريـن وضعيت آگاه ساخت, يكـى از كسانـى كه لب به سخـن گشـود و اظهار عشق و وفادارى كرد زهير بـن قيـن بـود. او, پـس از اظهار وفادارى مسلـم بـن عوسجه, از جاى برخاست و گفت: به خدا سـوگند, مـن دوست دارم كشته شـوم و زنـده شـوم و باز كشته شـوم تا هزار بار; و خـداى عزوجل با كشته شدن مـن مرگ را از تـو و جـوانان و خاندانت دور سازد.(15)

6 ـ سخنان زهير در روز عاشورا

كثيربن عبد الله شعبى گويد: چون بر حسيـن يورش برديم, زهير بـن قيـن سـوار بر اسب دم بلند خـود سلاح پـوشيده در برابر ما آمد و گفت: هشيار باشيد, شما را از عذاب خدا بيـم مـى دهـم; بر مسلمان لازم است برادر مسلمانـش را انـدرز دهـد. ما تا اكنـون بـرادر و همديـن بوديم; تا شمشير ميان ما جدايى نيفكنده هـم كيش هستيم و انـدرز شما بـر مـا لازم است. چـون كـار به شمشيسـر افتـد, رشته برادرى مـى گسلد; ما امتـى باشيـم و شما امت ديگر. خدا ما و شما را به فرزندان پيامبر خود محمد(ص) آزمود تا بنگرد چه كاره ايـم. 
ما شمـا را به يارى او و كنـاره گيـرى از سـركـش فـرزنـد سـركـش عبيدالله بـن زياد مـى خـوانيـم, زيرا جز بـدى از آنها نـديده و نبينند; چشمان شما را ميل مى كشند, دست و پاى شما را مـى بـرنـد, شما را بـر دار مـىآويزنـد, گـوش و بينـى مـى بـرنـد و نيكـان و دانشمنـدان شما چـون حجـر بن عدى و اصحابـش و هانـى بـن عروه و مانند وى را مى كشند. 
در پاسخ, او را دشنام دادند, ابـن زياد را ستـودند و گفتند: به خدا باز نمـى گرديم تا آقايت و همراهانـش را بكشيـم يا نزد امير عبيدالله ببريم. 
زهير گفت: اى بندگان خـدا; پسر فاطمه به دوستـى و نصرت از زاده سميه شايسته تر است. اگر يارىاش نمـى كنيد, به خـدا پناهتان باد; ولـى او را نكشيد و به يزيد وا گذاريد به جانـم سـوگند, كه يزيد با نكشتـن حسيـن هـم از طاعت شما راضـى است. شمـر تيـرى سمت وى افكنـد و گفت: خـامـوش بـاش, مـا را از پـرگـويـى خسته كــردى. زهير گفت: اى بدوى زاده, با تو سخـن نمى گويم; همانا تو از چهار پـايانـى. به خـدا, گمان نـدارم دو آيه از قـرآن درست بـدانـى. مژده ات بـاد به رسـوايـى و عذاب دردنـاك قيـامت. 
شمـر گفت: خـدا يك سـاعت ديگـر خـودت و آقـايت را خـواهـد كشت. زهير گفت: مرا از مرگ مى ترسانى؟! به خدا, مرگ با حسيـن نزد مـن بهتـر است از آنگـونه بـا شمـا جـاويـدان بمـانم. 
سپـس خطـاب به مـردم گفت: اى بنـدگان خـدا, ايـن پست جفـاجـو و همگنانـش شما را از دينتان نفريبند; به خـدا, شفاعت محمد(ص) به مردمى كه خـون فرزندان و خاندان او را مى ريزند و كسانى كه آنها را در ايـن ستم يارى مى كنند و مدافعان آنان را مى كشند, نمى رسد. مردى او را ندا داد كه, ابى عبدالله مى گـويد: بيا به جان خـودم, اگر مومـن آل فرعون قـوم خـود را نصيحت كمرد و دعوت را به آنها ابلاغ كرد, تـو نيز اينان را اندرز دادى و دعوت را بـدانها ابلاغ كردى.(16)

7 ـ دفع هجوم وحشيانه

در روز عاشورا شمر بـن ذى الجوشـن به چادرها و محل استقرار حرم اهل بيت(عليهم السلام) هجـوم بـرد و فرياد زد: آتـش بياوريـد تا ايـن خانه را با ساكنانـش آتـش بزنـم. زنان در حالـى كه فـرياد مـى زدنـد از خيمه بيـرون دويدنـد. امام حسيـن(ع) فـرياد كشيـد: اى فرزند ذى الجـوشـن آتـش مى طلبى كه خانه را بر اهل بيت مـن به آتـش بكشـى, خـدا تـو را به آتـش بسـوزاند. 
در اين لحظه زهير به همراه ده تـن از ياران امام, جهت دفع حمله آنان, به شمر و يارانـش حمله كرد و آنان را از حريـم حسينى دور ساخت. و در ايـن درگيرى, اباعزه ضبابى, كه همراه شمر حمله كرده بـود, به دست زهيـر بـن قيـن كشته شـد.(17)

8 ـ پيكار سخت

زهير, هماننـد ديگر ياران امام حسيـن(ع), در مصاف با دشمنان از مكتب و عقيـده و امامـش سخت دفـاع كـرد و در حمايت از محبـوب و مقصودش, لحظه اى كوتاهى نورزيد. ابو محنف مى نويسد: پـس از شهادت حبيب, بار ديگر آتش جنگ بالا گرفت. زهير بـن قيـن همراه حر وارد ميدان شـد. آن دو نبردى سخت كردنـد. هرگاه دشمـن اطراف يكـى را مى گرفت, ديگرى به يارىاش مى شتافت و نجاتـش مـى داد تا اينكه حـر به شهادت رسيـد. آنگـاه كه نماز خـوف به امامت ابـى عبـدالله(ع) خـوانده شد, زهير بار ديگر به ميدان آمد و نبردى سخت آغاز كرد; نبردى كه ماننـد آن ديده يا شنيده نشـده بـود. او همچنان كه بر دشمـن حمله مـى كـرد, چنيـن رجز مـى خـواند: 

انا زهير و انا ابن القين 
اذودكم بالسيف عـن حســين 
مـن زهيرم و فرزند قين هستم و با شمشير خود شما را از حسيـن(ع) دور مى سازم. 
سپس به طرف امام باز گشت و چون در مقابل امام قرار گرفت, چنيـن گفت: 

فـدتك نفسى هاديا مهــديا 
اليوم القـى جــدك النبيا 
و حسنـا و المــرتضى عليا 
و ذا الجناحين الشهيد حيا 


جانـم فـدايت باد كه هدايت يافت و هـدايت گـرديـد. امـروز جـدت پيامبر را ملاقات مى كنم, همچنين برادرت حسـن و پدرت على مرتضى و آن شهيد زنده اى را كه خداوند دو بال به او بخشيد, ملاقات خواهـم كرد. 
گـويا زهير با ايـن جملات با امام وداع كـرد و بار ديگـر رهسپار ميدان نبرد شد. او همچنان به پيكار ادامه داد تا اينكه كثيربـن عبـدالله شعبـى و مهاجـر بـن اوس بروى حمله بـردنـد و او را به شهادت رساندند.(18)

حضور امام بر بالين زهير

ابـن شهر آشـوب مى نويسد: پـس از شهادت زهير, امام حسيـن(ع) بر بالين وى آمـد و چنيـن فرمـود: ((لا يبعد نك يا زهير و لعن الله قاتليك لعن الذيـن مسخوا قرده و خنازير.)) اى زهير, خداوند تـو را از رحمتـش دور نگرداند و قاتلانت را لعنت كند; شبيه آن لعنتى كه مسخ شـدگان به شكل بـوزينه گان و خـوكان را فرا گرفت.(19) اى مختصرى از زندگى سرباز عاشق و شيفته ابـى عبدالله(ع), زهير بـود كه در كـربلا افتخار آفـريد و با افتخار به شهادت رسيـد. ((فسلام عليه يـوم ولـد و يـوم استشهد و يـوم يبعث حيـا)) 


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:36 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 وضع بحراني و در حال انفجار کشور که از ادامه تبعيد رهبر نهضت اسلامي ايران ناشي مي‏شد از يک سو، و عدم تمايل دولت ترکيه به ادامه زندانباني خود از سوي ديگر، رژيم پهلوي را بر آن داشت که تبعيدگاه امام را تغيير دهد. از اين رو، طي مذاکره سرّي با دولت عراق در قبال اين تعهد که دولت ايران دخالتي در سرنوشت، آزادي و مدت اقامت امام در عراق نداشته باشد، عراقي‏ها با انتقال امام به عراق موافقت نمودند. ورود امام در 13 مهر 1344ش به عراق پس از يازده ماه اقامت در ترکيه، که ابتدا به صورت ناشناس انجام گرفت، استقبال گرم و پرشور و بي سابقه‏اي را به دنبال آورد. حضرت امام پس از يک توقف کوتاه در کاظمين، براي زيارت مرقد مطهر امام هادي(ع) و امام عسگري(ع) رهسپار سامرا شدند و با استقبال باشکوه مردم و حوزه علميه سامرا مواجه گرديدند. روز بعد کربلا يکپارچه براي استقبال ازامام آماده شد و ايشان يک هفته بعد با استقبال بي‏سابقه مردم و حوزه علميه نجف وارد اين شهر شدند. هدف رژيم شاه از تغيير محل تبعيد امام آن بود که با توجه به شرايط خاص و سنّتي حوزه علميه نجف که هر تازه واردي در آن هضم مي‏شد، آوازه امام را از اين طريق به خاموشي بکشانند. اما حضرت امام با ادامه مبارزات خود، رهبري نهضت اسلامي را به شکلي ديگر پيگيري کرده به طوري که رژيم بغداد مجبور به ايجاد فشار عليه ايشان و فراهم آوردن زمينه‏هاي خروج امام از اين کشور گرديد.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:35 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در 13 خرداد 1342 که

 منجر به دستگیری ایشان توسط مامورین رژیم پهلوی و قیام

خونین پانزده خرداد گردید.


 

سه هجرت حضرت امام خمینی(ره)

(حضرت امام خمینی(ره) در ایام تبعید در ترکیه)

(حضرت امام خمینی (ره) در ایام تبعید در ترکیه

 

   انتقال حضرت امام خمینی(ره) از تركیه به عراق (1344 ش)

 
   وضع بحرانی و در حال انفجار كشور كه از ادامه تبعید رهبر نهضت
 
 
    اسلامی ایران ناشی می ‏شد از یك سو، و عدم تمایل دولت تركیه
  
 
 به ادامه زندانبانی خود از سوی دیگر، رژیم پهلوی را بر آن داشت
 
 
  كه تبعیدگاه امام را تغییر دهد. از این رو، طی مذاكره سرّی با دولت
 
 
     عراق در قبال این تعهد كه دولت ایران دخالتی در سرنوشت،
 
 
   آزادی و مدت اقامت امام در عراق نداشته باشد، عراقی‏ها با انتقال
 
 
   امام به عراق موافقت نمودند. ورود امام در 13 مهر 1344ش به
 
 
   عراق پس از یازده ماه اقامت در تركیه، كه ابتدا به صورت ناشناس
 
  
انجام گرفت، استقبال گرم و پرشور و بی سابقه‏ای را به
 
 
دنبال آورد. حضرت امام پس از یك توقف كوتاه در كاظمین،
 
 
 برای زیارت مرقد مطهر امام هادی(ع) و امام عسگری(ع)
 
 
 رهسپار سامرا شدند و با استقبال باشكوه مردم و حوزه علمیه
 
 
 سامرا مواجه گردیدند. روز بعد كربلا یكپارچه برای استقبال از
 
 امام آماده شد و ایشان یك هفته بعد با استقبال بی ‏سابقه مردم
 
 و حوزه علمیه نجف وارد این شهر شدند.هدف رژیم شاه از تغییر
 
 محل تبعید امام آن بود كه با توجه به شرایط خاص و سنّتی
 
 حوزه علمیه نجف كه هر تازه واردی در آن هضم می ‏شد، آوازه
 
 امام را از این طریق به خاموشی بكشانند. اما حضرت امام(ره) با
 
 ادامه مبارزات خود، رهبری نهضت اسلامی را به شكلی دیگر
 
 پیگیری كرده به طوری كه رژیم بغداد مجبور به ایجاد فشار علیه
 
ایشان و فراهم آوردن زمینه‏ های خروج امام(ره) از این كشور گردید.

 

 

 

 
 
 
امام روح الله خميني(ره) قبل از تبعيد در كشور عراق - شهر نجف

 


 

امام خمینی‌‌(ره) همان زمان در ملاقات با سعدون شاکر، رییس سازمان

استخبارات عراق گفته بود: «هر کجا بروم، اگر این فرشم را پهن کنم،‌‌‌

همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر

علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا شود از مردم ایران

جدا بشوم، دقیقه‌ای اینجا نخواهم ماند.»

(امام خمینی(ره) به همراه یاران در مرز کویت

هجرت حضرت امام خمینی(ره) از عراق به كویت تحت فشار

رژیم بعثی عراق (1357 ش)

پس از تبعید امام خمینی(ره) به نجف، ایشان باز هم فریادهای حق

‏طلبانه و ظلم ‏ستیز خود را علیه رژیم، از طریق سخنرانی، ارسال

پیام‏های كتبی و شفاهی به گوش ملت ایران می‏رساندند و بدین وسیله

ماهیت بیدادگری و فساد و وابستگی رژیم را افشا و آشكار می‏ ساختند.

امام در حوزه علمیه نجف به تدریس فلسفه سیاسی حكومت اسلامی

، تحت عنوان ولایت فقیه، همراه با دروس فقه و اصول پرداختند و

شاگردانی برجسته و هم ‏فكر تربیت كردند. ثمره مجموعه این فعالیت‏ها،

باعث آگاهی و رشد سیاسی روزافزون همه اقشار، اعم از

تحصیل‏كرده ‏ها، روحانیان، بازاری‏ها، شهری‏ها، روستایی‏ها و... گردید.

از این رو، رژیم طاغوتی ایران، با اعزام هیئتی به بغداد و مذاكره با

مقامات عراقی، خواهان ایجاد محدودیت برای امام بود. تا آنجا كه

منزل ایشان در نجف، در دوم مهر 1357 ش توسط نیروهای امنیتی

عراق محاصره شد و رفت و آمدها، محدود و كنترل گردید. پس از این

كه دولت بعثی عراق، رهبر كبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام

خمینی را از فعالیت‏های سیاسی و مذهبی بر ضد رژیم شاه در كشور

عراق منع كرد، ایشان نجف را به قصد اقامت در كشور كویت ترك نمود.

اما دولت كویت برای حفظ روابط خود با رژیم شاه از ورود امام به این

كشور جلوگیری كرد. بنابراین امام پس از توقفی كوتاه در مرز بصره،

به بغداد رفته و روز دیگر عازم پاریس شدند.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:34 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

اینجا   صدای آهنگهای پاپ لس آنجلسی و غرب زده آن قدر بلند است که فریادهای «حاج مهدی باکری» به گوش نمی رسد...
اینجا   ایران قرن 21 است!اینجا   همه «حاج ابراهیم همت» را با اتوبان همت می شناسند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   بر دیوارهای شهر روی عکس شهید ، پوستر تبلیغاتی می چسبانند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   نام شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید می گذارند...

اینجا   ایران قرن 21 است! 
اینجا   ستارگان درخشان هالیوود آنقدر زیاد شده اند که دیگر کسی ستارگان پرفروغ کربلای ایران را نمی بیند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دیگر شهدا زنده نیستند و در پیچ و خم های عصر ارتباطات، به خاک سپرده شده اند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دیگر کسی نمی خواهد گمنام بماند، همه به دنبال کسب نام هستند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   جانبازان موجی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   خرمشهر دیگر خونین شهر نیست، خرمشهر دیگر 36 میلیون جمعیت ندارد…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، مهدی باکری در وصیت نامه خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دشمن در خانه های ماست، دیگر کسی حاضر به نبرد با دشمن نیست…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی خواهد با صدای الله اکبر ، لرزه بر تن دشمن بیاندازد…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   در پناه میز هستیم، دیگر کسی پشت خاکریز پناه نمی گیرد...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   جانباز شیمیایی ، به خاطر نداشتن پول، در بیمارستان پذیرش نمی شود و شهد شهادت می نوشد...

و این هم عکسی از و ضعیت زندگی یک جانباز ویلچری:

kimia


اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، شب عملیات خیبر حاج مهدی باکری ، برادرش حمید باکری را جاگذاشت و رفت...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، مهدی زین الدین ،  رتبه چهار کنکور سراسری را داشت...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، تکه های پیکر محمد نوبخت را درون گونی برای خانواده اش فرستاده بودند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   روسری ها هر روز کوچتر می شود و مانتو ها هر روز کوتاهتر و تنگتر...اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دخترها پسر شده اند، پسرها دختر شده اند، مردان بی غیرت شده اند، زنان بی حجاب شده اند...اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دیگر کسی، احترامی برای چفیه شهدا قایل نیست...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دعای عهد را فراموش کرده ایم، زمان ندبه و سمات را گم کرده ایم...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   برای زیبا سازی شهرها، میلیونها هزینه می شود اما برای تعویض سنگ قبر فرسوده شهدای گمنام بودجه ای نداریم ...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی، حقیقت به مسلخ مصلحت می رود...!!!
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   ایران قرن 21 است!

 

بعد از شهدا چه کردیم؟


ای شهیدان،

ما بعد از شما هیچ نکردیم.

لباس های خاکی تان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم،

عهدمان را شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم،

زمان ندبه و سمات را گم کردیم.
شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم.

بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم

و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم.

تاول شیمیایی را از یاد بردیم

و غیرت ها را به بهایی اندک فروختیم.

عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم.

 

شـ ـهـ ـدا شـ ـرمـ ـنـ ـده ایـ ـمـ . . .


موضوعات مرتبط: مطالبی درباره شهدا ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:33 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 یکی  از خونهایی که از زن خارج می شود، خون استحاضه است . و زن را در موقع دیدن خون استحاضه ، مستحاضه می گویند. خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ وسرد است و بدون فشار و سوزش بیرون میاید و غلیظ هم نیست ، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.

استحاضه سه قسم است : قلیله و متوسطه و کثیره .

استحاضه قلیله آن است که خون ، پنبه ای را که زن داخل فرج می نماید سوراخ نکند و از طرف دیگرظاهر نشود.

استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود و از طرف دیگرظاهر شود، ولی به دستمالی که معمولا زنها برای  جلوگیری از خون می بندند، جاری  نشود.

استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه به دستمال جاری شود.

 

در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد و ظاهر فرج راهم اگر خون به آن رسیده ، آب بکشد و بنابر احتیاط واجب پنبه را عوض کند یاآب بکشد. اگر پیش از نماز یا در بین نماز، خون استحاضه متوسطه ببیند، باید برای آن نماز غسل کند. در استحاضه کثیره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسأله پیش گفته شد، باید برای هر نماز دستمال را عوض کند،یا آب بکشد و یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای  نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بین نماز ظهر وعصر فاصله نیندازد. و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل کند. ونیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد، باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید.

اگر خون استحاضه ، پیش از وقت نماز هم بیاید، اگر چه زن برای آن خون ، وضو و غسل را انجام داده باشد، بنابر احتیاطواجب باید در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد. مستحاضه متوسطه و کثیره که باید وضو بگیرد و غسل کند، هر کدام را اول بجا آورد، صحیح است . ولی بهتر آن است که اول وضو بگیرد.

اگر استحاضه قلیله زن ، بعد از نماز صبح متوسطه شود، باید برای نمازظهر و عصر غسل کند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، باید برای نمازمغرب و عشا غسل نماید.

اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود، بایدبرای نماز ظهر و عصر یک غسل ، و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری بجا آورد. و اگربعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نمازغسل کند، غسل او باطل است . بلکه اگر نزدیک اذان صبح برای نماز شب غسل کندو نماز شب را بخواند، احتیاط واجب آن است که بعد از داخل شدن صبح ، دوباره غسل و وضو را بجا آورد. زن مستحاضه ، برای هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب ، باید وضوبگیرد. و نیز اگر بخواهد نمازی را که خوانده احتیاطا دوباره بخواند، یا بخواهدنمازی را که تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهد. ولی برای خواندن نماز احتیاطو سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.

زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقطبرای نماز اولی  که می خواند،باید کارهای استحاضه را انجام دهد و  برای نمازهای  بعد لازم نیست اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است ، موقعی  که می خواهد نمازبخواند، بنابر احتیاطواجب مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند وبیرون آورد و بعد از آن که فهمید استحاضه او کدام یک از آن سه قسم است کارهایی را که برای  آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی کند، پیش از داخل شدن وقت هم می تواندخود را وارسی  نماید.

گل

زن مستحاضه اگر پیش از آنکه خود را وارسی کند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده مثلا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده ، نماز او صحیح است . و اگر قصد قربت نداشته یاعمل او مطابق وظیفه اش نبوده ، مثل آنکه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده ، نماز او باطل است .

زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آنچه مسلما وظیفه اوست عمل کند، مثلا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه ، باید کارهای استحاضه قلیله را انجام دهد، و اگر نمی داند متوسطه است یا کثیره ، باید کارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد. ولی اگر بداند سابقا کدام یک از آن سه قسم بوده ،باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید. اگر خون استحاضه در باطن باشد و بیرون نیاید، وضو و غسل باطل نمی شود.و اگر بیرون بیاید، هر چند کم باشد، وضو و غسل را به تفصیلی که گذشت باطل می کند.

زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی کند و خون نبیند اگر چه بداند دوباره خون می آید، با وضویی که دارد می تواند نماز بخواند.

زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده ، خونی  از اوبیرون نیامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نیست و بیرون نمی آید، می تواندخواندن نماز را تأخیر بیندازد.

 اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلی  پاک می شود یا به اندازه خواندن نماز، خون بند می آید، باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند. اگر بعد از وضو و غسل ، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که اگر نمازرا تأخیر بیندازد، به مقداری که وضو و غسل و نماز را به جا آورد، به کلی پاک می شود، باید نماز را تأخیر بیندازد و موقعی که به کلی پاک شد، دوباره وضو وغسل را بجا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم نیست وضوو غسل را دوباره به جا آورد، بلکه با وضو و غسلی که دارد، می تواند نمازبخواند.

مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی به کلی از خون پاک شد باید غسل کند.ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش ، مشغول غسل شده دیگر خون نیامده لازم نیست دوباره غسل نماید.

مستحاضه قلیله بعداز وضو، و مستحاضه کثیره و متوسطه بعد از غسل ووضو باید فورا مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل ازنماز اشکال ندارد. و در نماز هم می تواند کارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را بجاآورد.

زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد، باید دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود. ولی اگر خون در داخل فضای فرج نیاید، غسل لازم نیست .

اگر خون استحاضه زن جریان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضررنداشته باشد، باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری کند. ولی اگر همیشه جریان ندارد، فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید. و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره کسل کند و وضو هم بگیرد و اگر نماز هم خوانده ، باید دوباره بخواند.

خشک کردن گل ها

اگر در موقع غسل خون قطع نشود، غسل صحیح است . ولی اگر در بین غسل ،استحاضه متوسطه کثیره شود، واجب است چنانچه مشغول غسل ترتیبی (یا ارتماسی )بوده همان را از سر بگیرد. احتیاط واجب آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است ، به مقداری که می تواند از بیرون آمدن خون جلوگیری  کند.

روزه زن مستحاضه ای که غسل بر او واجب می باشد، در صورتی صحیح است که در روز غسلهایی را که  برای نمازهای  روزش واجب است ، انجام دهد. ونیز بنابر احتیاطواجب باید غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد  فردای آن راروزه بگیرد بجا آورد. ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نکند و برای  خواندن نمازشب پیش از اذان صبح غسل نماید و در روز هم غسلهایی را که برای نمازهای روزش واجب است بجا آورد، روزه او صحیح است .

اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند، روزه او صحیح است .

اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز متوسطه یا کثیره شود، باید کارهای متوسطه یا کثیره را که گفته شد انجام دهد. و اگر استحاضه متوسطه ، کثیره شود بایدکارهای استحاضه کثیره را انجام دهد. و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد، فایده ندارد و باید دوباره برای کثیره غسل کند.

اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه زن کثیره شود، باید نماز را بشکند وبرای استحاضه کثیره غسل کند و وضو بگیرد و کارهای  دیگر آن را انجام دهد وهمان نماز را بخواند. و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد، باید دو تیمم کند، یکی  بدل از غسل و دیگری بدل از وضو. و اگر برای یکی از آنها وقت ندارد،باید عوض آن تیمم کند و دیگری را بجا آورد. ولی  اگر برای  تیمم هم وقت ندارد،نمی تواند نماز را بشکند، و باید نماز را تمام کند، و بنابر احتیاطواجب قضانماید. و همچنین است

اگر در بین نماز استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود.

اگر دربین نماز، خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یانه ، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده ، باید وضو و غسل و نماز رادوباره بجا آورد.

اسطوخودوس، گل

اگر استحاضه کثیره زن متوسطه شود، باید برای نماز اول ، عمل کثیره وبرای نمازهای بعد، عمل متوسطه را بجا آورد. مثلا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه کثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقطوضو بگیرد. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقطبه مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید. و اگر برای نماز عصر هم غسل نکند،باید برای نماز مغرب غسل کند. و اگر برای آن هم غسل نکند و فقطبه مقدار نمازعشا وقت داشته باشد، باید برای  عشا غسل نماید.

اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره قطع شود و دوباره بیاید، برای هر نماز باید یک غسل بجا آورد. ولی  اگر بعد از غسل و پیش از نماز قطع شود، چنانچه وقت تنگ باشد که نتواند غسل کند و نماز را در وقت بخواند، با همان غسل می تواند نماز را بخواند و همین طور است حکم وضو.

اگر استحاضه کثیره قلیله شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد. و نیز اگر استحاضه متوسطه قلیله شود، بایدبرای نماز اول ، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را بجا آورد.

اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد حتی عوض کردن پنبه را ترک کند، نمازش باطل است .

مستحاضه قلیله اگر بخواهد غیر از نماز کاری انجام دهد، که شرط آن وضوداشتن است ، مثلا بخواهد جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید وضوبگیرد، و وضویی که برای نماز گرفته کافی نیست ، بنابر احتیاط واجب .

رفتن در مسجد مکه و مدینه و توقف در سایر مساجد و خواندن سوره ای که سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشکال ندارد، ولی نزدیکی  شوهر با او بنابراحتیاطواجب در صورتی حلال می شود که غسل کند، اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است ، مثل وضو و عوض کردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.

اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز جایی از بدن خود را به خطقرآن برساند، باید غسل کند و وضو

هم بگیرد.

نماز آیات بر مستحاضه واجب است . و باید برای  نماز آیات هم کارهایی را که برای نماز یومیه گفته شد، انجام دهد.

هرگاه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود، اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، باید برای  نماز آیات هم تمام کارهایی را که برای نماز یومیه او واجب است ، انجام دهد. و احتیاطواجب آن است که هر دو را با یک غسل و وضو به جا نیاورد.

اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، باید برای  هر نماز کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است بجا آورد.

اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست و شرعا حکم حیض و نفاس را ندارد، بنابر احتیاط واجب باید به دستور استحاضه عمل کند.بلکه اگر شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خونهای دیگر، چنانچه نشانه آنهارا نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید کارهای استحاضه را انجام دهد.


موضوعات مرتبط: احکام ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:29 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

باعرض سلام وخسته نبشي خدمت بروبچ امشو متوت چندنمونه تست به شما

 

بنستيم خوتون بخو بسنجي درضمن اي تست يه نوع طنزن وخداي نكرده به هيچ

شخصيتي توهين نووده

1 - دخه كوچه نرفتي حس اكني كه درمورد تو گپ نزدن

عكس العمل شما ؟

الف : ايشن چه نگتن ؟ نكه درموردمه گپ نزدن

ب : چكاربشون امهه هرچه اگن بگن

ج : مه خومثل بعضيون فضول نهمم كه نخه كُل وجُن مردم بكم

د : نه هيچ وقت تا مطمئن نبشم گناه كسه ناسم


2 - دخه يه جمعي ازتو تعريف اكنن عكس العمل شما؟

الف : خانه مه خودم دگه افهمم كه آدم خوبيم

ب : ايشون همتو به مه بادنكردن كه خَر بَشُم

ج : كسه كه خوبن نياز به تعريف هم اينين

د : وظيفه شونن ازمه تعريف بكنن مه به اي خوشتيپي

دل شون هم بخواد


بكيه اگه غيرت شما ايكه دخه عدامه متلب سيده وا

دنگ چهم شما

 


موضوعات مرتبط: نوشته های طنز ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:23 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 شما همانی هستید که امروز انجام می دهید نه آنی که تصمیم دارید فردا انجام دهید.


موضوعات مرتبط: روان شناختی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:18 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

نام : محمد تقی

شهرت : ادیب نیشابوری (دوم)
تولد: پنجم شعبان 1312 ه.ق برابر با 1274 ه.ش
وفات: 21 آذر 1355 برابر با 20 ذی الحجه 1396
محل تولد: روستای خیرآباد از بخش میان جلگه نیشابور
محل دفن: حرم مطهر رضوی آخرین غرفه
جنوب غربی صحن انقلاب(کهنه یا عتیق)
نام پدر:اسدالله که خیاط و ملای روستا بوده است.
نام مادر :فاطمه
 
تا 18 سالگی مقدمات تحصیل را در مکتب و
خدمت پدر طی نمد و سپس عازم مشهد
مقدس گردید.
 اساتید وی به شرح زیر بوده اند:
1)      آقا شیخ محمد کدکنی که دایی استاد
بوده است- مقدمات
2)      ادیب اول میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری 
 تمام ادبیات عرب و نیز پارسی و فنون شعر و ...
3)      آقا بزرگ شهیدی  شرح اشارات ،
شرح هدایه و ...
4)      آقا شیخ حسن بُرسی  فقه
5)      شیخ اسدالله یزدی  شرح منظومه
سبزواری ، شرح فصوص قیصری و ...
6)      میرزا محمد باقر مدرس رضوی  شرح لمعه
7)      جلال المحققین شیرازی  تشریح
الافلاک و خلاصه الحساب شیخ بهایی و
هندسه جلال المحققین
8)      حاجی فاضل خراسانی  اسفار و ...
9)      سید جعفر شهرستانی  قوانین و ...
10)     سید علی صدرالاطبا  شرح قانون
ابن سینا و ...
از 25   سالگی به تدریس مشغول بود و بیشتر
از 60 سال تا چند روز مانده به فوت به
این امر اشتغال داشت.
مَدرَس ها به ترتیب زمان:
مسجد ترک ها ، مدرسه سلیمان خان ،
مسجد گوهر شاد ، مدرسه خیراتخان ،
آرامگاه شیخ بهایی در حرم مطهّر ،
منزل شخصی در بازارچه عیدگاه
( ضلع جنوبی بازار رضا فعلی) که
پربارترین و طولانی ترین دوران تدریس
ایشان مدرسه خیراتخان واقع در بست
پایین خیابان حرم مطهر بوده است که فعلا د
ر مجموعه دانشگاه علوم رضوی قرار گرفته
است. تمام دهه 20 و 30.
شیوه تدریس:
لفظ قلم و آهنگین با تکیه به صوت و سیلاب
ماقبل آخر، تشریح کامل متون با روش تطبیقی
کامل ادبیات عرب و پارسی با استفاده از داستانها
و شواهد تاریخی و مشاهدات عینی و بیان متجسم
متون و نیز نقد و بررسی کامل آنها و ...
متون تدریس:
سیوطی ، مغنی ، مطوّل ، شرح نظّام ، حاشیه
ملّا عبدالله ، معالم الاصول ، مقامات تحریری
، گوهرنامه در عروض و قافیه ( از تالیفات خودشان) و ...
تالیفات
نثر
1)تابش جان و بینش روان در حکمت الهی
2)گوهر نامه و رساله قافیه در فنون شعر
3)تاریخ ادبیات عرب قبل از اسلام
4)تاریخ ادبیات ایران تا حکیم ناصر خسرو
5)البدایه و النّهایه در حکمت الهی
6)آرایش سخن در بدایع شعر
نظم
1)منظومه های : آسایش نامه ، آیین نامه ،
حدیث جان و جانان ، طریقت نامه ، فیروزی
جاوید، گوهر تابنده ، مجمع راز و یعقوبیّه ( ناتمام)
2)دیوان اشعار شامل قصاید ، غزلیات ، مثنویات
، رباعیات و قطعات و منفردات و ...
از مجموعه آثار ایشان فقط تاریخ ادبیات عرب
، رساله قافیه ، گوهرنامه و آرایش سخن در
مجموعه ای به نام گوهر دانش در 1337 ه.ش
و نیز منتخبی از اشعار دیوان در 1380 ه.ش چاپ
شده است.
بعضی از استادان و بزرگانی که از محضر استاد
ادیب نیشابوری دوم کسب فیض نموده و زیربنای
علمشان بر آن استوار گردیده عبارتند از:
1)آیات عظام و مراجع بزرگوار و حجج الاسلام
: سید علی سیستانی ، وحید خراسانی ،
شهید مطهری، واعظ طبسی ، شهید سعیدی
، خزعلی ، عالمی ، معصومی ، مهمان نواز ،
فقیه سبزواری ، قمی و ...
2) اساتید بزرگوار : شیخ محمد رضا حکیمی
، حجت هاشمی خراسانی ، استاد محمد تقی
شریعتی ، شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی
، احمد امین شیرازی ، الهی خراسانی ،
عبدالکریم پارسا و آقای علی مقدادی فرزند
حاج شیخ حسینعلی نخودکی و شهید
اندرزگو (دکتر حسینی) و ...
3) اساتید ارجمند دانشگاه : دکتر مهدی محقق
، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، دکتر احمد
مهدوی دامغانی ، پروفسور فلاطوری ، دکتر سید
جعفر لنگرودی ، دکتر حسن ملکشاهی ، دکتر
محمد رضا امامی گرگانی ، دکتر روحانی شهری
، دکتر موسوی گرمارودی ، دکتر درهمی ، دکتر
سید محمود علوی ، دکتر صالحی ، دکتر علی
اکبر شهابی ، دکتر مهدی صانعی و ...
استاد فرموده اند:«هر ادیب نکته پردازی گروگان من است.»
مجالس
استاد به چند مجلس سوگواری به طور مرتب
میرفتند از جمله منزل مرحومان حاج شیخ مرتضی
واعظ شهیدی ، رویائی ، حاج شیخ محمد رئیس
شیبانی و ابوهادی در همان محله مسکونی
خودشان و منزل مرحوم صفرعلی صراف مقابل
مدرسه و همچنین مدرسه خیراتخان
یک مجلس ادبی غالبا در منزل مرحوم غلامرضا
ریاضی تشکیل می شد که در آنجا هم حضور
داشتند و بعضی از اعضاء آن عبارت بودند از
مرحوم دکتر قاسم رسا ، فضل مستوفی ، باقرزاده بقا

 : 121


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:42 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

عكس

 

 

در سـال 1255، در مـشـهـد، در يـك خـانـواده غير معروف متولد شد و در 22 سالگي به تهران مهاجرت كرد و مدت كوتاهي تحصيل فلسفه كرد، 
سپس به نجف رفت دو سال درس شيخ انصاري را درك كرده است، اما بيشتر تحصيلاتش نزد ميرزاي شيرازي بوده است ميرزاي شيرازي در سال 1291 سـامـرا را محل اقامت خود قرار داد، ولي آخوندخراساني از نجف دور نشد و خودش مستقلا حـوزه درس تـشـكـيـل داد او از مـدرسين بسيار موفق است، در حدود هزار و دويست شاگرد از محضرش استفاده مي كردند و درحدود دويست نفرآنان،خودمجتهدبودند. 
فـقـهـا عـصـر اخـيـر، نـظير مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، مرحوم حاج شيخ محمدحسين اصـفـهاني، مرحوم حاج آقا حسين بروجردي، مرحوم حاج آقا حسين قمي، ومرحوم آقا ضيا الدين عـراقـي هـمـه از شـاگـردان او بوده اند شهرت بيشتر آخوندخراساني، در علم اصول است كتاب كـفـايـه الاصـول او، يـك كتاب درسي مهم است، وحواشي زيادي بر آن نوشته شده است آرا اصولي آخوند خراساني، همواره درحوزه هاي علميه نقل ميشود و مورد توجه است آخوند خراساني هـمـان كسي است كه فتوي به ضرورت مشروطيت داد مشروطيت ايران، رهين اوست او در سال 1329هجري قمري درگذشت.

 آثار و تاليفات 
از تاليفات او مي توان كتب زير را نام برد: 
كتاب الاجاره. 
الاجتهاد و التقليد. 
 التكلمه للتبصره. 
حاشيه بر اسفار ملا صدرا. 
حاشيه بر رسائل شيخ مرتضي انصاري (ره)
حاشيه بر مكاسب شيخ (ره)
القضا و الشهادات. 
كفايه الاصول در دو جلد. 
و مـشـهورتر از همه تاليفات او، اين كتاب آخري است كه در تمام اقطار، درنهايت اشتهار مي باشد دانـشـمـندان حاشيه ها و تعليقه هاي متعددي بر آن افزوده اند كه از مشهورترين آنها، حاشيه شيخ مـحـمـد حـسـين اصفهاني، شيخ محمد علي قمي، شيخ ‌عبدالحسين آل شيخ، و ميرزا ابوالحسن مـشكيني است كه هر كدام در كشف معضلات و ابراز حقايق آن كتاب، تلاش فراواني نموده اند كه در روشـنگري مطالب آن كتاب مفيد مي باشد و تاسيس چند مدرسه علميه را در نجف اشرف، در سري كارهاي علمي و تربيت علما او مي توان ذكر كرد.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:41 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 
سيزده سال پس از ورود حضرت امام خميني(ره) به عراق و اقامت در نجف اشرف، به دنبال فشارهاي دولت بعثي اين كشور براي محدود كردن فعاليت‏هاي سياسي ايشان، حضرت امام خميني(ره)، با چند تن از نزديكان، صبح روز 12 مهر 1357ش به سوي كشور كويت مهاجرت كرد. ولي دولت اين كشور از ورود ايشان، با وجود داشتن ويزا، جلوگيري نمود. از اين رو، ساعاتي را در مرز ماندند. در ساعات پاياني اين روز، مأموران مرزي عراق به امام اطلاع دادند كه بازگشتشان به نجف بلامانع است. اما امام از بازگشت به نجف خودداري كردند و شب را در بصره گذرانده، تصميم گرفتند به پاريس بروند. عراقي‏ها نيز موافقت خود را اعلام كردند. عصر روز سيزدهم مهر 57، امام و همراهان به بغداد منتقل شده و روز بعد، اين مهاجر بزرگ با كاروان كوچك همراهش، براي خدا، به سوي خدا و در راه خدا، هجرتي تاريخي و سرنوشت‏ساز را آغاز نمود و معظم‏له در محله "نوفل‏لوشاتو" در حومه پاريس اقامت گزيد. در مدت اقامت چهارماهه امام در پاريس، نوفل لوشاتو، به مهم‏ترين مركز خبري جهان تبديل شده بود. حضرت امام تا چند روز پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در همين مكان به سر برده و ملت مسلمان ايران را در سرنگوني رژيم شاهنشاهي، رهبري مي‏نمودند.

موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:40 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

  کلاه بافت نرم نکست سایزتا12ماه قیمت25تومان 

 

 

 کلاه بافت نرم ترک سایزتا24ماه قیمت 25تومان 

 

 

 

ست شالو کلاه گرم سایزتا18ماه قیمت 17تومان 

 

 

  

جوراب شلواری ترک جنس عالی سایز4تا5سال فقط سفیدرنگ قیمت 14تومان 

 


موضوعات مرتبط: لباس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:38 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

دانلودغیر مستقیم(picofile)


موضوعات مرتبط: آهنگ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:33 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 برنامه غذایی فیتنس + برنامه تمرینی

برنامه غذایی برای دوره کات :

۶ صبح

مکمل پروتئینی، ۶ عدد سفیده تخم مرغ، ۲ پیمانه جوانه گندم، ۱ عدد موز

۹ صبح

۱ عدد تن ماهی بدون روغن

۱۲ صبح

سالاد فصل به همراه گوشت و یا ماهی بدون چربی

۳ بعد ار ظهر

مکمل پروتئینی

۶ بعد ار ظهر

سبزیجات تازه به همراه کمی گوشت مرغ یا ماهی بدون چربی

۹ بعد ار ظهر

مکمل پروتئینی، میوه و اندکی جوانه گندم

یکسری توضیحات راجع به گروه های خونی که صد در صد بدرد خواهد خورد : مطالعه کنید:

همانطور که می دانید گروه‌های خونی متفاوت و زیادی وجود دارد اما چهار گروه اصلی آنها عبارتند از: (A و B و AB وO )

گروه A
اساس تغذیه این گروه باید بر پایه گیاه‌خواری و مواد غذایی کم چربی باشد.
گروه O

این گروه باید از غذاهایی که پروتین بیشتری دارند مصرف نمایند و میزان مصرف کربوهیدراتها را کاهش دهند(مانند برنج، سیب زمینی و مواد نشاسته‌ای و …)

گروه AB, B
برنامه غذایی فیتنس + برنامه تمرینی
و اما اشخاصی که صاحب گروه خونی B, AB هستند بهتر است از همه گروههای غذایی بطور متعادل، اعم از گوشتها و پروتینها ، سبزیجات و میوه‌ها مصرف نمایند
یک برنامه تمرینی و غذایی برای فیتنس :
روز اول :
پرس سینه با هالتر ۴ ست: تا نهایت خستگی با وزنه نسبتا سبک نکته(تمام ست ها رو تا نهایت خستگی انجام داده سپس در انتهای هر ست ۵ ثانیه استراحت کرده و دوباره تا نهایت خستگی هالتر رو پرس کنید)
پرس بالا سینه با هالتر ۴ ست تا نهایت خستگی : مانند بالا
کراس اور ۴ ست تا نهایت خستگی : (۵ ثانیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی)
———————
پشت بازو با هالتر خوابیده رو صورت ۴ ست تا نهایت خستگی و ۵ثانیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
پشت بازو دمبل تکی خوابیده رو صورت ۴ ست مانند بالا
پشت بازو با سیمکش از بالای سر ۴ ست تا نهایت خستگی مانند بالا
——————————————–
روز دوم :
زیر بغل سیم کش از جلو ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
زیر بغل دمبل پلاور ۴ ست تا نهایت خستگی مانند بالا
زیر بغل تی بار ۴ ست تا نهایت خستگی مانند بالا
———————————————————
جلو بازو با سیمکش تکی ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
جلو بازو با هالتر لاری دست بسته ایستاده ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
جلو بازو با دمبل روی دستگاه لاری ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
ساعد ۴ ست تا نهایت خستگی
———————————————————
روز سوم :
سرشانه با هالتر ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
نشر سرشانه از جانب ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
نشر سرشانه خمیده ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
کول با هالتر + شرگز با هالتر ۱۷*۴

برنامه غذایی فیتنس + برنامه تمرینی

———————————————-
روز چهارم:
اسکوات پا با هالتر : ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
پرس پا ماکوس : ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
جلو پا با ماشین پشت پت با ماشین ۱۷*۴
ساق پا ایستاده ۴ ست تا نهایت خستگی و سپس ۵ ثتنیه استراحت و دوباره تکرار تا نهایت خستگی
——————————————————————-
نکته مهم در این برنامه تمرینی اینست که تکرار ها باید بصورت نیمه انجام شود تا فشار بصورت متوالی بر روی عضله هدف اعمال شود
نکته دیگر این که در کنار این برنامه تمرینی باید حتما از تمرینات هوازی ۳ روز در هفته استفاده شود
برنامه غذایی باید کامل و سرشار از پروتئین باشد و کربو هیدرات ها از ساعت ۶ بعد از ظهر به بعد نباید زیاد مصرف شود
از مکمل هایی مثل : پروتئین ۱۰۰% whey و آمینو اسید ۲۲۲۲ و چربی سوزها هم میتوانید در کنار این برنامه تمرینی استفاده کنید.


موضوعات مرتبط: ورزش وتمرین ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:28 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 شرکت Dearman موتور، در حال توسعه موتوری می باشد که با هوای مایع کار می کند. این موتور هیچگونه آلودگی تولید نمی کند

در این فرآیند که به احتراق سرد معروف شده، پیستون بوسیله فشار ناشی از انبساط هوا در سیلندر تحت فشار قرار داده می شود. در این موتور هوای مایع در دمای منفی 256 درجه فارنهایت ذخیره شده و طی فرآیندی بسیار سریع به حالت گاز تبدیل می شود و به دمای محیط رسیده و در همین زمان کوتاه منبسط می شود.

به گزارش هیتنا پس از باز شدن سوپاپ های خروجی تنها هوا خارج می شود. در واقع این موتور تنها با ایجاد یک اختلاف دما در سوخت و با تکیه بر تکنولوژی های موجود عمل می کند. همانطور که می دانیم هوای مایع حاوی انرژی زیادی نمی باشد. این هوا می بایست سرد شود تا به حالت مایع برسد که این عمل خود به انرژی نیاز دارد که انرژی آن از منابع موجود بدست می آید. سپس این هوای مایع به یک تانک عایق انتقال داده می شود. بر خلاف باتری ها، این سیستم تنها به چند دقیقه زمان برای پر شدن مجدد تانک نیاز دارد و بر خلاف هیدروژن هوای مایع می تواند در فشار اتمسفر در تانک ذخیره شود. در درون تانک عایق هوای مایع تمایل دارد به آرامی تبخیر شود و به مرور زمان فقط هیدروژن مایع باقی می ماند. این احتمال می رود در صورتی که خودرو مدت طولانی در یک مکان پارک باشد سوخت مخزن آن کاهش یابد. گفته می شود شرکت Dearman هم اکنون در حال تست کردن این سیستم می باشد و باید منتظر ماند و دید تولید این موتور عملی خواهد بود یا خیر؟!


موضوعات مرتبط: دانستنی ها ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:23 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

 

هرجا از بندگان صالح خدا ذکر و یادی شود و برکات آنجا نازل می

شود.بندگانی که چند صباحی در این دنیای خاکی زیستند و دا

من به خاکش الوده نساختند. اینان عاشقان راستین و مرواریهای

درخشان و ارجمند الهی هستند که در صدف بی نام و نشان

دل به عشق بازی با محبوب خویش خوش دارند .چه بسیار از

این درهتی ثمین که در حیاتشان ناشناخته ملنده اند

به عظمت و بزرگواری این مردان مرد و به قدم صدقشان

بنگر تا ترس از وجودت رخت بر بندد و نور امید در دلت

افروخته و گام هایت استوار شود، زندگی شان را مرور کن

تا به تو نشان دهند که برای یک رهرو و تنها آنچه مهم است رفتن است و رفتن!

 

نگاه کردن به چهره همیشه زنده این ستون های استوارزمین

، فاصله را تا خدا گوشزد می کند و ورق زدن صفحات حیاتشان

عزم و همت حرکت می دهد. نگاهشان نغمه ای را در گوش

قلبت زمزمه می کند:

که ای بلند نظر شاهباز سدره نشین            نشیمن

تو نه این کنج محنت آباد است

معرفی الگوها و شخصيتهاى بزرگ مذهبى و فرمايشات

آنان ، خود نيز انسان ساز است .

رفتار و گفتار آن فرزانگان ابتداء با نفس خود كه مقابله با

شيطان درونى است و انقلاب را كه همان تزكيه نفس

است از خود شروع كردند و حقيقتا هم پيروز گشتند و فاتح

تمام و كمال گرديدند. اگر كلمه اى گفتند اثر خود را بر جان

انسان گذاشت و مى گذارد!

امت مسلمان ، براى تربيت اسلامى نيازمند به نشان دادن

الگوى تربيتى و ارائه قهرمان و نمونه است .بر ما است كه

خاطره و شرح حال مردان بزرگ و عالمان دين را كه راهيان كوى

طريقت هستند  پاس بداريم كه به قول قرآن كريم:

  لقد كان فى قصصهم عبرة لاءولى الاءلباب

 در سرگذشت و قصه هاى آنان عبرت و تجربه اى براى خردمندان است

افرادى در يك موقعيت ويژه زمانى ، قدم در راهى مى گذارند

و خود را در صف مشخصى جاى مى دهند و به نفع مكتبى

قدم بر مى دارند، و تبليغ مى كنند و ثابت قدم و استوار حتى

تا پاى شهادت حاضر مى شوند كه همه هستى خود را فدا

مى كنند. آنها مصداق فرمايش امام على عليه السلام در دعاى كميل هستند.

به درگاه خداوند عرضه مى دارد:

 خدايا تو را به قداست و پاكيت و به بزرگترين نام ها و صفت

هايت مى خوانم و مسئلت دارم كه لحظه هاى مرا در شب

و روز به ياد خويش آباد سازى و به خدمت خودت پيوسته گردانى

و عملهايم را پذيرا باش تا آن كه تمامى علمها و ذكرهايم يك ذ

كر شود و حال من همواره در خدمت تو باشد.

اینک بعد از معرفی آیت الله سید علیرضا قدوسی یکی دیگر

ازبزرگان عرصه علم را به دوستان عزیز معرفی کنیم .

  

۲- آیت الله ميرزا مهدي اصفهاني

 

ولادت ميرزا مهدي اصفهاني خراساني در اوايل سال ۱۳۰۳ هـ

. ق، در اصفهان به دنيا آمد. پدرش ميرزا اسماعيل اصفهاني

از نيكان اصفهان بود.

 

تحصيل وي در ۹ سالگي ساية پرمهر پدر را از دست داد،

ولي همچنان به تحصيل علم ادامه داد و مقدمات، ادبيات، ف

قه و اصول را در حوزة علميه اصفهان آموخت و در 12 سالگي

، براي ادامه تحصيل عازم نجف اشرف شد. وي بنا به سفارش

آية الله حاج آقا رحيم ارباب، نزد آية الله العظمي سيد اسماعيل

صدر (متوفا: ۱۳۳۸ هـ . ق.) رفت و زانوي شاگردي به زمين زد.

 
ميرزا در محضر عالمي پارسا 
آن فقيه پارسا علاوه بر تحصيل علوم متعارف حوزه، مباني

سير و سلوك را فرا گرفت. 
وي علوم اصول را نزد ميرزاي نائيني و فقه را نزد سيد

محمد كاظم يزدي آموخت. 
او پس از آشنايي با مباني سير و سلوك، راه‌هاي سير

و سلوك را از محضر سيد احمد كربلايي (متوفا: 1332 هـ . ق.)،

شيخ محمد بهاري همداني، سيد علي قاضي و سيد جمال الدين

گلپايگاني بهره‌مند شد. 
ميرزا مهدي پس از تكميل دروس متعارف حوزوي، همراه آية الله

سيد محمود شاهرودي، آية الله سيد جمال الدين گلپايگاني

و چند نفر ديگر كه جمعاً بيش از هفت نفر نبودند، در اولين

دورة درس خارج ميرزاي نائيني ـ كه دربارة اصول فقه بود ـ

شركت مي‌كنند. 
در اين درس، ديدگاههاي اصولي و فقهي شيخ انصاري نقد

مي‌شود. اين درس كه گاهي سه ساعت طول مي‌كشيد.

نزديك به 5 سال ادامه يافت. ميرزاي اصفهاني در آن ايام،

به موازات تلاشهاي علمي، به بعد عملي و اخلاقي خود

نيز ادامه مي‌دهد و درجات سير و سلوك را نزد استاداني

مانند آقا سيد احمد كربلايي به خوبي مي‌گذراند و مراحلي

چون «معرفت نفس» و «خلع بدن»۱ (تجريد) را پشت سر مي‌گذارد.

 
تشنة وصال كم كم پژوهش در «فلسفه» وي را به سوي

«عرفان» كشانده و در باب عرفان هم به بالاترين مرحلة آن

دست يافت، امّا با همة اينها، دلش آرام نگرفت و اضطراب

دروني‌اش روز به روز بيشتر مي‌شد؛ زيرا مي‌ديد كه مفاهيم

و مصطلحات فلسفي و عرفاني (مثل وحدت وجود، چگونگي

علم و ارادة، خلق از عدم محض، حدوث زماني عالم، خلقت

ارواح قبل از ابدان، معاد كامل جسماني عنصري، حقيقت خلود

، حقيقت نفس، بداء و سعادت و شقاوت) با محكمات اسلامي

و مباني قرآني و معارف معصومين ـ عليهم السلام ـ ـ چنان كه

علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» ج 5، 305 و 306،

تصريح كرده‌اند ـ تطابق تامّ ندارد. نگراني روحي، او را به وادي

ديگري مي‌كشاند؛ راه مسجد سهله را پيش مي‌گيرد و اشك‌هاي

خود را بر ريگهاي مسجد سهله گسيل مي‌دارد. او با زمزمة «دست

از طلب ندارم تا كام دل برآيد»، به حضرت مهدي (عج) توسّل كامل

مي‌جويد و سرانجام كام دل برمي‌آيد و ديدار معشوق نصيبش مي‌شود

. با ارائة لوحي روشن به اين عبارت: «طلب المعارف من غير طريقنا

اهل البيت مساوق لانكارنا۲  و قد اقامني الله و انا الحجة بن الحسن»۳

   (چگونگی نشرف آیت الله حاج میرزا مهدی اصفهانی (ره))، تشويق

و نگراني از او زدوده مي‌شود، و به او القاء مي‌شود كه حقيقت معرفت

را از كجا و چگونه بايد طلب كرد. او به سختي معتقد مي‌شود كه

علمي كه به بركت قرآن كريم، در ليلة القدر نازل گشته، همان حقيقت

«علم مصبوب»۴ است كه بايد آن را برتر از آن دانست كه در سطح

انطباق با تأويل علوم بشري قرار گيرد. اين علم، علمي است الهي

و بي‌نياز از همه چيز و همه جا و همه كس. و ميزان شناختي است

مستقل و جامع و برتر و بالاتر از همة ميزانها و دستگاههاي شناختي

كه در تاريخ بشر عرضه گشته است. 
مكتب معارفي ميرزاي اصفهاني كه بايد به اعتباري ايشان را در

سدة چهاردهم هجري، مؤسس آن دانست، از اين طرز فكر مايه

مي‌گيرد و شكل مي‌پذيرد؛ زيرا وي موفق به شناخت‌هاي غني

و مستقل در ابواب مختلف معارفِ «مبدء و معاد» و «آفاق و انفس

» و «قرآن و حديث» مي‌گردد و به سرچشمة زلال آن رو مي‌آورد و از آن بهره‌مند مي‌شود.


اقامت در مشهد مقدس  
ميرزا مهدي اصفهاني در سال ۱۳۴۰ هـ . ق. به ايران بر مي‌گردد

و در مشهد اقامت مي‌كند. وي از سال ۱۳۴۰ هـ . ق. تا سال ۱۳۶۵

هـ . ق. به تدريس تحقيقي خارج اصول، نشر معارف، تربيت نفوس

و عقول، و دادن ديد اجتهاد ي در مسائل عقلي و معارفي و تشجيع

بر اظهار نظر و داشتن درك استقلالي و انتقادي از فلسفه و عرفان پرداخت.

بيش‌تر شاگردان ايشان از بزرگان حوزة علمية خراسان بودند كه سالها

در درس آقا بزرگ حكيم شهيدي،۵ حاجي فاضل خراساني، شيخ اسدالله

عارف يزدي و ديگر استادان فلسفه و عرفان، شركت كرده بودند. پيش از

آوردن شرحي دربارة اين دوره از زندگاني ميرزاي اصفهاني، ‌بايد اشاره

كنيم به اجازة اجتهادي كه ميرزاي نائيني براي ايشان نوشته است؛

اجازه‌اي بسيار تجليل آميز، آن هم از كسي كه كم‌تر اجازة اجتهاد

نوشته است. ميرزاي نائيني در اين اجازه، دربارة ميرزاي اصفهاني كه 

 

۳۵ سال بيش نداشت، نوشت: 
«... العلم العلّام، و المهذّب الهمام، ذو القريحة القويمة، و السّليقة

المستقيمة، و النّظر الصّائب و الفكر الثّاقب، عماد العلماء و صفوة الفقهاء،

و الورع التّقي و العدل الزّكي... فليحمدالله ـ سبحانه و تعالي ـ علي

ما أولاة من جودة الذّهن و حسن النّظر.» 
در حاشية اين اجازه نامه، سه تن از مراجع تقليد تشيع مراتب مندرج

در آن و مقامات بلند علمي و تحقيقي ميرزاي اصفهاني را تأييد كرده و ستوده‌اند. اين سه تن عبارتند از: 
۱. آقا ضياء الدين عراقي. 
۲. سيد ابوالحسن اصفهاني. 
۳. حاج شيخ عبدالكريم يزدي.


شاگردان 
۱. سيد حسين حائري كرمانشاهي (متوفا: ح ۱۳۶۴ هـ . ق.). 
۲. سيد صدرالدين صدر (متوفا: 1373 هـ . ق.) ۶. شيخ مجتبي قزويني خراساني (متوفا: ۱۳۴۶ هـ . ش.). ۷
۴. 
آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی(متوفا: ۱۳۳۹ هـ . ق.).۸۵. ميرزا علي اكبر نوقاني (متوفا: ۱۳۷۰ هـ . ق.).۹
۶. شيخ حسين وحيد خراساني (دام ظله). 
۷. شيخ غلامحسين محامي بادكوبه‌اي (متوفا: ۱۳۳۳ ش). 
۸. شيخ محمد كاظم مهدوي دامغاني (متوفا: ۱۳۶۰ ش). 
۹. شيخ محمد حسن بروجردي (متوفا: ۱۳۲۹ ش). 
۱۰. شيخ هادي روحاني مازندراني (متوفا: ۱۳۷۸ ش). 
۱۱. شيخ زين العابدين غياثي تنكابني (متوفا: ۱۳۳۶ هـ . ش.). 
۱۲. سيد علي شاهرودي. 
۱۳. شيخ علي محدث خراساني (متوفا: ۱۳۷۰ هـ . ق.). ۱۰ 
۱۴. شيخ علي نمازي شاهرودي (متوفا: ۱۳۶۴ ش). ۱۱

۱۵.سيد محمد باقر نجفي (متوفا: ۱۳۶۶ ش). ۱۲ 
۱۶. استاد محمد تقي شريعتي مزيناني (متوفا: ۱۳۶۶ ش).۱۳

۱۷. ميرزا جواد آقا تهراني (متوفا: ۱۳۶۶ ش).۱۴  
۱۸. شيخ عبدالله واعظ يزدي (متوفا: ۱۳۷۱ ش).۱۵

۱۹. شيخ محمد رضا محقق تهراني (متوفا: ۱۳۷۳ ش). 
۲۰. شيخ محمد باقر محسني ملايري (متوفا: ۱۳۷۴ ش). 
۲۱. شيخ محمود حلبي خراساني (متوفا: ۱۳۷۶ ش). 
۲۲. شيخ حسنعلي مرواريد (دام ظله). 
۲۳. شيخ محمد باقر ملكي ميانه‌اي (متوفا: ۱۳۷۷ ش). ۱۶  
۲۴. شيخ عبدالنبي كجوري (متوفا: ۱۴۱۹ هـ . ق.).۱۷  
۲۵. شيخ علي اكبر صدرزاده دامغاني (دام ظله). 
26- آیت الله سید علیرضا قدوسی

۲۷. شيخ اسماعيل معتمد خراساني.


آثار  ۱. مجموعة تقريرات: اين تقريرات شامل مباحث مهم اصول فقه، اصول

عقايد (معارف) و قرآن شناسي است. بهترين نسخه از اين تقريرات، نسخه‌اي

است كه توسط ميرزاي اصفهاني تصحيح شده است. ۱۸  
۲. معراج القرب: از آثار بسيار ارزنده و سازندة ميرزاي اصفهاني دربارة نماز، «

غاية المني و معراج القرب و اللّقاء» است. 
۳. وجه اعجاز قرآن: يكي ديگر از تعاليم عظيم ميرزاي اصفهاني تأكيد بر

اين موضوع است كه علت اعجاز قرآن، بيشتر از هر چيز جنبة علمي

قرآن در شناخت حقايق هستي، ‌تازه بودن علم قرآني و نيز اين است

كه قرآن كريم از سنخ مفاهيم و معقولاتي كه در دست بشر بود، نيست. 
۴. معارف القرآن: در اصول اعتقادات. 
۵. ابواب الهدي: اين كتاب خلاصة «معارف القرآن» است، كه به آن اشاره شد. 
۶. مصباح الهدي: در اصول فقه. 
۷. المواهب السّنّية في بيان المعاريض و التورية في كلمات الأئمّة ـ

عليهم السلام ـ لاستنباط الاحكام الشرعيّه: در روش استنباط احكام. 
۸. ابطال معارف اليونان: فلسفة انتقادي.۱۹  
۹. كتاب القضاء و القدر. 
۱۰. رسالة في الكر. 
۱۱. معرفة العوالم. 
آثار ميرزاي اصفهاني تا سال ۱۳۹۵ هـ . ق. كه نزديك به ۳۰ سال از

فوت وي سپري شده بود، چاپ نشده بود. سيد محمد باقر نجفي ي

زدي در سال 1395 هـ . ق. مجموعة كوچكي از آثار ايشان را كه

مشتمل بر رساله‌هاي ابواب الهدي، مصباح الهدي، مواهب السّنّيه

، غاية المني و رسالة في الكرّ بود، چاپ و منتشر نمود، ولي افسوس

كه اين چاپ با روش علمي انجام نشد و نتوانست مقام علمي و معنوي ميرزاي اصفهاني را نشان دهد!

اخلاق و روحيات

 اخلاق نيك ميرزا مهدي اصفهاني همگان را به خود جذب مي‌نمود.

او انساني زاهد، وارسته و بسيار مهربان بود. وي احترام زيادي

به سادات مي‌گذاشت و به كودكان سادات محبت مينمود و از آنها

درخواست شفاعت مي‌كرد. وي زاهدانه زيست و تا آخر عمر منزل

ملكي نداشت. وقتي به او گفتند: منزل شما كوچك است و عائله زياد،

خوب است منزلي براي شما تهيه شود، مريدان شما دوست دارند

منزلي براي شما تهيه كنند. ايشان گفت: همين منزل استيجاري

براي من كافي است. اصرار مي‌كنند كه منزلي هست، بياييد و

ببينيد. مي‌روند و منزل را مي‌بينند و مي‌گويد: دو روز ديگر صبر كنيد، جواب خواهم داد.

 

بعد از دو روز، ميرزا فوت مي‌كند و خريد منزل هم منتفي مي‌شود. 
او هيچ گونه علاقه دنيوي و مادي نداشت. وي به فكر شاگردان خود

بود و از آنها دلجويي مي‌كرد. ميرزا مهدي اصفهاني در زمان خفقان

رضاخاني، به حاج شيخ مجتبي قزويني پيشنهاد مي‌دهد كه نيمي

از شهرية 12 توماني آية الله نائيني را بدهد تا خداوند گشايشي فراهم فرمايد. ۲۰ 

 وفات 

 سرانجام ميرزا مهدي اصفهاني (خراساني) پس از عمري عبادت و

طلب علم و كوشش‌هاي بسيار براي ترويج مكتب قرآني خالص،

در پرتو شميم جان پرور ولايت حضرت مهدي - عج - مهياي سفر

آخرت مي‌شود. وي يك هفته پيش از رحلت، وصيت مي‌كند و امانتها

را به صاحبانش بر مي‌گرداند. او روز پنجشنبه، پيش از رفتن به حمام

مقبره كه نزديك منزل وي بود، با تمامي اهل منزل خداحافظي مي‌كند

و از آنان حلاليت مي‌طلبد. سپس به حمام مي‌رود و بدن را شستشو

مي‌دهد و از حمام خارج مي‌شود، و در محل رختكن حمام سكته مي‌كند

و در اواخر ذي الحجه سال ۱۳۶۵ هـ . ق. از اين جهان به سراي جاويد مي‌شتابد. 
پيكر پاك او را تا بامداد جمعه نگاه داشتند و در روز جمعه، با تشييعي عظيم،

به صحن مطهر حضرت رضا ـ عليه السلام ـ آوردند، و پس از اداي مراسم، در دار الضيافه به خاك سپردند. 
محمد علي رحيميان



پانوشتها

۱. ميرزا مهدي اصفهاني مي‌توانست روح خود و ديگران

را از بدن خارج سازد. علامه محمد رضا حكيمي به نقل از

آميرزا علي اكبر معلم دامغاني فرمود: ميرزاي اصفهاني سفري

به دامغان آمد و چند روزي در منزل ما بود. روزي صحبت از خلع

بدن شد، درخواست كرديم نمونه‌اي را به ما ارائه دهد. برادرم در

مجلس حاضر بود. قرار شد ايشان را خلع بدن كند و چنين كرد،

و به حالت مرده در آمد. بعد روحش را برگرداند. پرسيدم: چگونه

بود؟ گفت: خودم را روي رف مي‌ديدم و بدنم را افتاده كف اطاق.

من خواستم تقاضا كنم مرا هم خلع بدن كند كه مهماناني رسيدند و نشد. 
۲. اين مضمون در روايات بسياري نيز رسيده است. 
۳ . ابواب الهدي، ص ۴۶، سيد محمد باقر نجفي يزدي، (متوفا: ۱۳۶۶

ش)، نگاه حوزه، شماره ۵۲ و ۵۱، ص ۱۲۲. 
۴ . اشاره است به جمله‌اي معروف از زيارت «آل يس» و مقصود از

آن علمي است كه از ناحيه معصوم ـ عليه السلام ـ به فردي عنايت

مي‌شود. 
۵. محمد تقي ميرزا عسكري معروف به آقا بزرگ حكيم از شاگردان

ميرزا ابوالحسن جلوه، ميرزا هاشم گيلاني اشكوري و حكيم كرمانشاهي

بود. وي استاد فلسفه حوزه علميه مشهد مقدس بود. حاج شيخ مجتبي

قزويني (1318 ـ 1386 هـ . ق) و شيخ غلامحسين محامي باد كوبه‌اي

(متوفا: ۱۳۳۳ هـ . ق) كه از عالمان مكتب تفكيك بودند، سالها در

درس او شركت كردند و با آمدن ميرزاي اصفهاني به مشهد، به

مكتب وي پيوستند. شرح حال اين عالم فرزانه در مجله نگاه حوزه، سال اول، شماره 3، آمده است. 
۶ . شرح حال وي در «ستارگان حرم» ج 3، ص ۲۰۵ و «آثار الحجة» آمده است. 
۷. شرح حال ايشان در همين جلد از گلشن ابرار آمده است. 
۸ . شرح حال اين عالم فرزانه در مجله نگاه حوزه، سال ۱۳۷۴، شماره 5 آمده است. 
۹. شرح حال اين عالم مربي و تاثيرگذار در مجله نگاه حوزه، سال ۱۳۷۵، شماره ۵ آمده است. 
۱۰. نويسنده «خورشيد تابان در توحيد قرآن». 
۱۱ . وي در سال ۱۲۹۴ ش، در شهرستان شاهرود متولد شد. پدر ايشان

آية الله شيخ محمد نمازي شاهرودي است. وي حافظ قرآن و محدثي

متبحر و داراي تأليفات بسيار ارزنده و فراوان است. 
۱۲. از او تأليفات زيادي به جاي مانده است. 
۱۳. وي پدر دكتر علي شريعتي است. 
۱۴ . شرح حال وي در همين مجموعه گلشن ابرار، ج 3، آمده است. وي

در سال ۱۲۸۳ ش، در تهران، درخانواده‌اي مذهبي متولد شد و در قم.

نجف و مشهد مقدس نزد ميرزا مهدي اصفهاني، حاج شيخ مجتبي

قزويني و ديگر استادان حوزه به تحصيل علم پرداخت. آثارش عبارتند از

1. ميزان المطالب. 2. آيين زندگي و درسهاي اخلاق اسلامي. 3. فلسفه

بشري و اسلامي. 4. عارف و صوفي چه مي‌گويد؟ 5. بهائي چه مي‌گويد؟

6. بررسي پيرامون اسلام. 
۱۵ . وي از واعظان معروف مشهد مقدس و نويسنده «معارف القرآن» مي‌باشد. 
۱۶. شرح حال وي در «ستارگان حرم»، ج ۶، ص ۹۹ آمده است. 
۱۷ . شرح حال وي در مجله «نگاه حوزه»، شماره‌هاي ۴۵، ۴۶ و ۴۷، ص ۱۲۶ آمده است. 
۱۸. تقريرات ايشان ۵ جلد است كه متأسفانه هنوز چاپ نشده است. 
۱۹ . امروز كه تنبهاتي درباره عقب افتادگي فكري حاصل شده است،

بر لزوم «نقد فلسفي» اصرار مي‌شود و برخي از استادان فلسفه آن

را مورد توجه قرار داده‌اند امّا نه در حد شايسته و لازم. ر.ك: خردنامه صدرا.

  ۲۰. به نقل از حجت الاسلام و المسلمین مرحوم میزا علیرضا غرویُ فرزند میرزا مهدی اصفهانی.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 11 مهر 1394برچسب:, | 10:53 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 
شلیل

 

شلیل : طبیعت سر د و تر دارد

 

 

 

 

 

 

اعتقاد بر این است که شلیل یکی از قدیمی ترین میوه ها بوده و ظاهراً 2000 سال قبل در چین رشد می کرده است. تا اواخر دهه 40 شلیلها سبز کم رنگ ، دارای اندازه ای کوچک و گوشتی سفید داشته اند. گوشت آن آبدار بود اما میوه ای بسیار ترد با هسته ای کم عمر محسوب می شد. شلیل امروزه با کمک پرورش دهندگان و مدارس کشاورزی از اجدادشان فاصله بسیار زیادی گرفته اند. اکنون شلیها بسیار تطبیق پذیرند و در آشپزی کاربرد زیادی دارند.آنها چه بصورت پخته و چه خام جایگزین خوبی برایهلو هستند چون قبل از آماده سازی نیازی به کندن پوست آنها نمی باشد.

 

 

 در حال حاضر بیش از 150 گونه شلیل وجود دارد که فقط از نظراندازه ، شکل ، طعم ، بافت و رنگ متفاوت هستند. انتظار می رود با معرفی دو یا گونه جدید شلیل در هر سال محبوبیت این میوه مداوم باشد.گونه های موجود شلیل پیوسته از نظر طعم بهتر و ظاهری زیبا تر و عمر طولانی تر هسته در حال ارتقا می باشند.بسیاری از گونه های جدید که شما امروزه از آنها لذت می برید شاید در 5 یا 10 سال آینده دیده نشوند.

 

 

 شلیل سرشار از ویتامین های C و A و بهترین میوه برای افراد گرمازده است.

 

بیش از 150 گونه شلیل در دنیا وجود دارد. شلیل میوه بومی آسیاست. این میوه كه هلوی بدون كرك نامیده می شود، از خانواده هلو است و طعمی شیرین تر از هلو دارد.

 

شلیل در پیشگیری از بروز بسیاری از بیماری های مزمن نظیر سرطان، دیابت و بیماری های قلبی عروقی كه از مهمترین علل مرگ و میر هستند موٌثر است.

 

ویتامین C موجود در شلیل اثرات مفید در سلامت پوست، دندان و استخوان دارد. این میوه منبع بسیار غنی ای از بتاكاروتن است. بتاكاروتن با خاصیت آنتی اكسیدانی بسیار نیرومندی كه دارد و با ارتقای سطح ایمنی بدن از بروز بسیاری از بیماری ها جلوگیری می كند.

 

یكی دیگر از خواص بتاكاروتن، جلوگیری از بروز بیماری های قلبی ـ عروقی است.

 

فیبر دیگر تركیب قابل توجه در این میوه است كه سبب كاهش سرعت جذب برخی مواد مغذی بویژه قندها می شود و در عین حال میزان حساسیت به انسولین را نیز افزایش می دهد. مصرف شلیل می تواند در كنترل قندخون موٌثر باشد.


موضوعات مرتبط: فوایدخوراکی ها ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 11 مهر 1394برچسب:, | 10:52 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

من را بگو بی گفتگو در بند چشمانت شدم

می )خوردم و( می )خوردم و هر دم پریشانت شدم

باشد جهانی  پیش رو فرهاد و مجنون رو به رو

چشمم نبیند غیر تو در گیر طوفانت شدم

گفتی زخود بی خود منم شیدای عشق تو منم

جان می دهم در راه تو دلبند احسانت شدم

روزی ز بیم دشمنان گفتی نباشم در امان

بیمار و افسردم ز غم جان دادم و جانت شدم

آهسته بوسیدی مرا رسوا شدم زین ماجرا

دل کندم از شهرو دیاربی تاب و گریانت شدم

از عشق تو دل خون شدم لیلای بی مجنون شدم

هی مردم و هی مردم و بیهوده قربانت شدم

در خویشتن می سوختم از شکوه ها لب دوختم

ماندی زحالم بی خبر روزی که مهمانت شدم

مدینه ولی زاده جوشقان

 

موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 11 مهر 1394برچسب:, | 10:48 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 1-    ریختن مو و آب شدن بدن

در زنان موی سر شروع به ریختن کرده و بتدریج از نمو مو کاسته می شودبطوریکه در سن بیست و پنج سالگی جز چند تار موی نخواهد داشت.

گوشت رانها آب شده و جز پوست و استخوان چیزی نخواهد ماند. وقتی به زنی که جلق زنده می نگیرید می بینید پوست بدنش در  نقاط معینی چروک خورده و آثار پژمردگی در آن هویداست. مثل دختران شاداب و تروتازه نمی متنند. این زن قادر نیست کودکی سالم و با نشاطی را تحویل جامعه دهد.

2-    خم شدن قامت

اشخاص مبتلی به عمل زشت جلق هرگز قامتی رعنا نمی یابند بر اثر تا ثیر این عمل کشنده بر روی اعصاب ، خوب کار نکردن غدد(اپی فیز) و (ای پنیز) قامت چندان طویل نشده، و ستون فقرات در حدود دنده های نخست کج می گردد.

این اشخاص اغلب چهره های زرد دارند و دستشان می لرزد، سست عنصر و بد اخلاقند.

3-    آلت تناسلی

در زنان مخصوصا عمل جلق اثر سوئی دارد که هر گز معالجه پذیر نیست. زنانی که جلق زده اند و یا با عمل غیر  طبیعی وسایل لذت آنی را فراهم کرده اند برای همیشه از نعمت فرزند محروم می مانند زیرا جلق زدن باعث منی شود آلت تناسلی از حالت عادی خارج شود و اعضاء و جوارح آن آماده جماع نباشد و چون آن لذت معمولی دست نمی دهد در نتیجه موجبات جدائی زن و شوهر را فراهم می آورد.

4-    محتلم شدن

ممکن است مرد در اثر کثرت و اصرار در عمل جلق زدن غده تولید مایع منی اش خشک شده و عمل طبیعی خویش را فراموش کرده و مرد را محتلم ننماید.

در زنان جلق زدن بر طول مجرای آلت تناسلی افزوده مانع از رسیدن منی به رحم  می شود و در نتیجه زن به طور طبیعی بچه دار نمی شود.

5-    غدد منوی

بعید نیست منی در داخل آلت تناسلی بماند و ماندن بسیار آن تشکیل غدد منوی را بدهد که بر اثر آن زن ناچار شود هر سه ماه  برای خارج کردن این غده به پزشک و جراح مراجعه کند.

بدتر از همه اینکه جلق زدن قامت زن را از حال عادی خارج کرده و پستانها را آب نموده و بصورت زشت و نفرت آوری در می آورد.

فکر کنید پستان که یکی از نقاط حساس زن و مایه زیبایی قامت است از کار افتاده و چروکیده شود چه صورتی می یابد.

6-    هیستری و دیوانگی

دکتر تورت Tourette می نوسید : در طی کارخود عده زیادی از زنان را دیدم که بر اثر اعتیاد به جلق زدن دچار مرض هیستری شده بودند.

اینان چاره ایی ندارند جز آنکه باقیمانده عمر خود را در مذلت و بد بختی بسر برند و برای همیشه مورد نفرت واقع شوند.

7-    فلج شدن

بدبخت آنکه بر اثر جلق شخص اراده خود را از دست بدهد و بخاطر این کار زشت و ناپسند همیشه از در دست گرفتن اراده بعضی از اعضا بدن خودمحروم باشد.

ساده ترین راه مدوا

ای خواننده عزیز اگر تو نیز دچار این عادت زشت که میتوان آن را مرضی مهلک نام نهاد شده ای و تن به اسارت داده ای اکنون این سطور را خوانده ایی و بعواقب وخیم و خطرناک آن پی برده ایی اندکی بخود نیرو بده ، کمی همت داشته با ، زنجیر های محکم بدبختی را که به دست و پای خود بسته ایی و روح خود را در قالب کرده و مانع از رشد و نمو آن شده ایی و همیشه سست و و خمود هستی و بزندگی با دیده بی اعتنایی می نگری و خود را دائما رنجور و ضعیف حس می کنی پاره کن.

بخودتلقین نما که دیگر گرد اینکار نگردی و برای یک دقیقه لذت عمری را در رنج بسر نبری در سی سالگی در مانده و علیل نشوی ، قامت رعنایت خمیده و کمانی نگردد.

بر صفحه بنویس:

((من باید این عادت زشت را ترک کنم )) و هرروز صبح بر آن بنگر و مفادش را بکاربند.

از امروز تصمیم بگیر بجای اینکار صبحا در حدود پنج دقیقه ورزش کنی، ستون فقراتت را با آب سرد مالش دهی _در تابستان داخل آب سرد شوی، بر بستری نسبتا خشن بخوابی و شب ها زود بخوابی، هنگام خواب مناظر محرک و شهوت انگیز را بیاد نیاوری. کمتر کتاب منحرف کننده مطالعه کنی و عکس  های محرک را تماشا نکن.


موضوعات مرتبط: روان شناختی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 11 مهر 1394برچسب:, | 10:42 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

 

 

                                                                       دانلود


موضوعات مرتبط: کلیپ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 11 مهر 1394برچسب:, | 10:35 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

nasir-aldin-tusi-died

آسمونی : خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است که در تاریخ 15 جمادی الاول سال 597 هجری قمری ولادت یافته است. او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.

خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری پا گذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاریک و در آن عصری که شمشیر تاتار و مغول خاندانهای کوچک و یا بزرگ را از هم پاشیده و جهانی از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و کنار منزوی و یا فراری می شدند و بازار کسادی دانش و جوانمردی و مروت می بود و فساد حکمفرما. وجود و بروز چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز است.

 در سال 672 هجری قمری خواجه نصیر با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت و جسدش را به کاظمین انتقال داده و در جوار امامین همامین مدفون گردید.



- منبع، پورتال آسمونی  http://www.asemooni.com/event/nasir-aldin-tusi-died#ixzz3nOHF5l3u


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:15 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 گلستان شدن آتش نمرود بر حضرت ابراهيم خليل(ع)

گلستان شدن آتش نمرود بر حضرت ابراهيم خليل(ع)

عظمت حضرت ابراهيم خليل(ع) به حدي است كه وي همواره موجب نزاع يهودي و مسيحيت و اسلام بوده است و هر يك، آن حضرت را از خود مي‌داند. از اين‌رو، خداي متعال او را مربوط به هیچ یک از ادیان ندانسته و او را مسلمان معرفی می‌کند. ابراهیم(ع) حتي ميان مشركان، مكاني بلند داشت و آثار وي در مكه مكرمه مورد زيارت و تقديس آنان قرار مي‌گرفت. 

نسب حضرت ابراهيم(ع) تا حضرت آدم(ع) در تورات آمده است. نسب نامه‌هاي تورات به كتب اسلامي نيز راه يافته و بدون دقت در اصل و منشأ آن پذيرفته شده است. به عقيده اهل كتاب (در نتيجه جمع بندي حوادث كتاب مقدس) حضرت ابراهيم(ع) حدود 2000 سال قبل از ميلاد، يعني حدود 4000 سال پيش در شهر «اور» به دنيا آمد. به گفته تورات، او در آغاز «ابرام» يعني پدر بلندمرتبه ناميده مي‌شد. خداي متعال نام وي را در سن نود و نه سالگي به ابراهيم يعني پدر اقوام، تبديل كرد. 

شهر اور نزديك يك قرن پيش در عراق در ساحل «فرات» از زير خاك بيرون آمد و آثار باستاني بسياري در آن جا يافت شد. به گفته تورات پدر حضرت ابراهيم(ع) كه «تارح» ناميده مي‌شد، پسر خود ابراهيم(ع) و همسر وي «ساره» و نوه خويش حضرت لوط(ع) را برداشت و به سرزمين «كنعان» در غرب فلسطين عزيمت كرد. آنان در بين راه از ادامه سفر منصرف شدند و در شهر «حران» سكونت گزيدند. 

اين شهر در جنوب تركيه فعلي و در مرز سوريه قرار دارد. پدر حضرت ابراهيم(ع) در تورات تارح خوانده مي‌شود، ولي قرآن مجيد وي را «آزر» بت‌پرست معرفي كرده است (انعام، 74). پدر حضرت ابراهيم(ع) در سلسله اجداد حضرت رسول اكرم(ص) قرار مي‌گيرد. 

علماي شيعه معتقدند: همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم(ع) يكتاپرست بوده‌اند و به همين دليل گفته‌اند: آزر، عموي آن حضرت بوده و استعمال «أب» (پدر) بجاي «عم» (عمو) در زبان عربي نادرست نیست. از آن جمله در قرآن كريم (بقره،133) چنين چيزي ديده مي‌شود. 

تورات مي‌گويد: حضرت ابراهيم(ع) در 75 سالگي به امر خدا از شهر حران عازم كنعان شد. وي همسر خود ساره و برادرزاده‌اش حضرت لوط(ع) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگي به كنعان رفتند و در آن جا روي كوهي در شرق «بيت ايل» خيمه زدند. حضرت ابراهيم(ع) پس از چندي در «حبرون» (الخليل امروزی) ساكن شد و تا آخر عمر در آن جا بود و اكنون مقبره خانوادگي وي در آن مكان است. حضرت لوط (ع) به شهر «سدوم» و شهرهاي مجاور آن رفت. مردم آن شهرها به سبب نافرماني و بي‌اعتنايي به پيام وي به امر خداوند نابود شدند. اين حادثه در قرآن مجيد نيز آمده است. 

دو موضوع بسيار مهم در تاريخ حضرت ابراهيم(ع) وجود دارد كه در تورات كنوني اشاره‌اي به آنها نشده است: يكي جريان بت شكني و به آتش افكندن وي و ديگري داستان بناي كعبه. قرآن مجيد در سوره‌هاي انبيا و صافات، داستان بت‌شكني و به آتش ‍ افكندن او و تبدیل شدن آتش به گلستان را آورده است. در این ماجرا حضرت ابراهیم(ع) برای نشان دادن ناتوانی بت‌ها آنها را شکست و تبر را بر شانة بت بزرگ گذاشت و به آنها ثابت کرد که این اشیاي بی‌جان لایق پرستش نیستند. «نمرود»، پادشاه اور دستور داد تا آتشی بزرگ شعله‌ور کنند و ابراهیم(ع) را در آن اندازند. به اذن پروردگار، آتش در برابر چشمان حیرت زدة ایشان سرد و خاموش شد و به گلستان تبدیل گردید.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:15 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

یکی از معجزات حضرت موسی(علیه السلام)، عصای حضرت بود. در حالی که ساحران به دستور فرعون،‌مارهایی را

درآوردند که شروع به خزیدن کردند و مردم از بیم جان خود فرار می کردند، به موسی(علیه السلام) امر شد که آنچه در دست

داری بینداز. حضرت عصای خود را انداخت به امر خداوند تبدیل به اژدهایی شد که تمام مارها و آنچه را که ساحران ایجاد کرده

بودند بلعید. این اژدها آنچنان رعب و وحشتی در دل مردم ایجاد کرد که مردم از خوف جان فرار می کردند و برخی از ترس

جان باختند و مردم و ساحران فهمیدند که این کار عادی نیست بلکه یک امر الهی و آسمانی است.

«

فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ»(اعراف/107). موسي عصايي را كه در دست داشت بر زمين انداخت. تا عصا را انداخت،


عصا تبديل به اژدها شد


اطرافیان فرعون بادیدن معجزات حضرت موسی علیه السلام وحشت زده شدند و گفتند اوساحر است


قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَليمٌ»(اعراف/109).

با شور مشورت تصمیم براین شد که کل ساحران کشور را جمع کرده تا برموسی غلبه کنند

اما موضوع کاملا غیر از آنچه که آنها تصور می کردند شد موسی به امر پروردگار عصایش را انداخت و سحر ساحران باطل

شد

 وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ»(اعراف/117).

فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(اعراف/118). حق روشن شد.

«

فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرينَ»(اعراف/11بالاخره حق پيروز است.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:14 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 شش کشور ادعا می کنند بقایای کشتی حضرت نوح علیه السلام در آنجا قرار دارد

بیشتر آدم های دنیا ماجرای حضرت نوح علیه السلام را شنیده اند و آن را باور دارند. حالا چند دهه است که این مساله ذهن اندیشمندان، زمین شناسان، باستان شناسان و علاقه مندان بسیاری را به خود مشغول کرده چرا که سال ها پیش تصاویر ماهواره ای و هوایی از قله کوه آرارات خبر از وجود فسیلی بزرگ به شکل کشتی را می داد و برخی از باستان شناسان معتقدند این، همان باقیمانده کشتی نوح پیامبر علیه السلام است، که در بعضی نیز ذکر شده که کشتی نوح علیه السلام بر قله کوه آرارات فرود می آید. در سال های اخیر شش کشور عراق، سوریه، ترکیه، آذربایجان، ایران و یمن مدعی شده بودند که کشتی نوح علیه السلام در آنجا آرام گرفته. در این میان استدلال های محققان ترک و ایرانی در مورد محل فرود آمدن کشتی نوح علیه السلام از همه قوی تر است.کشتی نوح در ترکیه
اولین بار در سال ۱۹۶۰ بود که صحبت ها و زمزمه هایی در مورد پیدا شدن کشتی نوح علیه السلام آغاز شد. یک خلبان ترکیه ای به نام ایلهان دوروپینار ماموریت داشت تا از منطقه کوه های آرارات برای موسسه ژئوفیزیک ترکیه عکسبرداری کند. در میان تصاویر هوایی که او برداشته بود، بقایای جسمی شبیه به کشتی خودنمایی می کرد؛ کشتی بزرگی که در فاصله ۲۰ کیلومتری جنوب کوه های آرارات به نظر می رسید به گل نشسته بود. این تصویر حدس و گمان ها را در مورد کشتی نوح علیه السلام قوت بخشید و نظر بسیاری از دانشمندان و باستان شناسان را به خود جلب کرد و تحقیقات گسترده ای در منطقه آغاز شد؛ اما اطلاعات زیادی به دست نیامد.

چند سال بعد، یک باستان شناس آمریکایی به نام ران ویت بار دیگر به این کشف خارق العاده علاقه نشان داد و با انجام مطالعاتی دریافت شیء مذکور دقیقا هم اندازه کشتی نوح علیه السلام است که در کتاب های دینی از آن یاد شده است؛

لطفا این کلیپ را ببینید

اما بزرگی و عظمت آن و موقعیت قرار گرفتنش در ارتفاع ۱۸۹۰ متری کوه های آرارات امکان هر تحقیقی را غیر ممکن می ساخت. تنها جابه جایی زمین و زمین لرزه می توانست این کشتی را از دل خاک و زیر گل و لای بیرون بیاورد. بخت با دانشمندان و باستان شناسان یار بود و زلزله ای در ۲۵ نوامبر ۱۹۷۸ کوه های آرارات را لرزاند و باعث شد کشتی از اعماق زمین بیرون بیاید. یکسان بودن نوشته های مذهبی و نقل قول های تاریخی نشان می داد که این، همان کشتی نوح علیه السلام است که با این عظمت در ارتفاعات آرارات به زمین نشسته. تحقیقات به مرحله جدیدی رسید و با آزمایش کربنی چوب های پیدا شده، دانشمندان دریافتند که چوب ها متعلق به ۴۸۰۰ سال قبل هستند و این، احتمال درست بودن فرضیه را بیشتر کرد و همچنین پیدا شدن فسیل فضولات و ردپای انواع حیوانات و سنگ نگاره هایی در اطراف کشتی، انگیزه تازه ای به باستان شناسان داد. ران ویت سوراخی در دیواره کشتی پیدا کرد و با استفاده از تکنولوژی رادار، توانست به داخل کشتی راه پیدا کند و با استفاده از ابزارهای مخصوص توانست به چند قطعه فسیل و موی حیوانات دست یابد. به دلیل ارتفاع و شرایط آب و هوایی، فسیل های یاد شده او در شرایط مطلوبی قرار داشتند.
محققان با مطالعات بیشتر و به وسیله دستگاه فلزیاب و رادارهای اسکنی، دریافتند که اسکلت کشتی از آهن و بدنه آن از چوب ساخته شده بود و با کمک رادار توانستند نقشه و الگوی اولیه کشتی را بازسازی کنند. آنها در جریان تحقیقات خود با نوارهایی فلزی، اسکلت آن را روی کشتی کشف شده مشخص کردند و دریافتند بر اثر فشار و برخورد با صخره ها، قسمت هایی آهنی از کشتی کج شده. استفاده بیش از حد از چوب و آهن، آن هم در آن زمان دانشمندان را به تعجب واداشت. با تحقیقات بیشتر، کشفیات جدیدی به دست آمد که بسیاری از دانشمندان و باستان شناسان را بیش از پیش قانع کرد که این همان کشتی حضرت نوح علیه السلام است. در اطراف کشتی شش تخته سنگ بزرگ و صیقلی کشف شد که هر کدام سوراخی بالای خود داشت و به نظر لنگرهای کشتی بود که هر کدام در موقعیتی مناسب برای نگه داشتن کشتی به آب انداخته شده بود. در بالای تپه نزدیک به محل قرار گرفتن کشتی کتیبه ای سنگی نیز کشف شد که قدمتی ۴۰۰۰ ساله داشت و روی آن تصاویری درج شده بود که با آیات و روایات ذکر شده در کتب دینی هماهنگی داشت. تصویر چند نفر روی یک کشتی بر فراز کوهی که در نزدیکی آن یک آتشفشان قرار داشت و دو پرنده که بر بالای کشتی در حال پرواز بودند؛ همان پرندگانی که گفته می شود حضرت نوح علیه السلام برای اطلاع از موقعیت کشتی و نزدیکی به خشکی از عرشه به پرواز درآورد. همچنین چند عدد میخ فسیل شده در بقایای کشتی کشف شد. اگرچه مطالعات همچنان ادامه دارد و گذر زمان و تبدیل شدن بیشتر اجزای کشتی به فسیل های سنگی کار تحقیقاتی را کمی دشوار کرده، اما دولت ترکیه و بسیاری از داشمندان با توجه به شواهد و ظواهر و مستندات موجود، به یقین رسیدند که این همان کشتی نوح پیامبر علیه السلام است و محلی در نزدیکی آن درست کردند که امکان بازدید برای جهانگردان و گردشگران را میسر می کند.
کشتی نوح علیه السلام در ایران
در حالی که محققان ترکیه ای، مکان لنگر انداختن کشتی را در آرارات می دانند محققی به نام دکتر علی اکبر افراسیاب پور مدعی شده که بقایای کشتی نوح علیه السلام در ایران و در رشته کوه های زاگرس قرار دارد. او با انجام تحقیقی در منطقه نهاوند و با گشت و گذار در روایات محلی به این نتیجه رسیده که «نهاوند» همان «نوح، آب بند» است که به علت کثرت استفاده به نهاوند تغییر پیدا کرده. او در مقاله ای به نام «نوح و نوحاوند» مستندات زیادی ذکر کرده که نهاوند از ساخته های نوح علیه السلام است. همچنین در این مقاله به این نکته اشاره می کند که ارتفاع همه قله های زاگرس نزدیک به هم است اما در قلب آن سلسله کوه هایی وجود دارد به نام گرین که در آنها کوهی به نام سرکشتی قرار گرفته که ۲۰۸۰ متر ارتفاع دارد. وجود چنین نامی در منطقه ای که نه دریا دارد و نه راهی که با دریا ارتباط داشته باشد، او را بر این داشت تا به مطالعه این کوه بپردازد و بر فراز کوه دو قبر پیدا کرد که به امامزاده بابای بزرگ معروف است و در فرهنگ ایرانی فقط دو پیامبر به این نام شناخته می شوند؛ یکی حضرت نوح علیه السلام و دیگری حضرت آدم  علیه السلام .
او معتقد است توفان نوح علیه السلام دراین منطقه آرام گرفته و کشتی نوح علیه السلام در این نقطه به گل نشسته و می گوید در قرآن ذکر شده که کشتی نوح بر فراز کوه جودی فرود می آید. دکتر افراسیاب پور، عضو هیات علمی دانشگاه شهید رجایی تهران با تحقیقاتی گسترده درمی یابد که در اطراف این منطقه طایفه ای به نام جودی و جودکی زندگی می کردند. او همچنین از ویلکاکس، باستان شناسی صحبت می کند که فرضیه طغیان رود فرات و برپایی توفان را بیان کرده بود، توفانی که تا کوه های زاگرس بالا می آید. دکتر افراسیاب پور در سال ۷۹ مقاله اش را به انجمن نوح شناسی آمریکا می فرستد و چندی بعد سه پژوهشگر آمریکایی به ایران می آیند و همراه او به کوه های سرکشتی می روند. آنها در این منطقه فسیل ها و سنگ هایی پیدا می کنند که شبیه به حلقه های زنجیر است. پس از آن، محققان انگلیسی به منطقه پا می گذارند و چندی بعد غربی ها اعلام می کنند بقایای کشتی نوح علیه السلام در ایران یافت شده و دلایل و مدارک قاطعی برای ادعای خود دارند.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:12 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 
1. کرکی در 16 رمضان 903ق. به محمد حر عاملی در دمشق اجازه نقل روایت داده است(1).
2. در 905ق. در مصر بوده است(2).
3. در 11 شوال 907ق. به حسین بن شمس الدین محمد استرآبادی اجازه نقل روایت داده است.(3)
4. در 916ق. به ایران آمده است(4).
5. در 917ق. کتاب نفحات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت و نیز رساله جعفریه را در«مشهد طوس» نوشته است(5).
6. در 918ق. در اصفهان در دربار شاه اسماعیل حضور داشته و شاهد اعدام مخالفین اسماعیل بوده است.(6)
7. طی سال های 919ق. و 920ق. چند سفیر به ایران می آیند و کرکی در سلطانیه (در حوالی زنجان) در دیدار با سفیر عثمانی به برخی از ایرادات وی پاسخ داده است. بنابر نقل برخی از منابع، قاضی چلبی، فرستاده سلطان سلیم عثمانی(918-926ق) از شاه اسماعیل سه خرده گرفته بود. شاه برای پاسخ دادن به سؤالات وی، دستور داد کرکی را بیاورند تا به آن پرسش ها پاسخ دهد. کرکی در محل مذکور حاضر شد و به برخی از ایرادها پاسخ داد.(7)
8. در سال 924ق. به خوانساری اصفهانی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(8)
9. در سال 926ق. به ابن ابی الجامع در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(9)
10. در سال 928ق. به احمد بن ابی الجامع عاملی و شیخ بابا در نجف اشرف اجازه نقل حدیث داده است(10).
11. در سال 929ق. به عبدالعالی استرآبادی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده لکن احتمال می رود در این سال به ایران نیز آمده باشد(11).
12. در سال 930ق. در عراق بوده است(12).
13. در سال 931ق. به احمد بن شمس الدین محمد بن علی خاتون عاملی در نجف اشرف اجازه روایت داده است(13).
14. در سال 933ق. وی «رسالة السجود علی التربة الحسینیة» را در نجف اشرف نوشته گرچه احتمال دارد این رساله در سال 934 به نگارش درآمده باشد.(14)
15. در سال 934ق. به شیخ علی میسی در بغداد اجازه نقل حدیث داده است.(15)
16. در سال 935ق. به نورالدین ابوالقاسم علی عاملی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(16)
17. در سال 936ق. در حال مسافرت به «مشهد طوس» و برگشت به کاشان به سید شمس الدین اجازه نقل روایت داده است.(17)
18. در سال 937ق. به قاضی صفی الدین عیسی در اصفهان(9 رمضان) به سید شمس الدین در قم (11 ذی الحجة) و به احمد بن معین الدین خوانساری در کاشان(9 رجب) اجازه نقل روایت داده است(18).
19. در سال 939ق. به احمد بن سعدالدین استرآبادی در نجف اشرف اجازه نقل روایت داده است.(19)
20. در سال 940ق. در نجف اشرف بدرود حیات گفته است.

پی‌نوشت‌ها:

1. الذریعه، ج1، ص 214؛ اجازات بحار، ج105، ص 57.
2. ماضی النجف و حاضرها، ج3، ص 242؛ تاریخ کرک نوح، ص 135.
3. اجازات بحار، ج105، ص 53.
4. ریاض العلماء، ج3، ص 445.
5. رسائل کرکی، ج1، ص 136؛ امل الآمل، ص 57.
6. غلام سرور، تاریخ شاه اسماعیل صفوی، ترجمه محمدباقر آرام، ص 62.
7. عالم آرای صفوی، ص 478؛ مجله دانشکده ادبیات مشهد، شماره چهارم، سال هفتم.
8. الذریعه، ج1، ص 212.
9. ماضی النجف و حاضرها، ج3، ص 242.
10. اجازات بحار، ج105، ص 59 و 61؛ ریاض العلماء، ج3، ص 443.
11. الذریعه، ج1، ص 214؛ رسائل کرکی، ج3، ص 117.
12. ریاض العلماء، ج3، ص 444.
13. الذریعه، ج1، ص 213.
14. روضات الجنات، ج5، ص 174؛ اعیان الشیعه، ج8، ص 210؛ ماضی النجف، ج3، ص 242؛ رسائل کرکی، ج2، ص 11.
15. اجازات بحار، ج105، ص 49.
16. الذریعة، ج1، ص 215.
17. الذریعه، ج1، ص 215؛ اجازات بحار، ج105، ص 81.
18. اجازات بحار، ج105، ص 81 و 83؛ الذریعه، ج1، ص 213 و 215.
19. اجازات بحار، ج105، ص 68.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:11 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 در اين روز در سال 35 ه‍ عثمان بن عفان بعد از محاصره خانه او توسط مسلمين در سن 81 يا 90 سالكى به دست مردى از اهل مصر كشته شد (1) مسار الشیعه ص21- 22

عثمان را بعد از كشتن از خانه اش بيرون آوردند و در يكى از مزبله هاى مدينه انداختند. جسد او متغیر شد و از هم پاشید و سگ ها یکی از پاهای او را خوردند. (2)بحارالانوار ج31 ص168

از ترس مهاجرين و انصار كسى او را دفن نمى كرد، تا بعد از سه روز با نيرنگ او را به مقبره يهوديان مدينه به نام ((حش كوكب )) بردند  که مزبله ای برای قضای حاجت یا مقبره یهودیان بود و دفن کردند. . معاويه در دوران خلافتش خانه هاى بين اين قبرستان و بقيع را خراب كرد، و آن را به قبرستان مسلمين متصل كرد (3)الغدیر ج9 ص131، مروج الذهب ج2 ص341، و..

 

خلافت غاصبانه عثمان

عثمان بعد از عمر بن خطاب به جاى او نشست . عمر در زمان حيات خود بارها گفته بود كه بعد از من خلافت آن عثمان است  ولى به ظاهر امر خلافت را به شورى گذاشت ، و آن را به گونه اى پيش بينى كرد كه سرانجامش خلافت عثمان شود.

 

بدعتهاى عثمان

عثمان در ايامى كه حكومت را به دست داشت خلافهاى بزرگى انجام داد:
1. منازلى وسيع و زيبا از سنگ و آجر و ساروج و دربهايى از چوبهاى هندى و خوشبو و گران قيمت ساخت . باغها و زمينها و چشمه هاى زيادى را مالك شد، و اموال بسيارى را در خزانه خود جمع آورى كرد. هنگامى كه كشته شد صد و پنجاه هزار دينار و يك ميليون در هم نزد خازن او بود. اضافه بر زمينهاى اطراف حنين كه صد هزار دينار قيمت داشت ، و گاو و گوسفند و شتر فراوانى كه از او بر جاى مانده بود (4) مروج الذهب ج2 ص341

2. به گروهى چون عبدالرحمن بن عوف و زبير بن عوام آن قدر مال و باغ و زمين داد كه آنها هم خانه هاى سنگى و آجرى و گچ كارى شده بنا كردند. فقط زبير بعد از مرگ پنجاه هزار دينار، هزار غلام و هزار اسب از خود بر جاى گذاشت (5) مروج الذهب ج2 ص341

3. عبيد الله بن عمر را به خاطر قتل سه مسلمان قصاص نكرد بعد از دفن عمر بن خطاب ، عبيد الله پسر عمو چون دسترسى به ابولؤ لؤ پيدا نكرد، بر در خانه او دختر كوچكش را كشت . هرمز عجمى مسلمان و جفينه غلام سعد بن ابى وقاص را هم كشت ، به جرم اينكه چند روز قبل از كشته شن عمر آن دو نفر را ديده بود با فيروز در حال گفتگو هستند.

سعد و قاص عبيد الله بن عمر را به زمين زد و شمشيرش را گرفت و به غلامانش دستور داد او را حبس كردند، تا امر شورى تمام شود. عثمان كه خليف شد، على بن ابى طالب (عليه السلام ) و ديگران گفتند: ((او را قصاص كن )). عثمان او را آزاد كرد و گفت : ديروز پدرش كشته شده ، امروز پسرش را بكشم ؟ من به عنوان خليفه مسلمين ، عبيد الله را بخشيدم (6) الغدیر ج9 ص260

4. حكم بن ابى العاص پدر مروان كه دشمن خدا و رسول بود با احترام به مدينه آورد. او عموى عثمان بود كه به عداوت با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و اهل بيت (عليهم السلام ) مشهور بود. حكم به خاطر جسارتهايى كه به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نموده بود، از طرف آن حضرت به طائف تبعيد شد. بعد از شهادت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) ابوبكر و عمر شفاعت عثمان را براى حكم قبول نكردند. همين كه حكومت به دست عثمان رسيد، عموى خود حكم و مروان را با اطرافيان آنها به مدينه آورد و مخالفت صريح با امر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نمود.
ديرى نگذشت كه به جاى حكم ، ابوذر را بعد از ضرب و شتم بسيار تبعيد كرد. از سوى ديگر صد هزار درهم از اموال مسلمين را به حكم داد. همچنين خمس افريقيه را كه صد هزار دينار بود و همه مسلمين در آن شريك بودند، با فدك به مروان داد! و نيز مروان را براى وزارت و كتابت اسرار خود انتخاب كرد و حال اينكه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مروان و حكم را بارها لعنت فرموده بود (7) شفاء الثدور فی شرح زیارة العاشور ج1 ص221

5. وليد بن عقبه را كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((اهل آتش ‍ است ))، والى كوفه كرد. وليد مردى فاسق و شارب الخمر بود و شبى تا صبح باكنيزان و مغنيه ها مشروب خورد و صبح همان حال به مسجد رفت و نماز صبح را چهار ركعت خواند و گفت : دوست داريد بيشتر بخوانم ! او در حالتى كه سجده را طول داده بود مى گفت : ((اشرب و اسقنى  (8) بحارالانوارج31 ص155، تاریخ یعقوبی ج2 ص165، مروج الذهب ج2 ص343-344و...

 

قتل عثمان به دست مردم

آخر الامر تعداد زيادى از مردم كوفه و مصر و بصره به عنوان اعتراض نزد عثمان آمدند و چون او اوضاع را خطرناك ديد با واسطه قرار دادن امير المؤ منين (عليه السلام )، وعده داد كه به درخواست آنها عمل كند، و حكام را تعويض و حسن سيره و عدل را پيشه كند. اما هنگامى كه معترضين به شهرهاى خود باز مى گشتند، پيك مخصوص عثمان را ديدند كه از بيراهه مى رود. او را گرفتند و نامه اى از طرف عثمان ديدند كه به والى مصر نوشته است : به محض آمدن اينها، يكى را بكش ، و دست ديگرى را قطع كن ... . آنان برگشتند و افراد زيادى در مسير همراه آنها به مدينه آمدند و حدود پنجاه روز خانه او را محاصره كردند.
عثمان در ايام محاصره ، از امير المؤ منين (عليه السلام ) آب طلبيد. حضرت سه مشك آب سرد بردند، ولى آخر الاءمر معترضين به منزل او ريختند و مردى مصرى عثمان را كشت . گرچه بنى هاشم مانع شدند، و بنابر نقلى امام حسن (عليه السلام ) جراحت مختصرى برداشت و سر قنبر زخمى شد (9) مروج الذهب ج2 ص353، تاریخ دمشق ج39 ص418و...

 


(1) مسار الشیعه ص21- 22

(2)بحارالانوار ج31 ص168

(3)الغدیر ج9 ص131، مروج الذهب ج2 ص341، و..

(4) مروج الذهب ج2 ص 341

(5) مروج الذهب ج2 ص341

(6) الغدیر ج9 ص260

(7) شفاء الثدور فی شرح زیارة العاشور ج1 ص221

(8) بحارالانوارج31 ص155، تاریخ یعقوبی ج2 ص165، مروج الذهب ج2 ص343-344و...

(9) مروج الذهب ج2 ص353، تاریخ دمشق ج39 ص418و...

منبع: تقویم شیعه


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:10 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

عید سعید غدیر خم,عيد غدير,داستان غدیر خم

عید سعید غدیر خم
واقعه غدیر حادثه ای تاریخی نیست كه در كنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یك سرزمین نیست. یك تفكر است، نشانه و رمزی است كه از تداوم خط نبوّت حكایت می كند. غدیر نقطه تلاقی كاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
آری غدیر یك سرزمین نیست، چشمه ای است كه تا پایان هستی می جوشد، كوثری است كه فنا برنمی دارد، افقی است بی كرانه و خورشیدی است عالمتاب.
و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز شكرگزاری، روز پیام رسانی، روز تبریك و تهنیت، روز سرور و شادی و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تكمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفی راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدواری دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزی كه پیروان واقعی مكتب حیات بخش اسلام آن را گرامی می دارند و به همدیگر تبریك می گویند.
... الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم. سوره مائده آیه ۳.
● داستان غدیر خم
سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت، گروه انبوهی كه تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می كردند تا این كه به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.
نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود كه ناگهان پیك وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و از جانب خدا پیام آورده كه: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد» پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم كردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر می بندم، آنگاه می افزاید چه كسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه یك سخن می گویند خدا و پیامبر داناترند.
رسول گرامی می فرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم و همگان یك صدا جواب می دهند كه چرا چنین است. آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یكی ثقل اكبر كه كتاب خداست و دیگری ثقل اصغر كه اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را در كنار رسول خدا دیدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم.

ای مردم هر كس كه من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تكرار كرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت كه: «امروز دینتان را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.
● سندیت واقعه غدیر خم
مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر خود نام راویان حدیث غدیر را به ترتیب زمان زندگی ذكر كـرده اسـت:
در میان اصحاب رسول خدا (ص ) ۱۱۰ نفر، در میان تابعین ۸۴ نفر، در میان علمای قرن دوم هجری ۵۶ نفر، در میان علمای قرن سوم هجری ۹۲ نفر، در میان علمای قرن چهارم هجری ۴۳ نفر، در میان علمای قرن پنجم هجری ۲۴ نفر، در میان علمای قرن ششم هجری ۲۰ نفر، در میان علمای قرن هفتم هجری ۲۱ نفر، در میان علمای قرن هشتم هجری ۱۸ نفر، در میان علمای قرن نهم هجری ۱۶ نفر، در میان علمای قرن دهم هجری ۱۴ نفر، در میان علمای قرن یازدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن دوازدهم هجری ۱۳ نفر، در میان علمای قرن سیزدهم هجری ۱۲ نفر، در میان علمای قرن چهاردهم هجری ۱۹ نفر.
حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذی، «مسند احمد» و در «مستدرك» حافظ ابن عبداللّه حاكم نیشابوری به مضامین مختلف ذکر شده است.
● مفهوم عید
هیجدهم ذی الحجه روز غدیر خم را مسلمین خصوصاً شیعیان عید شمرده اند. لغویون عید را از مشتقات ماده "ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در نوروز بازگشت حیات را به پیكر سرد گرامی می دارند، حیاتی كه در هجوم خزان به سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز نیستی پیش می رود تا آنجا كه گویی هرگز نبوده است.
در مقام تطبیق این نكته با موازین مكتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در چنین باوری نوروز انسان روزی است كه وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد. مثلاً در ماه مبارك رمضان آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سركش تمام ناخالصی های وجودش را ذوب می كند تا عبودیت ناب در آن تجلی كند و آنگاه عید فطر است. پس عید اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خویشتن است و هم از طرف شرع مشخص شده است. غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است، علاوه اینكه عید غدیر تشریع هم شده است.
● در زیر به نمونه هایی از روایاتی كه غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود :
فرات بن ابراهیم كوفی از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه ایشان به نقل از پیامبر اكرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم كدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض كردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی كه وصی خود را نصب می كردند امر می كردند كه آن روز را جشن بگیرند.
وقتی به سیره ائمه و پیامبر اكرم مراجعه می شود در می یابیم كه پیامبر و امیر مؤمنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یك عید برخورد كرده و مسلمانان را به تبریك و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در كوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.
امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شركت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این حركت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت كنند.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:9 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 در پي تهاجم ارتش مزدور بعث عراق براي مقابله با انقلاب اسلامي در 31 شهريور 1359 و ورود نيروهاي نظامي به همراه ادوات سنگين و سبك دشمن در جنوب و غرب كشور، مناطق وسيعي از ميهن اسلامي به اشغال آنان درآمد. در اين ميان، يك لشكر زرهي عراق متشكل از 200 الي 250 تانك، پس از تصرف جاده سوسنگرد - حميديه به اهواز، از مرز بستان عبور كرده و سوسنگرد را به تصرف خود درآوردند. پس از اين تجاوز، رزمندگان اسلام در تاريخ هشتم مهر 1359، در عملياتي، به دشمن حمله برده و علي‏رغم عدم تجهيز قوا و كمي نيروها، در برابر نيروهاي عراقي مقابله كردند. در ادامه حمله به نيروهاي دشمن، تلفات بسياري بر دشمن وارد آمد به طوري كه پس از آن مجبور به عقب‏نشيني شدند. در اين حمله، نيروهاي اسلام متشكل از مردم بومي و بسيج، به دشمن امان نداده و در 10 مهر 1359، سوسنگرد را از لوث دشمنان پاك كردند. در اين حملات، بيش از هفتاد تانك و خودروي در پي تهاجم ارتش مزدور بعث عراق براي مقابله با انقلاب اسلامي در 31 شهريور 1359 و ورود نيروهاي نظامي به همراه ادوات سنگين و سبك دشمن در جنوب و غرب كشور، مناطق وسيعي از ميهن اسلامي به اشغال آنان درآمد. در اين ميان، يك لشكر زرهي عراق متشكل از 200 الي 250 تانك، پس از تصرف جاده سوسنگرد - حميديه به اهواز، از مرز بستان عبور كرده و سوسنگرد را به تصرف خود درآوردند. پس از اين تجاوز، رزمندگان اسلام در تاريخ هشتم مهر 1359، در عملياتي، به دشمن حمله برده و علي‏رغم عدم تجهيز قوا و كمي نيروها، در برابر نيروهاي عراقي مقابله كردند. در ادامه حمله به نيروهاي دشمن، تلفات بسياري بر دشمن وارد آمد به طوري كه پس از آن مجبور به عقب‏نشيني شدند. در اين حمله، نيروهاي اسلام متشكل از مردم بومي و بسيج، به دشمن امان نداده و در 10 مهر 1359، سوسنگرد را از لوث دشمنان پاك كردند. در اين حملات، بيش از هفتاد تانك و خودروي دشمن در كمتر از نصف روز منهدم گرديد و تعدادي از نفرات آنان به اسارت درآمدند.دشمن در كمتر از نصف روز منهدم گرديد و تعدادي از نفرات آنان به اسارت درآمدند.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:8 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

دراین بخش تعدادی تصویر در ادامه مطلب می گذارم لطف کرده وتماشاکنید پشیمان نمیشوید


موضوعات مرتبط: جالب ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 10:3 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 ژن حسینی در سال 1345/4/15 
در شهرستان مسجدسلیمان چشم به جهان گشود.
اکنون کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است.
30 سال سابقه ی تدریس در دانشگاه و مدارس دارد.
فعال اجتماعی و عضو شورای شهر مسجدسلیمان بوده است .
اکنون رئیس شورای استان خوزستان می باشد.
بیژن حسینی در سال 1373 کتاب شعر بُرگ چَوک را به چاپ و نشر رسانید.
بُرگ چَوک : بُرگ به معنی ابرو و چَوک به معنای چوگانی یا کمانی ،
بُرگ چَوک به معنای ابرو کمان یا کمان ابرو است.
این واژه را بیژن حسینی برای نخستین بار آفرید


موضوعات مرتبط: بیوگرافی افرادمعروف ایرانی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 9:56 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

  
باغچق نویـــــــــــن


 

اختاپوس سه قلب دارد.

قلب میگو در مغز آن است.

مورچه ها هرگز نمی خوابند.

حلزون ها می توانند تا سه سال بخوابند و در این مدت هیچ غذایی نخورند.

موریانه ها وقتی به موسیقی هوی متال گوش می

دهند چوب را با سرعت دو برابر می خورند.

مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر است.

صدای نهنگ آبی بلندترین صدایی است که یک موجود زنده می تواند تولید کند.

وقتی ملکه زنبور عسل وارد کندو می شود، آواز خاصی

را زمزمه می کند، به این منظور که زنبورهای کارگر را

تحریک کرده تا اگر ملکه دیگری وجود دارد به خاطر وی بجنگند.

خرس های قطبی می توانند تا ۲۵ مایل در ساعت

(معادل تقریبا ۴۰ کیلومتر در ساعت) دویده و تا ۶ پا

(۱٫۸۲ متر) در ارتفاع بپرند و همچنین با توجه به جنس

موی بدنشان، توسط دوربین های مادون قرمز قابل تشخیص نیستند.

یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن خود غذا مصرف می کند.

یک خرس قادر است با سرعت یک اسب بدود.

کانگارو ها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند.

گونه ای از خرگوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند.

دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند.

موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند.

فیل ها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب ۲۵۰ کیلو گرم یونجه مصرف کنند.

جغدها قادر به حرکت دادن چشمان خود در کاسه چشم نمی باشند.

موش های صحرائی سالانه ۱/۳ منابع و ذخائر غذائی جهان را نابود می سازند.

آیا می دانستید این مطلب را سایت تکناز گردآوری کرده

و از شما دعوت میکنه به سایت تکناز سر بزنید.

عمر سنجاقک ها تنها ۲۴ ساعت است.

پلنگ ها قادرند تا ارتفاع ۵ متر به بالا بپرند.

اغلب مار ها دارای ۶ ردیف دندان می باشند.

نود درصد سم مار ها از پروتئین تشکیل شده است.

تمساح ها قادرند آرواره های خود را با نیرو ی ۱۳۰۰ کیلو گرم ببندند.

تمام قو های کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس می باشد.


موضوعات مرتبط: مطالب مفید ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 9:53 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 پیلاتس (کنترولوژی) ، عبارت است از ایجاد هماهنگی کامل بین جسم، ذهن و روح.

پیلاتس (Pilates) ، ورزشی است که تمام تمرکز خود را بر روی پیشرفت بدن بر اساس توازن معطوف می کند و این توازن از طریق استحکام ماهیچه ها، انعطاف پذیری و آگاهی لازم به منظور پشتیبانی از حرکات موثر و دلپذیر انجام می شود.

پیلاتس (کنترولوژی) ، عبارت است از ایجاد هماهنگی کامل بین جسم، ذهن و روح.

پیلاتس (Pilates) ، ورزشی است که تمام تمرکز خود را بر روی پیشرفت بدن بر اساس توازن معطوف می کند و این توازن از طریق استحکام ماهیچه ها، انعطاف پذیری و آگاهی لازم به منظور پشتیبانی از حرکات موثر و دلپذیر انجام می شود.

پیلاتس یکی از معروف ترین سیستم های ورزشی در کشور است. به نظر می رسد که همه افراد یا در حال انجام پیلاتس هستند و یا علاقه دارند که برنامه ورزشی پیلاتس را شروع کنند. در حقیقت یکی از بهترین نقاط مثبتی که برای پیلاتس وجود دارد این است که گستره وسیعی از افراد را در بر می گیرد.

مهم ترین فواید این ورزش عبارتند از : قوی تر شدن، بلندتر شدن، لاغر شدن و توانایی بالاتر برای انجام هر کاری به آسانی.

افراد ابتدا با روشی هدفمند، کنترل کامل جسم خود را در دست می گیرند و سپس از راه تکرار کامل حرکات آن به شیوه تدریجی ولی پیشرفت کننده به یک نوع هماهنگی طبیعی دست پیدا می کنند.

کنترولوژی باعث پرورش هماهنگ اجزای بدن می شود، حالت ها و حرکات نادرست بدن را اصلاح می کند، نیروی حیات را به بدن بازمی گرداند و توان ذهنی را افزایش می دهد. انجام این ورزش، پرورش جسمانی را به ایده آل نزدیک می کند.

این ورزش بین مغز و بدن، هارمونی فیزیکی ایجاد کرده و توانایی بدن افراد را در هر سنی بالا می برد.

از آنجا که این ورزش در حالت های ایستاده، نشسته و خوابیده بدون طی مسافت و پرش و جهش انجام می گیرد، آسیب های ناشی از صدمات مفصلی را کاهش می دهد، زیرا حرکات این ورزش با اجرای تنفس عمیق و انقباض های عضلانی انجام می گیرد.

پایه گذار ورزش پیلاتس

پیلاتس روشی از تمرینات ورزشی بود که در سال 1920 توسط ژوزف پیلاتس به وجود آمد.

لازم به ذکر است که این رشته ورزشی از سال 1385 توسط سرکار خانم بهاره عطری وارد ایران شد. ایشان هم اکنون رییس و بنیانگذار انجمن ورزشی پیلاتس است.

ورزش پیلاتس برای تناسب اندام

قوای بدنی در پیلاتس

زمانی که از طریق پیلاتس ورزش کنید، هسته ماهیچه ها قوی می شود و کارها را به خوبی و آسان تر انجام می دهند. آنها پشت سر هم با ماهیچه های سطحی بالاتنه کار می کنند تا ستون فقرات و حرکت ناشی از آن را هدایت کنند. زمانی که هسته ماهیچه ها را توسعه می دهید، میزان پایداری از کمر به بالا را نیز افزایش می دهید.

لذا پیلاتس برای افرادی که از درد کمر رنج می برند، می تواند مفید باشد. زمانی که ستون فقرات به طور مناسب پایدار باشد، فشار روی کمر از بین می رود و بدن قادر خواهد بود که به طور آزادانه با حرکات موزون، حرکت کند.

 

اصول مهم در پیلاتس

اصول مهم پیلاتس برای رسیدن به نتیجه مطلوب عبارتند از :

مرکز گرایی، کنترل، جریان داشتن، تمرکز و تنفس.

ورزش پیلاتس همیشه تمامی تکیه خود را بر روی کیفیت گذاشته نه کمیت. شما این موضوع را درخواهید یافت که این ورزش بر عکس ورزش های دیگر، دارای تکرار بیش از حد هر حرکت ورزشی نیست. انجام هر کدام از حرکات به طور کامل و با دقت در این ورزش باعث می شود که نتیجه دلخواهتان را در مدت زمان کوتاه تری به دست آورید.

پیلاتس یک روش منحصر به فرد ورزشی است و تا زمانی که  اصول اولیه آن رعایت شود، متمایز از دیگر ورزش ها خواهد بود.

کسانی در ورزش کردن موفق می شوند که بتوانند هسته ماهیچه هاشان را به کار بیندازند و در پیلاتس این کار صورت می گیرد.

 

فواید تمرینات پیلاتس

* تقویت سیستم ایمنی بدن

* بالا بردن قوای بدن و آزاد سازی افکار منفی از ذهن و فکر

ورزش پیلاتس

* کاهش دهنده دردهای مهره ای و کمر

* ایجاد کشیدگی در ظاهر اندام

* به وجود آورنده شکم صاف و کمر باریک

* انعطاف پذیری و ایجاد تعادل

* افزایش تحرک مفاصل

* حجیم کردن فضای ریه و افزایش قابلیت تنفس

* تقویت سیستم قلبی- عروقی

* افزایش دامنه حرکات مفاصل و عضلات

* از بین بردن درصد جراحت و آسیب پذیری

* داشتن خواب بهتر

* کاهش استرس و عصبانیت و خستگی

 

پیلاتس برای چه کسانی مفید است؟

- برای تمام خانم ها و آقایانی که به تناسب اندام و وضعیت عمومی جسمانی خود علاقه دارند.

- ورزشکاران، به خصوص افرادی که به علت داشتن حرکات یک جانبه صدمه دیده اند.

- افرادی که دارای دردهای پشت مداوم هستند.

- افرادی که پس از یک دوره نقاهت می خواهند، دوباره زندگی پرنشاطی داشته باشند.

- سالخوردگانی که می خواهند زندگی فعالی داشته باشند.

- افرادی که می خواهند از پوکی استخوان جلوگیری کنند.

- افرادی که دچار بیماری های روحی- روانی و خستگی های ناشی از آن هستند.

- افراد چاق و اصولا افرادی که با وزن خود مشکل دارند.

 

موضوعات مرتبط: معرفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:, | 9:46 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 
روز جهانی سالمندان"و خدای تو حكم فرموده كه جز او را نپرستید و بر پدر و مادر نیكویی كنید، اگر یكی از آنان یا هر دو به سنین كهولت و سالخوردگی رسیدند، زینهار كلمه ای كه رنجیده خاطر شوند، نگویید و كمترین آزار به آنان نرسانید و با آنها با اكرام و احترام سخن بگوئید. " سوره اسرا آیه ٢۳
روز نهم مهرماه، در هر سال به عنوان روز سالمندان نامگذاری شده است تا گامی در راستای تکریم این پدران و مادران برداشته شود. دوران سالمندی همانند دوران کودکی یا جوانی، یکی از مراحل زندگی است با این تفاوت که دوران کودک و جوانی، سرشار از انرژی و تلاش، ولی دوران سالمندی، همراه با تحلیل قوا و کاهش میزان فعالیت های فیزیكی می باشد. 
تا قبل از قرن بیستم و یكم میلادی، میانگین عمر، بسیار پایین بود. اما بهبود وضع تغذیه و پیشرفت های چشمگیر پزشكی و ارتقای سطح بهداشت، سبب افزایش میانگین عمر گردیده است. وجود شمار روز افزون سالمندان در اكثر كشورها موجب شده كه مقامات دولتی و برنامه ریزان اجتماعی، توجه بیشتری به این مسأله ابراز نموده و به وضع مقررات تأمین اجتماعی مطلوب تر آنان همت گمارند. همچنین با وجود كمك های مالی فرزندان به ویژه در كشورهای آسیایی، بازهم اتکای سالخوردگان به تأمین اجتماعی بسیار است و از این رو باز هم حمایت های مادی و معنوی دولت ها را در این زمینه طلب می كند. اگر چه در پرتو تحولات ناشی از انقلاب و به دلیل آداب و رسوم فرهنگی در جامعه ما، كهنسالان از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. اما این بدان معنا نیست كه هیچ سالمندی از محیط گرم خانواده اش محروم نمی ماند. زیرا همه ساله، بر شمار سالخوردگانی كه به آسایشگاه های سالمندان، در سراسر كشور مراجعه می كنند، یا از سوی اطرافیانشان به آنجا سپرده میشوند، افزوده می شود. با این حال، به حكم الهی و فطری و سنّت اجتماعی، فرزندان باید حرمت پدر و مادر خود را حفظ كنند و به ایشان احسان نمایند.
●جایگاه سالمندان در پرتو تعالیم اسلامی 
برخلاف فرهنگ غرب، كه وجود سالمندان را در خانواده ‏ها، زائده‏ای مزاحم می ‏پندارند و می كوشند برای آنكه آزادی های شخصی ‏شان محدود نشود و مزاحمی نداشته باشند، به نحوی آنان را از محیط خانه و روابط خانوادگی دور كنند و به «خانه سالمندان» بفرستند، اسلام به آنان ارج می ‏نهد و حرمت قائل است و به رعایت حقوق و احترام آنان سفارش كرده و به بهره گیری از تجارب و افكار پخته آنان تشویق می كند. 
●محور وحدت 
مجموعه افراد یك فامیل، نسبت به بزرگ خاندان احترام می ‏گزارند و در كارها با آنان مشورت می ‏كنند و در اختلافات، به رأی و حكمیت و داوری آنان ارج می ‏نهند و گاهی یك سخن از سوی آنان، آتش فتنه‏ ای را خاموش می ‏سازد، یا تفرقه و كدورتی را به وفاق و همدلی و آشتی مبدل می ‏سازد.
نعمت وجود با بركت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتی به جایگاه حساس و مهم و نقش كارگشای آنان پی می‏برند كه از دست بدهند. چه بسیار اختلاف ها و قهرها و نزاع های خانوادگی كه پس از درگذشتِ «بزرگ خاندان» چهره نشان می ‏دهد و چه بسیار رابطه‏ ها و رفت و آمدها كه قطع می ‏شود، یا به سردی می ‏گراید، و علت آن فقط از دنیا رفتن محوری است كه مایه دلگرمی، امید، انس و معاشرت فامیل است. 
رسول خدا (ص) فرمود: «البَركهٔ مَعَ اكابِرِكم»: بركت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهای شماست. در سخن دیگر فرمود: «الشّیخُ فی اَهْلِهِ كالنّبیِ فی اُمّتهِ»؛ پیرمرد در میان خانواده ‏اش، همچون یك «پیامبر» در میان امتش است.
این اشاره به همان نقش محوری، فروغ‏ بخشی، صفا آوری، هدایت و ارشاد، تجمع و الفت است كه در وجود آنان نهفته است. پس اگر بزرگترها در فامیل و خانواده، چراغ روشنی ‏بخش و محور وحدت و همدلی و عامل انس و ارتباط و رفت و آمدهای خانوادگی ‏اند، باید این جایگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقویت قرار گیرد.
●حرمت بزرگترها 
رعایت ادب و مقتضای حق ‏شناسی نسبت به عمری تلاش صادقانه و ایثارها، گذشت ها، دلسوزی ها و سوختن و ساختن ها كه بزرگان از خود نشان داده‏ اند، آن است كه در خانواده‏ ها مورد تكریم قرار گیرند، عزیز و محترم باشند، به آنان بی ‏مهری نشود، خاطرشان آزرده نگردد، به توصیه‏ ها و راهنمایی هایی كه از سر سوز و تجربه می ‏دهند، بی ‏اعتنایی نشود.
خود «بزرگسالی» و «سن بالا» در فرهنگ دینی ما احترام دارد. این سخن پیامبر خدا (ص) است: «مَنْ عَرَفَ فَضْلَ كبیرٍ لِسنّهِ فَوَقَّرَهُ، آمَنَهُ اللَّهُ تعالی مِن فَزَعِ یوم القیامهٔ»؛ هر كس فضیلت و مقام یك «بزرگ» را به خاطر سن و سالش بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خدای متعال او را از هراس و نگرانی روز قیامت ایمن میدارد.
احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانی نسبت به كوچكترها، از دستورالعمل های اخلاقی اسلام است و كانون خانواده ‏ها را گرم و مصفا می ‏سازد و این، توصیه امام صادق(ع) است كه فرمود:
«لَیسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ كبیرَنا وَ لَمْ یَرْحَمْ صَغیرنا»؛ كسی كه بزرگ ما را احترام نكند و كوچك ما را مورد شفقت و عطوفت قرار ندهد، از ما نیست.
این سخن را نیز از حضرت علی(ع) به یاد داشته باشیم كه فرمود:
«یُكْرَمُ العالِمُ لِعلمه و الكبیرُ لِسِنّهِ»؛ دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، باید احترام كرد.
اگر جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند، هم رشته‏ های عاطفی پیوندهای انسانی از هم گسسته می‏شود، هم از رأفت و عاطفه و تجربه سالخوردگان محروم می‏شوند، هم نشانه بی ‏توجهی خود به ارزشها را امضا كرده‏ اند. حضرت علی(ع) در یكی از سخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاریهای رفتاری مردم، از جمله بر این دو مسأله تأكید می ‏فرماید: ۱- بی ‏احترامی كوچكترها نسبت به بزرگترها ۲- رسیدگی نكردن توانگران به نیازمندان:
«انّكم فی زمانٍ ... لا یُعَظِّمُ صغیرُهم كبیرَهُمْ و لا یَعُولُ غَنیُّهُم فقیرَهم»؛ شما در زمانه‏ ای به سر می‏برید كه كوچك به بزرگ تعظیم و تكریم نمی‏كند و ثروتمند، به فقیر رسیدگی نمی‏كند!
●تكریم والدین 
سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر پدر و مادر باشند كه این وظیفه، سنگین ‏تر و مسؤولیت مضاعف است. قرآن كریم از تندی و پرخاش نسبت به پدر و مادر پیر نهی می ‏كند و به سخن نیك و لحن شایسته و خضوع و تواضع و گستردن بال رأفت در برابر آنان و خیرخواهی و دعا در حق آنان دعوت می ‏كند.
فرمان خداوند، چنین است:
«اِمّا یَبْلُغَنَّ عِندك الكبرَ اَحَدُهما او كلاهُما فلا تَقُلْ لَهما اُفٍّ و لا تَنْهَرهُما وَ قُلْ لَهُما قولاً كریماً، وَاخفَضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِ مِنَ الرّحمهِٔ وَ قُل رَبِّ ارحَمْهُما كما ربّیانی صَغیراً»؛
هرگاه یكی از آن دو (پدر و مادر) یا هر دو نزد تو به سن پیری و سالمندی رسیدند، به آنان اف مگو، آنان را طرد مكن و به آنان سخن كریمانه بگو و بال فروتنی را از روی رحمت و شفقت برای آنان بگستر، و بگو: پروردگارا! همان گونه كه مرا در خردسالی ‏ام تربیت كردند، تو نیز بر آنان رحمت آور.
ادب و احترام نسبت به پدر و مادر بزرگسال، آن است كه: آنان را به اسم، صدا نكنی، به احترامشان برخیزی، از آنان جلوتر راه نروی، با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویی، نیازهایشان را برآوری، خدمتگزاری به آنان را وظیفه‏ ای بزرگ بدانی و از آنان در سن كهولت و پیری مراقبت كنی.
در حدیث است كه امام باقر (ع) فرموده است: پدرم به مردی نگریست كه همراه پسرش راه می ‏رفتند و پسر به بازوی پدرش تكیه داده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان (به خاطر این بی حرمتی نسبت به پدرش) صحبت نكرد. 
به همان اندازه كه آزردن آنان و «عاق» شدن، حرام و نكوهیده است و از آن نهی شده است، دل به دست آوردن و جلب رضایت و نیكی به آنان سفارش شده است و این خدمتگزاری، سبب بهشتی شدن فرزندان به شمار آمده است.
«ابراهیم بن ‏شعیب» گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: پدرم بسیار پیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتی داشته باشد او را برمی ‏داریم و بر دوش می ‏كشیم. حضرت فرمود: «اِنْ استَطَعْتَ اَنْ تَلِیَ ذلك مِنْهُ فافْعَلْ و لَقِّمْهُ بِیَدِكَ، فانّه جَنَّهٌٔ لك غَداً»؛ اگر بتوانی عهده ‏دار كارهای او شوی چنین كن، حتی با دستانت لقمه در دهان او بگذار، كه این فردای قیامت، برای تو بهشت (یا سپر از آتش: جُنّه) خواهد بود.
● انتقال فرهنگ 
از عمده ‏ترین راههای انتقال یك فرهنگ به نسلهای آینده، رفتار پدر و مادر و مربیان است. كودكان، آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، از آن الگو می ‏گیرند. احترام به بزرگترها و رعایت ادب و تكریم نسبت به سالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلی یابد، فرزندان ما نیز، این فرهنگ را می ‏آموزند و با همین آداب و سنن بار می‏آیند. كسی كه انتظار ادب و معرفت و حق‏ شناسی از فرزندانش دارد، باید همین حالت را نسبت به پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا كوچكترها هم از او بیاموزند.
این یك سنت تاریخی و تأثیر و تأثر از اعمال و رفتار است. هر كس چیزی را درو می‏كند كه كِشته است. اگر در حدیث است كه «لا میراثَ كالادب»؛ هیچ ارثی همانند ادب نیست كه از بزرگان به فرزندان برسد، در این مورد هم مصداق می ‏یابد.
امام علی(ع) فرمود:
«وَقِّرُوا كبارَكُمْ، یُوَقّرْكُمْ صِغارُكُم»؛به بزرگانتان احترام كنید، تا كوچكترها هم به شما احترام كنند.
امام صادق(ع) نیز فرموده است:
«بِّروا آباءَكم، یَبِرُّكُمْ اَبْناؤكُمُ»؛به پدرانتان نیكی كنید، تا فرزندانتان هم به شما نیكی كنند.
این دقیقاً برداشت محصول، از زراعتی است كه انسان با رفتارش در زمین دل و لوح جان كودكان انجام می دهد.
مهمترین درس تربیتی، آن است كه با عمل داده شود. كودكان نیز مستعدترین شاگردانی ‏اند كه «درسهای عملی» را با دقت، از رفتار ما می ‏آموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاریم، از خردسالان و نوجوانان چه انتظاری داشته باشیم كه با سالخوردگان و خود ما با احترام و تعظیم و تكریم، برخورد كنند؟ این ارتباط متقابل در تأثیرگذاریهای رفتاری را نمی ‏توان نادیده گرفت. به قول معروف، اگر احترام امامزاده، توسط متولی رعایت نشود، از دیگران چه انتظاری است؟!
جای سالمندان، پیش از آنكه در «آسایشگاه»ها و «سرای سالمندان» باشد، كانون گرم و بامحبت خانه ‏هاست، تا چراغ خانه روشن بماند و محور تجمع و الفت افراد گردند. و از اندیشه آنان نیز استفاده شود. بالاخره آنان، حاصل یك عمر، تجربه و چشیدن سرد و گرم روزگارند و می ‏توانند «مشاور» خوبی در تصمیم‏ گیریهای زندگی باشند.
آنچه در آینه جوان بیند
پیر در خشت خام، آن بیند

موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 10:14 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 استادان

آقا سید مرتضی، از ابتدای نوجوانی به تحصیل علم و دانش، علاقه زیادی داشت.پس از آموختن دانش های ابتدایی، برای فراگیری علوم اسلامی به حوزه علمیه نجف رفت و پس از فراگیری علوم پایه (رسائل، مکاسب و کفایه) از محضر آیات عظام و علمای اعلام؛ حاج میرزا علی ایروانی (متوفای 1354 ه.ق) نویسنده حاشیه بر مکاسب مرحوم شیخ انصاری، حاج شیخ میرزا ابوالحسن مشکینی (متوفای 1358 ه.ق) صاحب حاشیه بر کفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانی، حاج سیدابوالحسن اصفهانی (متوفای 1365 ه.ق) و حاج شیخ محمد کاظم شیرازی بهره های فراوانی برد(10)

حاج سید مرتضی در سالهای اخیر، در مجلس استفتای خصوصی مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کاظم شیرازی حاضر می شد. وی مدتی به درس آیة الله حاج شیخ محمدحسین اصفهانی (متوفای 1361 ه.ق) حاضر شد و در معقول و منقول کسب فیض کرد. همچنین از محضر عالم ربّانی، حاج سید علی قاضی (استاد علامه طباطبایی) و آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی، مراحل اخلاق و عرفان را کسب کرد(11).

آیت الله سید محمد فیروز آبادی، فرزند بزرگوار جناب حاج سید مرتضی، می گوید: «از منبع موثق شنیده شد که بارها استاد ایشان مرحوم آیت الله حاج میرزاعلی ایروانی به فرزند ارشدش و سایر شاگردانش می فرمود: جدیت در تحصیل و پشت کار را از آقای سیدمرتضی بیاموزید. این در هنگامی بود که کفایةالاصول را نزد ایشان می خواند و هر روز نوشته های خود را به ایشان عرضه می داشت و استاد برای تشویق، آنها را بررسی می نمود و پس از مقداری اصلاح، تحسین فراوان می کرد.» (12)

 تدریس

استعداد و نبوغ آقا سید مرتضی، به زودی او را در ردیف بهترین اساتید حوزه نجف قرار داد. کتاب های سطح را چندین بار تدریس کرد؛ از جمله کفایةالاصول را بیش از شش مرتبه و خارج آن را یک مرتبه تدریس نمود.

بیان زیبا و تعبیر رسایش در تدریس، سبب شد طلاّب و شاگردانش با عشق و شوق به محضر درسش، در مقبره مرجع عالم تشیع آیةالله حاج سیدمحمد کاظم طباطبایی یزدی، حاضر شوند و از خرمن پرثمر علم و دانش او خوشه ها بچینند.

شیوه تدریس آیت الله فیروزآبادی به گونه ای بود که با مقدماتی مناسب و بیانی روان و ساده، مطالب سنگین را به شاگردان منتقل می کرد و کمتر کسی از درک مسائل مشکل فقهی یا اصولی بی بهره می ماند. اگر شخصی سؤالی می کرد، یا نقض و ایرادی داشت، با برخوردی نیکو و رعایت انصاف به جوابگویی می پرداخت، و چه بسا حق را به جانب وی می داد(13) علاّمه عبدالحسین امینی (صاحب الغدیر)، یکی از دهها شاگرد او بود که از محضر استاد بهره می برد.

وی دوازده ساعت برای تدریس و تألیف وقت می گذاشت و ایّام تعطیل را به تألیف اثر گرانقدرش «فضائل الخمسة» و «السبقة من السلف» اختصاص داده بود(14).

 ویژگیهای اخلاقی

مرحوم فیروزآبادی در خانواده علم و تقوی، در جوار مرقد مطهّر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام، پرورش یافت و فضائل و محاسن اخلاقی عالی کسب کرد. بیشتر روزها، برای زیارت و کسب معنویت، به حرم مطهّر امیرمؤمنان علیه السلام مشرف می شد و از آن بارگاه ملکوتی و پر فیض بهره ها می برد.(15)

با مردم با نیکویی و روی گشاده برخورد می کرد. خوش مشرب و خوش برخورد بود. مجالس عمومی او، مجلس انس و صفا بود و بیشتر به موضوعات علمی و نقل قضایای تاریخی و شیرین سپری می شد، به گونه ای که اهل مجلس، مشتاق شنیدن و ادامه آن بودند.

در امور زندگی قانع و عفیف بود و مقدار زیادی از زیر زمین منزلش را به دست خود حفر کرد. هر روز صبح با لحنی شیوا و صدایی رسا قرآن تلاوت می کرد. شبهای چهارشنبه و در سالهای آخر، شبهای پنج شنبه که خلوت بود، پیاده به مسجد سهله می رفت.

علی دوانی، یکی از همراهان وی در این مراسم می گوید: «در حجره آیت الله فیروزآبادی در مسجد سهله، یک حصیر و بالشی از سبوس گندم و آفتابه ای بیشتر موجود نبود.»

در مسجدِ کوفه مانند مسجد سهله، مقاماتی از انبیاء و اوصیاء علیهم السلام بر پاست. از آن جمله «مقام حضرت ابراهیم علیه السلام» می باشد. ایشان به این مقام علاقه زیادی داشتند تا آنجا که می فرمودند، دوست دارم پس از مرگم مرا دور مقام ابراهیم چندمرتبه طواف دهند(16).

 هجرت به ایران

آیت الله فیروزآبادی در سال 1391 ه.ق به خاطر فشار حزب بعث عراق به همراه هزاران تن از ایرانیان شرافتمندِ مقیم عراق و صدها عالم و دانشمند، به ایران کوچ داده شد. وی به شهر مقدس قم، مهد علم و دانش و حرم امن آل محمد صلی الله علیه و آله وارد شد و تا آخر عمر شریف به تدریس فقه و اصول مشغول بود و شبها در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در رواق پایین پا، نماز را جماعت اقامه می کرد(17).

همگام با انقلاب

آیت الله حاج سیدمرتضی فیروزآبادی، با اینکه بیشتر وقت خود را صرف تحقیق و تدریس و تألیف می کرد، امّا هیچ گاه انقلاب اسلامی را از نظر دور نداشت و در مواقع حساس، وظیفه خود را به خوبی انجام می داد. او مورد احترام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) بود.

حجت الاسلام حاج شیخ محمد جواد طبسی در این باره می گوید: «روزی که رژیم ستمشاهی پهلوی، تشکیل کابینه را به بختیار واگذار کرد، او برای انحراف اذهان مردم و انقلابیون، اعلام کرد 90 درصد علما مرا تأیید می کنند. به خاطر دارم که در همان ایّام برخی از دوستان بیانیه ای را تنظیم نموده و خواستار نظرات بزرگانی چون؛ مرحوم آیت الله فیروزآبادی شدند. بنده به محضر ایشان رفته، ابتدا عرض کردم، شاپور بختیار چنین ادعا کرده که 90 درصد علما موافق من هستند، شما چه می گوئید؟ فرمودند: بیخود گفته، دروغ است. عرض کردم: پس شما نظرش را مردود می دانید؟ فرمود: بله. آنگاه اطلاعیه را خدمتشان تقدیم کرده تا آن را امضا و مهر کنند. ایشان بلافاصله ورقه را از دستم گرفته و پای آن را مهر کردند.»

آقای طبسی می گوید: «روزی که حضرت امام امت(ره) به قم تشریف آوردند، روز دوم یا سوم ورود ایشان به قم بود که جهت دیدار با ایشان در سالن کتابخانه مدرسه فیضیّه همراه عده زیادی از علما و روحانیون حضور داشتم. از دور چشمم به مرحوم آیة الله فیروز آبادی افتاد که ایشان نیز جهت ملاقات با امام امت به سالن کتابخانه آمده بودند. شنیدم که مرحوم امام، پس از اتمام ملاقات و سخنرانی کسی را خدمت ایشان فرستادند و از آن مرحوم تشکر کردند.»

 آثار و تألیفات

آیت الله فیروزآبادی، آثاری پرمایه و گرانبها از خود به یادگار گذاشت. انتخاب موضوع و ترتیب زیبای بحث و بررسی همه جانبه آن، گویای ذوق، تسلط و تحقیق عمیق وی بود، به گونه ای که آن تألیفات نزد علمای بزرگوار مورد قبول قرار گرفت و بیشتر آنها در ردیف مصادر مهم درسی حوزه های علمیه درآمد.

 تألیفات ایشان عبارتند از:

1 - عنایةالاصول فی شرح کفایةالاصول (در 6 جلد)

این کتاب شامل تحقیقاتی پیرامون کتابهای «تقریرات شیخ انصاری»، «رسائل»، «فصول»، «بدایع»،«معالم»، «قوانین»، «هدایةالمسترشدین» و سایر کتابهای مهم در علم اصول است. این شرح با اینکه بدون متن چاپ شده ولی از سایر شرحها و حواشی که متن کفایة الاصول را دارند، مشهورتر و از جهت تیراژ چاپ بر همه تقدم دارد. بعضی چنین عقیده دارند که این کتاب در حقیقت، ایراد بر بسیاری از مضامین کتاب کفایةالاصول است. یکی از مراجع بزرگ نجف اشرف که خود شرحی بر کفایه نوشته است، وقتی «عنایةالاصول» را ملاحظه کرد گفت: اگر می دانستم «عنایةالاصول» چاپ می شود، به نوشتن شرح خود اقدام نمی کردم.

2 - الفروع المهمة فی احکام الائمة (3 جلد، در طهارت استدلالی)

3- خلاصة الجواهر (شرح استدلالی بر منتخب المسائل)

تنها سه جلد خلاصةالجواهر از کتاب طهارت، به چاپ رسیده است. صلاة، صوم، زکاه، خمس و حج آن نیز به خط مؤلف موجود است که هنوز به زیور طبع آراسته نشده است. هرچند از نام کتاب به نظر می رسد خلاصه ای از کتاب «جواهر الکلام» باشد ولی در تفصیل مطالب از آن کمتر نیست و به روش کتابهای حاج آقا رضا همدانی(ره) در دقّت و حسن تعبیر تألیف شده است.

4- منتخب المسائل

مجموعه ای از مسائل فقهی و فتوائی به روش کتاب «منهاج الصالحین» و «وسیلةالنجاة» است و احکام نماز جمعه و احکام مساجد و ریش تراشی را نیز شامل شده است. این کتاب در حقیقت کتابی فقهی بوده است نه رساله عملیه.

5- فضائل الخمسة من الصحاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة

این کتاب که شامل احادیث و روایتهای مربوط به فضائل و مناقب پنج تن آل عبا علیهم السلام از مهمترین کتابهای اهل سنّت می باشد. گذشته از رواج آن در همه شهرها خصوصا بلاد اسلامی مدرکی ارزنده برای محققان در این موضوع است.

علامه امینی اعلی الله مقامه (از شاگردان آیت الله فیروزآبادی) بارها کتاب فضائل الخمسة را خریده و به شهرهای مختلف اسلامی می فرستاد.

هر گاه آیت الله فیروز آبادی به ایشان می گفت: جا دارد به فرستادن کتاب «الغدیر» اکتفا کنید،علامه امینی پاسخ می داد: «الغدیر» در موضوع ولایت جای خود را دارد؛ ولی «فضائل الخمسة» در دسته بندی روایتهای ولایتی، متقن و مانند «وسائل الشیعة» دارای ترتیبی آسان است و با سرعت می توان روایت مورد نیاز را از آن استخراج کرد. گفتنی است در شهرهای اسلامی گروههایی از اهل سنّت با خواندن این کتاب به مذهب تشیّع گرویده اند، از جمله مؤلف کتاب «ثم اهتدیت» بارها از آیت الله فیروزآبادی یاد می کند و معلوم می شود به خدمت استاد رسیده، از محضرش استفاده کرده است.

آیة الله العظمی حاج میرزا حسن بجنوردی بارها نقل می کرد: «هیچ گاه از کتابهای اصولی یا فقهی آقا سیدمرتضی غبطه نمی خورم. زیرا چنین کتابهایی به حد وافی در دسترس است به چیزی که غبطه می خورم، همانا کتاب «فضائل الخمسة» است که در روز رستاخیز نجات دهنده مؤلفش است.»

این کتاب توسط حجةالاسلام محمدباقر ساعدی به فارسی ترجمه و در چهار جلد به چاپ رسیده است.

6- السبعة من السلف من الصحاح الستة و غیرها من الکتب المعتبرة عند اهل السنة والجماعة

این کتاب گزارشی از گفتار و کردار هفت تن از مخالفین امام علی علیه السلام در صدر اسلام است و مستند به چهل کتاب از مهمترین کتابهای حدیثی و تاریخی اهل سنت است و پرده از رفتار نادرست آنان بر می دارد.

دو کتاب «فضائل الخمسة» و «السبعة من السلف» از کتب مدرکی در جهان اسلام محسوب می شود و مورد توجه دانشمندان و محققین می باشد.

شیوه تألیفی آیت الله فیروز آبادی چنین بود که سرتاسر کتابهای تفسیر و رجال و حدیث را با دقت کامل مطالعه و ملاحظه می کرد تا اگر در موردی غیر از ابواب فضائل و مطاعن روایتی قابل استفاده وجود دارد، بر وی مخفی نماند. علامه امینی صاحب الغدیر با کثرت تتبع و پشتکاری که داشت، گاه برای مدرک بعضی روایات به ایشان مراجعه می کرد.

آیت الله فیروز آبادی در مقدمه «السبعة من السلف» می فرماید: «مقداری از کتاب را به رشته تحریر درآورده بودم، برای اینکه بدانم آیا نوشتن این مطالب مورد رضایت خداوند متعال می باشد، به قرآن کریم تفأل زدم: این آیه شریفه باعث دلگرمی بیشتر من گردید: و نُنَزّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمؤْمِنینَ وَلا یَزیدُالضّالِمینَ اِلاّ خَسارا(18) و ما آنچه از قرآن نازل کردیم، شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و بر کافران به جز زیان چیزی نخواهد افزود.» (19)

آثار چاپ نشده آیت الله سیّد مرتضی فیروز آبادی عبارتند از:

7- حاشیه رسائل

8- حاشیه بر مکاسب

9- رساله عملیه فارسی

10- جزوه ای در ادعیه و مناجات و زیارات که متأسفانه در دست نیست (20)


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 10:13 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

حمایت گسترده و بی دریغ و همه جانبه ی جمهوری اسلامی ایران - براساس آرمان های امام خمینی (قدس سره) - از مردم فلسطین و قیامشان، مهم ترین عامل ادامه ی این قیام در برابر تجاوزات اشغال گران قدس و عامل بازدارنده از رو آوردن اغلب کشورهای عربی و اسلامی به امریکا و اسرائیل و افتادن آنان در آغوش توطئه های پلیدانه و دسیسه های شیطانی آنان و نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین است.
 
 
 
۹مهر، سالروز شهادت نوجوان غیور فلسطینی،‌ محمد الدوره را روز همبستگی با کودکان ونوجوانان فلسطینی نامیده‌اند تا یاد و خاطره این مردان کوچک دفاع از سرزمین‌های مقدس گرامی داشته شود.
12 سال پیش در سال 2000 میلادی در چنین روز "محمد الدوره" نوجوان 12 ساله فلسطینی هنگامی که پشت پدرخود مخفی شده بود تا از آتش نظامیان صهیونیستی در امان باشد ، توسط یک سرباز مسلح به سلاح گرم با شلیک چند گلوله دربرابر دیدگان پدر، مردم و شبکه های خبری به شهادت رسید
 
دشمن صهیونیستی در پنجاه سال گذشته بویژه در سالهای اخیر و دوران انتفاضه فلسطینیان، کودکان و قشر جوان سرزمین فلسطین که آینده سازان این سرزمین هستند را هدف حقد و کین خود قرار داده است.

ارتش اشغالگر صهیونیستی و نیروهای امنیتی این رژیم برای بازداشت و زندانی کردن کودکان فلسطینی از راهها و روشهای گوناگون استفاده می‏کنند که در واقع می‏توان گفت، همه آنها نوعی ربودن کودکان از کوچه، خیابان و خانه و کاشانه آنان است!
 
"شاباک" دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی سالانه 1000 الی 1500 شهروند فلسطینی را بازداشت می‏کند که 85 درصد آنان مورد شکنجه و آزار قرار می‏گیرند و در این میان بخش قابل ملاحظه‏ای از بازداشت شدگان را کودکان تشکیل می‏دهند.
از آغاز انتفاضه الاقصی در سال 2000 میلادی، شمار کودکان فلسطینی که توسط نیروهای رژیم صهیونیستی بازداشت و زندانی شدند، از مرز 2000 کودک گذشته است.
از این 2000 کودک فلسطینی که از آغاز انتفاضه توسط صهیونیستهای اشغالگر بازداشت شده بودند، هنوز تعداد 350 نفر در بازداشتگاههای این رژیم واقع در اراضی اشغالی زندانی هستند که این امر بطور کامل با قوانین و عرفهای بین المللی مغایرت دارد.
در میان کودکان فلسطینی بازداشت شده که پیشتر بدانها اشاره شده است، 215 تن از آنان بطور موقت در بازداشت بسر برده و منتظر محاکمه از سوی دادگاه این رژیم هستند.


در واقع صهیونیستها در حالی این جنایات را مرتکب شده اند که بر اساس کنوانسیون ژنو حقوق زنان و کودکان در زمان جنگ و اشغال یک کشور باید حفظ شود. همچنین در پروتکل الحاقی که در سال 1977 به این کنوانسیون اضافه شد چگونگی رسیدگی به جرایم مربوط به تجاوز و قتل کودکان، نوجوانان و زنان و محاکمه متجاوزان در دادگاه های جنایتکاران جنگی مطرح شده است.

اما متاسفانه قوانین بین المللی در همه موارد و به طور یکسان رعایت نمی شود و با استانداردهای دوگانه ای با آنها برخورد می شود. رژیم اسرائیل یکی از این نمونه ها محسوب می شود که پا را از قوانین بین المللی فراتر گذاشته است و بدون هیچ واهمه ای از عواقب منفی و دغدغه محاکمه در دادگاه های بین المللی هر از گاهی صفحات ننگین تاریخ جنایات خود را قطورتر می کند.

ادامه کشتار، ترور و سرکوب در اراضی اشغالی فلسطین که ماهیت رژیم صهیونیستی طی 6 دهه گذشته با آنها خو گرفته است باید رهبران تشکیلات خودگردان و سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) را به این فکر وادارد که مذاکرات سازش با رژیم اسرائیل و دیگر گزینه های به اصطلاح دیپلماتیک در مجامع بین المللی گستاخی روزافزون رژیم صهیونیستی و کشتار کودکان و نوجوانان فلسطینی را در پی خواهد داشت و هیچ چیز جز سلاح مقاومت نمی تواند حقوق ملت فلسطین را احیا کند و مانع از جنایات صهیونیست ها شود.
 
 


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 10:12 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 طرزتهیه لازانیا

 


موضوعات مرتبط: آشپزی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 10:11 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 عجایـب دیـدنی و شگفت انگیـز اعـماق دریـاها

 

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 10:8 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

پانگولین ، یک حیوان عجیب  

و خارق العاده

7XIBi2qIe9.jpg


موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 10:6 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 عادتـهایی که دنـدان‌ها را خـراب می‌کنـد

 

 

موضوعات مرتبط: روان شناختی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:, | 9:58 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 در باغچه زندگی نشسته بود و با دستان کوچکش چیزی می کاشت. نگاهش کردم، حس اعتمادش با نگاهم برانگیخته شد و با چشمان معصومانه اش فهمید چه می پرسم. گفت: ستاره می کارم. دوباره نگاهش کردم، پاسخ داد: میوه های ستاره ام، خورشید خواهد شد. حس غریبی به من دست داد.

 

چرا خورشید؟ لبخندی زد و باز با همان نگاه پاسخ داد: تمام هستی با آب، خاک و خورشید پیوندی زندگی بخش دارد. گل ها با خورشید برمی خیزند. پرسیدم: پرندگان؟ پاسخ داد: پرواز زیباست، من آواز آنها را حس می کنم. ... و انسان؟ به زمین نگاه کرد و این بار با انگشتان اشاره زبان گشود: ما که می خواستیم زمین را آماده مهربانی کنیم، افسوس که خود نامهربان بودیم.

آری، او ناشنوا بود و برای ایجاد رابطه، از دست هایش استفاده می کرد. همان گونه که تاریخ انسان اندیشه ورز، رابطه ای ناگسستنی با دست های انسان دارد.

---------------------------------------

 

هشتم مهر هر سال برابر سی ام سپتامبر، «روز جهانی ناشنوایان» نام گذاری شده است.
هدف از این نام گذاری، ارتقای فرهنگ ارتباط با ناشنوایان، دانسته هایی از زبان اشاره و آگاهی سیاست مداران و همچنین عموم مردم از مشکلاتی است که این قشر با آن رو به رو هستند.

 

در اهمیت حس شنوایی، این گفته هِلِن کِلِر، گویاتر از هر سخنی است. او که با وجود نابینایی و ناشنوایی، یکی از موفق ترین افراد استثنایی است، می گوید:

«اگر این فرصت به من داده می شد که یکی از دو حس خود را بازیابم، ترجیح می دادم نابینا بمانم، ولی بشنوم».


اگر از نعمت شنوایی محروم باشیم، هرچند آموختن برای ما ناممکن نمی شود، ولی بسیار دشوار است. پس توجه به این نعمت بزرگ الهی که یکی از راه های بسیار مهم آموختن و فهمیدن است، حالت سپاس را پیش می آورد و تصور نبود آن کافی است تا به ارزش آن پی ببریم.

 

از این رو، خدا در قرآن می فرماید:

«بگو: اگر خداوند شنوایی و دیدگان شما را بگیرد و بر دل هایتان مهر بزند، کدام معبود آن را به شما پس می دهد؟» شکرانه این نعمت، بهره گیری خداپسندانه و مسئولانه از آن است، چنان که در یکی از دعاها، خواسته بندگان از خداوند این است: «پروردگارا! ما را از گوش ها، چشم ها و نیروهایمان بهره مند گردان».


اولین معلم گل‌های خاموش در ایران
جبار باغچه‌بان (عسکرزاده) یکی از خادمان پرتلاش فرهنگ ایران و به معنی واقعی کلمه معلم بود. زنده‌یاد باغچه‌بان در سال 1298شمسی آموزگاری را در دبستان احمدیه مرند آذربایجان آغاز کرد.

 

ناشنوا,روز جهانی ناشنوایان,هفته جهانی ناشنوایان

 

وی مؤسس اولین کودکستان (باغچه اطفال) در تبریز بود. باغچه‌بان را باید اولین کسی دانست که در ایران، آموزش سمعی بصری را به دستگاه آموزشی کشور وارد کرد.
باغچه‌بان برای اولین‌بار به فکر تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا افتاد. در ابتدای کار همه او را مورد تمسخر قرارمی‌دادند، اما وی طی یک سال موفق شد به سه کودک ناشنوا خواندن و نوشتن بیاموزد. شادروان باغچه‌بان فعالیت آموزشی خود را در شهر شیراز به مدت 6 سال و بعد از  آن در تهران ادامه داد.


وی نخستین دبستان ناشنوایان را در چهارراه حسن‌آباد در خانه‌ای محقر تأسیس کرد و روش آموزش الفبای دستی را اختراع کرد. همچنین در حین تعلیم و تربیت به روش دیگری دست‌یافت که امروزه آن روش به نام روش ترکیبی معروف است و با گذشت این همه سال به عنوان مترقی‌ترین روش در مدارس سراسر کشور استفاده می‌شود.

باغچه‌بان کتب مختلفی از جمله:

کتاب‌های کودکان (بابا برفی…)، کتاب حساب ویژه و کتاب آموزش کر و لال‌ها به رشته تحریر در آورده است.


کشفیات جبار باغچه‌بان عبارتند از:
- روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان
-اختراع گوشی استخوانی یا تلفن گنگ
-کشف خواص صوت‌ها و تقسیم بندی آنها
-تهیه وسایل مختلف بصری برای تدریس ناشنوایان
-اختراع  گاه نما و ...

این مرد شریف، معلم دلسوز و مهربان، سرانجام در روز چهارم آذر ماه 1345، در سن 82 سالگی دیده از جهان فرو بست. در گیلان هر ساله یادبودی در همین روز برای این معلم بزرگ با حضور ناشنوایان موفق و معلمین زحمتکش که ادامه دهندگان راه و منش آن بزرگوار هستند، برگزار می‌شود.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, | 10:11 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ستاره مادرید