پیشاپیش فرا رسیدن ماه محرم رابه همه شما عزیزان تسلیت عرض می نمایم

untitled

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 11 مهر 1398برچسب:, | 10:14 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

                           

 

خدایا توفیق عمل به علم

 

را به همه ی ما عنایت بفرما

 

   الهی آمین یا رب العالمین

 

      به امید ظهور 



 

قالب های رفتـــ 25

      

   

 

 

   


                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            

                                                        

 
 

برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 23 مرداد 1398برچسب:, | 12:19 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 باسلام خدمت همه کاربران عزیز وگرامی

 

چند نکته درباره وبلاگ:

 

1-این وبلاگ برای همه مردم ایران است

 

 

2-کسانی می خواهند باوبلاگ من لینک داشته باشند

 

دربخش نظرات اسم وبلاگ یاسایت خود را همراه با آدرس واردکنند تا لینک بشوند

 

 

3-من دربخش سخن ها وپیام ها منتظر پیام ها وسخن های شما

 

هستم اگرخواستید پیام ها وجملات ادبی شما در وبلاگ ثبت شوند درقسمت نظرات واردکنید پیام خود را

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 22 مرداد 1398برچسب:, | 11:10 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

مشروطیت

درگذشت

خراسانی در زمانی که برای جهاد علیه روس قصد هجرت به ایران را داشت در سحرگاه سه شنبه ۲۰ ذیحجه ۱۳۲۹ قمری به طور مشکوکی درگذشت. مقبره او در آرامگاه علی بن ابی‌طالب قرار دارد.[۱]

فرزندان

نسل آخوند خراسانی به علت انتساب به کتاب کفایه الاصول وی اغلب به کِفایی معروف می باشند. از مشاهیر خاندان وی می توان به افزاد ذیل اشاره داشت:

  • میرزا مهدی خراسانی (فرزند)
  • میرزا محمد آقازاده خراسانی (فرزند)
  • میرزا احمد کفایی[۲] (فرزند)
  • حسن کفایی سناتور مجلس؛ (فرزند)
  • حسین کفایی درگذشته به سال ۱۳۵۶ش از شاگردان نایینی؛ (فرزند)
  • زهرا کفایی (فرزند)
  • حمید کفایی(نواده)
  • عبدالرضا کفایی( نوه)

شاگردان

  • سیدابوالحسن اصفهانی
  • سیدحسن مدرس
  • سید ابوالقاسم کاشانی
  • سید هبه الدین شهرستانی
  • سید محمد موسوی زنجانی
  • شیخ مهدی خالصی
  • شیخ محمد خالصی زاده
  • سید محسن امین (صاحب اعیان الشیعه)
  • شیخ هادی جلیلی کرمانشاهی
  • علی اصغر مازندرانی
  • سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی
  • آقابزرگ تهرانی (صاحب الذریعه و اعلام الشیعه)
  • آقا نجفی قوچانی نویسنده حاشیه کفایة، سیاحت شرق و سیاحت غرب
  • میرزا ابوالحسن مشکینی
  • شیخ محمد جواد بلاغی
  • شیخ محمدعلی شاه آبادی
  • محمد عصار لواسانی پدر سید محمد کاظم عصار
  • آقا ضیاءالدین عراقی
  • محمدحسین غروی اصفهانی متخلص به مفتقر از شعرای فارسی گو (معروف به کمپانی)
  • سید حسین طباطبایی بروجردی
  • محمد حسین اشنی،[۳]
  • آقا نورالدین عراقی
  • محمد فیض
  • سیّدمحسن نبویِ‌اشرفی[۴]
  • میرزا احمدخان عمارلویی و صدها تن دیگر از بزرگان شیعه از شاگردان او بودند.

تالیفات و آثار

آخوند خراسانی تالیفات بسیاری داشت از جمله حاشیه‌ای بر مکاسب استادش شیخ انصاری، شرح و تعلیقه‌ای بر منظومهٔ دیگر استادش ملاهادی سبزواری، حاشیه بر اسفار صدرالمتالهین شیرازی که می‌گویند نسخه اش در آستان قدس رضوی وجود دارد، رسالهٔ دماء ثلاثه، چندین رسالهٔ فقهی و اخلاقی و عقیدتی، البته مهمترین تالیفات او همانا کفایةالاصولاست که اکنون در دوره‌های عالی حوزه تدریس می‌شود. صدها نفر از شاگردان آخوند تقریرات فقه و اصول ایشان را نوشته‌اند که بسیاری از آنها هنوز موجود می‌باشد.

یک اثر جنجال برانگیز

یکی از مهمترین آثار منسوب به آخوند خراسانی که منعکس کننده نظرات سیاسی اوست گفتگوی آخوند بامیرزای نائینی پیرامون حکومت دینی می‌باشد.در صحت این اثر تشکیک وجود دارد. اکبر ثبوت معتقد است این گفتگو روی داده است ولی برخی دیگر چون عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله سیستانی، ذبیح الله نعیمیان، محمدعلی نجفی کرمانشاهی، و ... آن را جعلی می دانند. همچنین محسن کدیور نیز در مقالات خویش به این گفتگو استناد می کند. اصل این گفتگو چاپ نشده و گزیده هایی از آن در کتاب محسن دریابیگی(چاپ اول 1386 و دوم 1387) امده است.

خانواده

مهندس حمید مجتهدی (از نوادگان ایشان) سازنده دهکده چوبین نیشابور، در نیشابور سکونت دارند. عبدالرضا کفایی فرزند احمد کفایی از نوادگان آخوند است.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:38 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 


او از ياران بزرگ و بـا وفـاى امام حسيـن(ع) و مـردى شـايسته و شريف بـود; رزمنده اى دلير و جنگجـويـى تـوانا شمرده مـى شد و در ميان قبيله خـود, كه در كوفه سكونت داشتند, مى زيست. وى را زهير بـن قيـن بـن قيـس انمـارى بجلـى مـى خـوانـدند.(1)

ويژگيهاى زهير بن قين

1 ـ شجاعت و پايمـردى زهيـر وى را بـر آن داشت در كنار مـدفعان اسلام قـرار گيـرد. او در بـرخـى فتـوحـات اسلامـى شركت جست و افتخـاراتـى بزرگ به ثبت رسـانـد. علامه سمـاوى در ايـن باره مى نـويسد: ((له فى المغازى مواقف مشهوره و مـواطـن مشهوده))(2) در جنگها مـواضع مشهور و جـايگاه مشهودى داشته است. 
از مـوارد شركت زهير در فتـوحات همانا شركت در غزوه بلنجـر است كه خاطره اى نيز از آن باز گفته است. و در آينده به آن خـواهيـم پرداخت. 
نمونه ديگرش حضـور در كربلاست. او بحق بازوى تـواناى امام شمرده مـى شـد. رشـادت و دلاورى او چنان بـود كه امـام حسيـن(ع) در روز عاشورا, هنگام تنظيـم سپاه خود كه بيـش از هفتاد نفر بودند, وى را بـر ميمنه گمـارد; حبيب را در ميسـره جـاى داد, خـود در قلب سپـاه قـرار گـرفت و پـرچـم را به بـرادرش عبـاس سپرد.(3) 
2 ـ از ديگر ويژگيهاى زهير سخنـورى اوست كه زبانزد خاص و عام و دوست و دشمـن بود. او آنچنان بـر گفتار مسلط بـود كه گاه از او مـى خـواستند در جمع حاضر شـود و در دفاع از امام حسيـن(ع) سخـن بگويد. 
3 ـ سـومين ويژگى زهير, كه در حقيقت مهمتريـن ويژگـى اوست, عشق به امـام زمـانـش حسيـن بـن على(ع) است. 
زهيـر در گفتـار و عمل, در راه و كـربلا در مـواقع مختلف, ايــن ويژگى را بخـوبى به نمايـش گذارد. گفتارش در شب عاشورا و عملـش در روز عاشـورا بهتـريـن گـواه بـر درستـى ايـن سخن است. 
او در شب عاشـورا, هنگامـى كه امام حسيـن(ع) اجازه رفتـن به وى داد, اظهار داشت: ((لا و الله لا يكون ذلك ابدا ااءترك ابـن رسول الله(ص) اءسيرا فى يد الاعداء و اءنجـو اءنا؟! لا ارانى الله ذلك اليـوم.))(4) نه به خـدا سـوگند, هرگز چنيـن نخـواهد بـود. آيا فرزند رسـول خـدا را در دست دشمنان اسير بگذارم و خـود را نجات دهـم؟! خـداى آن روز را به مـن نشـان نـدهـد. 
زهير در راه مكه تا كـوفه, هنگامـى از خـدمت امام حسيـن(ع) باز گشت, همسـر و يـارانـش را مخـاطب قرار داد و گفت: 
مـن تصميم گرفته ام همراه حسين باشم تا جانم را فدايش سازم و... .(5)

پيوستن به حسين(ع)

زهير بـن قيـن در سال شصت هجرى به مقصد فريضه حج, همراه همسر و گـروهـى از يـارانـش, كـوفه را تـرك كرد. 
او, پـس از انجام فريضه حج, مكه را ترك گفت و رهسپار كـوفه شد. زهير و يارانـش آنقدر تند مى رفتند كه در كوتاهتريـن زمان نزديك منزلگاه رسيدند. آنها همـواره مى كـوشيدند كه قدرى دورتر از محل استقـرار مـوقت امـام حسيـن(ع) فـرود آيند. 
امام و يارانـش در محلـى به نام زرود(6) فرود آمـدند و چادرهاى خـود را برپا ساختند. كاروان زهير از راه رسيد, اما چـون دورتر از چادرهاى امام جـايـى مناسب نيافت, چـادرهاى خـود را در همان حـوالى برپا ساخت. شيخ عباس قمى مى نويسد: گروهى از قبيله فزاره و بجيله چنين روايت شده است: هنگام مراجعت از مكه, با زهير بـن قين بجلـى همراه بـوديـم. در منازل, كه به حضـرت امام حسيـن(ع) مى رسيـديم, از او دورى مـى كرديـم; زيرا سير با آن حضرت را دوست نمى داشتيـم. ناگزير هـرگاه امام حـركت مى كـرد, زهير مـى مانـد و هرگاه آن حضـرت تـوقف مى كرد, زهير به راه مـى افتاد. در يكـى از منازل, آن حضرت در طرفـى منزل كرد و ما نيز ناگزير در طرف ديگر فرود آمديم. هنگامى كه مشغول غذا خوردن بوديـم, ناگاه رسولى از طـرف امـام حسيـن(ع) آمـد و پـس از ابـراز سلام, به زهيــر گفت: اباعبدالله(ع) تو را مى خواند. 
مـا از نهايت حيـرت لقمه هـايـى كه در دست داشتيـم, افكنـديـم و لحظه اى ساكت و بـى حركت مانديـم, گـويا پرنـده اى بر سر ما نشسته است. 
همسـر زهير, كه دلهم ناميـده مـى شـد, به زهير گفت: سبحان الله, فرزند پيامبر(ص) تو را مى طلبد و تـو در رفتـن درنگ مى كنى... بر خيز و نزدش شتـاب, ببيـن چه مـى فـرمـايد. 
زهير بر خاسته, خدمت حضرت رفت و زمانـى نگذشت كه شاد و خرم, با چهره بـر افروخته, نزد همسر و يارانـش باز گشت. بـى درنگ دستـور داد خيمه اش را بـركننـد و نزديك سـرا پـرده هاى آن حضـرت بـر پا سازند. آنگاه به همسرش گفت: تو از قيد زوجيت مـن رهايى, به اهل خود بپيوند; زيرا نمى خواهـم كه از سوى مـن زيانى به تو رسد.(7) 
مفيد اضافه مـى كند: آنگاه به يارانـش گفت: هريك از شما كه دوست دارد, همراهـم باشـد, چه بهتر; و گرنه آين آخريـن ديـدار ماست. سپـس گفت: شما را از حقيقتى آگاه مى كنـم. يادم نمى رود, وقتى در غزوه بحر(8) شركت كرديـم; خـداوند پيروزى را نصيب ما گردانيد و غنمايمى به دست آورديـم. سلمان فارسى, همراه ما بـود, هنگامى كه ديـد همگان از اين پيـش آمـد خـوشحال هستنـد, گفت: آيا از ايـن پيـروزى كه خـداونـد نصيب شما سـاخت و از غنيمتهايـى كه به دست آورديد, شادمانيد؟! گفتيم: آرى. 
سلمان گفت: اگر سيد جـوانان آل محمـد را درك كرديد, به يارى او خـوشحال تر باشيد از آنچه كه امروز بر آن دست يافتيـد. و اكنـون مـن با شما خدا حافظى مـى كنـم.(9) آرى او با اهل و يارانـش خدا خافظى كرد تا به دنبال گمشـده اى كه سالها در پـى اش بـود, برود. او همه چيز و همه كـس را رها كرد و رفت تا حسينى شود و جان خود را نثـار حسيـن و مكتب و عقيـده وى كند.

نقش زهير در حادثه كربلا

زهير همسر خود را طلاق گفت, ازياران خـود جـدا شـد, به اردوگاه حسينـى پيـوست و در شمار سربازان شيفته و فدايـى امام حسيـن(ع) جاى گرفت. او در طـول مسير در موارد گوناگون, از جاى بر مى خاست و به تاءييـد سخنان امام مـى پـرداخت. بخشـى از مـواردى كه زهير ارادت راستيـن خـود را به نمـايـش گزارد, چنين است:

1 ـ حمايت از امام در ذوحسم

پـس از بـرخـورد امام بـا سپاه حـر در محلـى به نام ذوحسـم(10) امام(ع) در جمع حاضـران سخـن گفت. آنگاه زهير از جاى بـرخاسته, به يـاران امـام گفت: شمـا سخـن مـى گـوييـد يـا مـن آغاز كنـم؟ 
گفتند: آرى, تـو سخـن بگـوى. زهير, پـس از به جاى آوردن حمـد و ثناى خـداوند, امام را مخاطب قرار داد و گفت: اى فـرزنـد رسـول خدا, سخنانت را شنيـديـم... به خـدا سـوگنـد, اگر دنيا براى ما باقـى بود و قرار بـود در آن بمانيـم و جدايـى از ايـن دنيا به معناى يارى تو بـود; باز همراهى شما را بر مى گزيديـم. امام(ع), ضمـن ستـودن روحيه بـالاى او, بـرايـش دعاى خيـر كرد.(11)

2 ـ پيشنهاد جنگ در بين راه

كاروان حسينى به مـوازات سپاهيان حر حركت مى كرد كه ناگه از دور سـوارى نمايان شـد. او پيك ابـن زياد بـود و نامه اى از سـوى وى براى حر آورده بود. در آن نامه, ابـن زياد نوشته بود: با رسيدن اين نامه بر حسيـن بـن على فشار بياور و او را در بيابانى بىآب و علف فرود آر. حر متـن نامه را براى امام خـواند و آن حضرت را در جريان ماءموريت خويـش قرار داد. امام فرمود: پس بگذار ما در بيـابـان نينـوا يـا غاضـريـات و يـا شفيه فـرود آييم. 
حر گفت: نمى تـوانم با ايـن پيشنهاد شما مـوافقت كنـم; زيرا مـن ديگر در تصميـم گيرى آزاد نيستـم و هميـن نامه رسان جاسوس ابـن زياد است... 
در اين هنگام, زهير بـن قين گفت: براى ما جنگيـدن با ايـن گروه انـدك از نبـرد با افراد بسيارى كه پشت سر آنهاست آسان تـر است. به خدا سوگند, طولى نخـواهد كشيد كه لشكريان بسيارى براى حمايت از اينان مى رسد و ديگر ما در برابر آنان تـوان مقاومت نخواهيـم داشت. 
امام(ع) در پاسخ به پيشنهاد زهير فرمـود: ((ماكنت لاءبـداء هـم بـالقتـال.)) مـن هـرگز شـروع كننـده جنگ نخـواهـم بود.(12)

3 ـ دفـاع از امـام حسيـن در حيـن مـاموريت

در عصر تاسـوعا, هنگامى كه عمربـن سعد يارانـش را فرمان داد تا به اردوگاه حسيـن بـن علـى نزديك شـونـد, حضرت به بـرادرش عباس فرمـود: عباس جانـم, فدايت گردم; برادرجان, سـوار شـو, آنها را ملاقـات كـن و بپـرس بـراى چه آمـده انـد؟ 
عباس با بيست سـوار, كه زهير بن قيـن و حبيب بـن مظاهـر نيز در شمار آنها بـودنـد, به ديـدار يزيـديان رفت. و به آنها گفت: چه مـى خـواهيد؟ گفتنـد: از امير فـرمان رسيده يا تسليـم شـويـد يا بجنگيم. 
گفتند: درنگ كنيد تا آنچه مى گـوييد به ابى عبدالله(ع) برسانيـم. يزيـديـان گفتنـد: او را ديـدار كـن و خبـر بياور. 
عباس باز گشت تا به حسيـن خبر دهد. يارانـش ماندنـد تا با آنها گفتگـو كنند. حبيب بـن مظاهر به زهير گفت: اگر مايلـى, با ايـن قـوم سخـن بگـو و اگـر مـى خـواهـى, مـن سخـن بگـويـم. 
زهير گفت: تـو پيشنهاد سخـن دادى و خـود نيز بديـن امر بپرداز. حبيب به آنها گفت: به خدا, فرداى قيامت پيـش خدا بد مردمـى اند, كسانـى كه نزد او روند و فـرزند پيامبـر خـود, خانـدان و عبادت كننـدگان ايـن شهر را كه نماز شب مـى گزارنـد, كشته باشنـد... . عزره گفت:هـرچه تـوانـى خـود ستـايـى كـن. 
زهير گفت: اى عزره, خـدا او را ستـوده و رهبـرى كرده, اى عزره, از خدا بپرهيز كـن مـن برايت خير مى خـواهـم; به خدا سـوگند, اى عزره, تـو از آنهايـى كه گمـراهـى را بـركشتـن پاكـدامنان يارى مى دهند... . 
عزره پـاسخ داد: اى زهيـر, تـو نزد ما از شيعيان ايـن خانـواده نبودى, تو عثمان خواه بودى. 
زهيـر گفت: از مـوقعيتـى كه اكنـون دارم, در نمـى يـابــى كه از شيعيانم. به خدا نه مـن نامه اى به حسيـن نوشتـم و نه هرگز پيكى در پـى اش فـرستـادم و نه وعده يـارىاش دادم; در راه بــا او برخـوردم, به ياد رسول خدا و موقعيت وى افتادم و دانستـم كه به سوى دشمن مىآيد... . 
پس بر آن شدم يارىاش كنم, در حزب او در آيـم و جانـم را فدايـش سازم; بـراى آن كه شما حق خـدا و رسـولـش را ضايع كـرديـد.(13)

4 - ياد آورى به قمر بنى هاشم

پس از برگشتـن سپاه عمر سعد به اردوگاه خويش, اين بار صداى شمر بـن ذى الجـوشـن به گـوش رسيـد كه بـا صـداى بلنـد مى گفت: 
كجـاينـد فـرزنـدان خـواهـر مـا, كجـاست عبـاس و بـرادرانش؟ امـام حسيـن(ع) فـرمـود: جـوابـش دهيـد, گرچه فاسق باشد. 
قمر بنى هاشـم به دستـور ابـى عبدالله(ع) سمت او رفت تا سخنـش را بشنـود. اما بـى درنگ, در حالـى كه بر او و امانـى كه داده بـود لعنت مـى فـرستاد, باز گشت. زهير بـن قيـن از جاى بـرخاسته, قمر بنى هاشـم را مخاطب قرار داد و گفت: تـو را از حديثـى كه قبلا آن را شنيده ام, آگاه سازم؟! عباس فرمـود: آرى, حـديث را بيان كـن. زهير گفت: وقتـى پـدرت خـواست ازدواج كنـد از بـرادرش عقيل, كه انساب عرب را مـى شناخت, خـواست همسرى برايـش برگزيند كه دليران او را به دنيا آورده باشند تا فرزندى به دنيا آورد كه فرزندنـش حسين را در كربلا يارى كنـد. آگاه باش! پـدرت تـو را براى چنيـن روزى ذخيره كرده; پـس هرگز در يارى برادرت و حمايت از خواهرانت كوتاهى مكن. 
قمر بنى هاشم به زهير گفت: زهير, تو در چنيـن روزى مرا به حمايت تشـويق مى كنى; به خدا سـوگند امروز صحنه اى به تـو نشان دهـم كه مانند آن را نديده باشى.(14)

5 ـ زهير و مراتب عشق به رهبرى

در شب عاشـورا هنگامـى كه حضرت خطبه خوانـد و ياران خـود را از آخريـن وضعيت آگاه ساخت, يكـى از كسانـى كه لب به سخـن گشـود و اظهار عشق و وفادارى كرد زهير بـن قيـن بـود. او, پـس از اظهار وفادارى مسلـم بـن عوسجه, از جاى برخاست و گفت: به خدا سـوگند, مـن دوست دارم كشته شـوم و زنـده شـوم و باز كشته شـوم تا هزار بار; و خـداى عزوجل با كشته شدن مـن مرگ را از تـو و جـوانان و خاندانت دور سازد.(15)

6 ـ سخنان زهير در روز عاشورا

كثيربن عبد الله شعبى گويد: چون بر حسيـن يورش برديم, زهير بـن قيـن سـوار بر اسب دم بلند خـود سلاح پـوشيده در برابر ما آمد و گفت: هشيار باشيد, شما را از عذاب خدا بيـم مـى دهـم; بر مسلمان لازم است برادر مسلمانـش را انـدرز دهـد. ما تا اكنـون بـرادر و همديـن بوديم; تا شمشير ميان ما جدايى نيفكنده هـم كيش هستيم و انـدرز شما بـر مـا لازم است. چـون كـار به شمشيسـر افتـد, رشته برادرى مـى گسلد; ما امتـى باشيـم و شما امت ديگر. خدا ما و شما را به فرزندان پيامبر خود محمد(ص) آزمود تا بنگرد چه كاره ايـم. 
ما شمـا را به يارى او و كنـاره گيـرى از سـركـش فـرزنـد سـركـش عبيدالله بـن زياد مـى خـوانيـم, زيرا جز بـدى از آنها نـديده و نبينند; چشمان شما را ميل مى كشند, دست و پاى شما را مـى بـرنـد, شما را بـر دار مـىآويزنـد, گـوش و بينـى مـى بـرنـد و نيكـان و دانشمنـدان شما چـون حجـر بن عدى و اصحابـش و هانـى بـن عروه و مانند وى را مى كشند. 
در پاسخ, او را دشنام دادند, ابـن زياد را ستـودند و گفتند: به خدا باز نمـى گرديم تا آقايت و همراهانـش را بكشيـم يا نزد امير عبيدالله ببريم. 
زهير گفت: اى بندگان خـدا; پسر فاطمه به دوستـى و نصرت از زاده سميه شايسته تر است. اگر يارىاش نمـى كنيد, به خـدا پناهتان باد; ولـى او را نكشيد و به يزيد وا گذاريد به جانـم سـوگند, كه يزيد با نكشتـن حسيـن هـم از طاعت شما راضـى است. شمـر تيـرى سمت وى افكنـد و گفت: خـامـوش بـاش, مـا را از پـرگـويـى خسته كــردى. زهير گفت: اى بدوى زاده, با تو سخـن نمى گويم; همانا تو از چهار پـايانـى. به خـدا, گمان نـدارم دو آيه از قـرآن درست بـدانـى. مژده ات بـاد به رسـوايـى و عذاب دردنـاك قيـامت. 
شمـر گفت: خـدا يك سـاعت ديگـر خـودت و آقـايت را خـواهـد كشت. زهير گفت: مرا از مرگ مى ترسانى؟! به خدا, مرگ با حسيـن نزد مـن بهتـر است از آنگـونه بـا شمـا جـاويـدان بمـانم. 
سپـس خطـاب به مـردم گفت: اى بنـدگان خـدا, ايـن پست جفـاجـو و همگنانـش شما را از دينتان نفريبند; به خـدا, شفاعت محمد(ص) به مردمى كه خـون فرزندان و خاندان او را مى ريزند و كسانى كه آنها را در ايـن ستم يارى مى كنند و مدافعان آنان را مى كشند, نمى رسد. مردى او را ندا داد كه, ابى عبدالله مى گـويد: بيا به جان خـودم, اگر مومـن آل فرعون قـوم خـود را نصيحت كمرد و دعوت را به آنها ابلاغ كرد, تـو نيز اينان را اندرز دادى و دعوت را بـدانها ابلاغ كردى.(16)

7 ـ دفع هجوم وحشيانه

در روز عاشورا شمر بـن ذى الجوشـن به چادرها و محل استقرار حرم اهل بيت(عليهم السلام) هجـوم بـرد و فرياد زد: آتـش بياوريـد تا ايـن خانه را با ساكنانـش آتـش بزنـم. زنان در حالـى كه فـرياد مـى زدنـد از خيمه بيـرون دويدنـد. امام حسيـن(ع) فـرياد كشيـد: اى فرزند ذى الجـوشـن آتـش مى طلبى كه خانه را بر اهل بيت مـن به آتـش بكشـى, خـدا تـو را به آتـش بسـوزاند. 
در اين لحظه زهير به همراه ده تـن از ياران امام, جهت دفع حمله آنان, به شمر و يارانـش حمله كرد و آنان را از حريـم حسينى دور ساخت. و در ايـن درگيرى, اباعزه ضبابى, كه همراه شمر حمله كرده بـود, به دست زهيـر بـن قيـن كشته شـد.(17)

8 ـ پيكار سخت

زهير, هماننـد ديگر ياران امام حسيـن(ع), در مصاف با دشمنان از مكتب و عقيـده و امامـش سخت دفـاع كـرد و در حمايت از محبـوب و مقصودش, لحظه اى كوتاهى نورزيد. ابو محنف مى نويسد: پـس از شهادت حبيب, بار ديگر آتش جنگ بالا گرفت. زهير بـن قيـن همراه حر وارد ميدان شـد. آن دو نبردى سخت كردنـد. هرگاه دشمـن اطراف يكـى را مى گرفت, ديگرى به يارىاش مى شتافت و نجاتـش مـى داد تا اينكه حـر به شهادت رسيـد. آنگـاه كه نماز خـوف به امامت ابـى عبـدالله(ع) خـوانده شد, زهير بار ديگر به ميدان آمد و نبردى سخت آغاز كرد; نبردى كه ماننـد آن ديده يا شنيده نشـده بـود. او همچنان كه بر دشمـن حمله مـى كـرد, چنيـن رجز مـى خـواند: 

انا زهير و انا ابن القين 
اذودكم بالسيف عـن حســين 
مـن زهيرم و فرزند قين هستم و با شمشير خود شما را از حسيـن(ع) دور مى سازم. 
سپس به طرف امام باز گشت و چون در مقابل امام قرار گرفت, چنيـن گفت: 

فـدتك نفسى هاديا مهــديا 
اليوم القـى جــدك النبيا 
و حسنـا و المــرتضى عليا 
و ذا الجناحين الشهيد حيا 


جانـم فـدايت باد كه هدايت يافت و هـدايت گـرديـد. امـروز جـدت پيامبر را ملاقات مى كنم, همچنين برادرت حسـن و پدرت على مرتضى و آن شهيد زنده اى را كه خداوند دو بال به او بخشيد, ملاقات خواهـم كرد. 
گـويا زهير با ايـن جملات با امام وداع كـرد و بار ديگـر رهسپار ميدان نبرد شد. او همچنان به پيكار ادامه داد تا اينكه كثيربـن عبـدالله شعبـى و مهاجـر بـن اوس بروى حمله بـردنـد و او را به شهادت رساندند.(18)

حضور امام بر بالين زهير

ابـن شهر آشـوب مى نويسد: پـس از شهادت زهير, امام حسيـن(ع) بر بالين وى آمـد و چنيـن فرمـود: ((لا يبعد نك يا زهير و لعن الله قاتليك لعن الذيـن مسخوا قرده و خنازير.)) اى زهير, خداوند تـو را از رحمتـش دور نگرداند و قاتلانت را لعنت كند; شبيه آن لعنتى كه مسخ شـدگان به شكل بـوزينه گان و خـوكان را فرا گرفت.(19) اى مختصرى از زندگى سرباز عاشق و شيفته ابـى عبدالله(ع), زهير بـود كه در كـربلا افتخار آفـريد و با افتخار به شهادت رسيـد. ((فسلام عليه يـوم ولـد و يـوم استشهد و يـوم يبعث حيـا)) 


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:36 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 وضع بحراني و در حال انفجار کشور که از ادامه تبعيد رهبر نهضت اسلامي ايران ناشي مي‏شد از يک سو، و عدم تمايل دولت ترکيه به ادامه زندانباني خود از سوي ديگر، رژيم پهلوي را بر آن داشت که تبعيدگاه امام را تغيير دهد. از اين رو، طي مذاکره سرّي با دولت عراق در قبال اين تعهد که دولت ايران دخالتي در سرنوشت، آزادي و مدت اقامت امام در عراق نداشته باشد، عراقي‏ها با انتقال امام به عراق موافقت نمودند. ورود امام در 13 مهر 1344ش به عراق پس از يازده ماه اقامت در ترکيه، که ابتدا به صورت ناشناس انجام گرفت، استقبال گرم و پرشور و بي سابقه‏اي را به دنبال آورد. حضرت امام پس از يک توقف کوتاه در کاظمين، براي زيارت مرقد مطهر امام هادي(ع) و امام عسگري(ع) رهسپار سامرا شدند و با استقبال باشکوه مردم و حوزه علميه سامرا مواجه گرديدند. روز بعد کربلا يکپارچه براي استقبال ازامام آماده شد و ايشان يک هفته بعد با استقبال بي‏سابقه مردم و حوزه علميه نجف وارد اين شهر شدند. هدف رژيم شاه از تغيير محل تبعيد امام آن بود که با توجه به شرايط خاص و سنّتي حوزه علميه نجف که هر تازه واردي در آن هضم مي‏شد، آوازه امام را از اين طريق به خاموشي بکشانند. اما حضرت امام با ادامه مبارزات خود، رهبري نهضت اسلامي را به شکلي ديگر پيگيري کرده به طوري که رژيم بغداد مجبور به ايجاد فشار عليه ايشان و فراهم آوردن زمينه‏هاي خروج امام از اين کشور گرديد.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:35 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در 13 خرداد 1342 که

 منجر به دستگیری ایشان توسط مامورین رژیم پهلوی و قیام

خونین پانزده خرداد گردید.


 

سه هجرت حضرت امام خمینی(ره)

(حضرت امام خمینی(ره) در ایام تبعید در ترکیه)

(حضرت امام خمینی (ره) در ایام تبعید در ترکیه

 

   انتقال حضرت امام خمینی(ره) از تركیه به عراق (1344 ش)

 
   وضع بحرانی و در حال انفجار كشور كه از ادامه تبعید رهبر نهضت
 
 
    اسلامی ایران ناشی می ‏شد از یك سو، و عدم تمایل دولت تركیه
  
 
 به ادامه زندانبانی خود از سوی دیگر، رژیم پهلوی را بر آن داشت
 
 
  كه تبعیدگاه امام را تغییر دهد. از این رو، طی مذاكره سرّی با دولت
 
 
     عراق در قبال این تعهد كه دولت ایران دخالتی در سرنوشت،
 
 
   آزادی و مدت اقامت امام در عراق نداشته باشد، عراقی‏ها با انتقال
 
 
   امام به عراق موافقت نمودند. ورود امام در 13 مهر 1344ش به
 
 
   عراق پس از یازده ماه اقامت در تركیه، كه ابتدا به صورت ناشناس
 
  
انجام گرفت، استقبال گرم و پرشور و بی سابقه‏ای را به
 
 
دنبال آورد. حضرت امام پس از یك توقف كوتاه در كاظمین،
 
 
 برای زیارت مرقد مطهر امام هادی(ع) و امام عسگری(ع)
 
 
 رهسپار سامرا شدند و با استقبال باشكوه مردم و حوزه علمیه
 
 
 سامرا مواجه گردیدند. روز بعد كربلا یكپارچه برای استقبال از
 
 امام آماده شد و ایشان یك هفته بعد با استقبال بی ‏سابقه مردم
 
 و حوزه علمیه نجف وارد این شهر شدند.هدف رژیم شاه از تغییر
 
 محل تبعید امام آن بود كه با توجه به شرایط خاص و سنّتی
 
 حوزه علمیه نجف كه هر تازه واردی در آن هضم می ‏شد، آوازه
 
 امام را از این طریق به خاموشی بكشانند. اما حضرت امام(ره) با
 
 ادامه مبارزات خود، رهبری نهضت اسلامی را به شكلی دیگر
 
 پیگیری كرده به طوری كه رژیم بغداد مجبور به ایجاد فشار علیه
 
ایشان و فراهم آوردن زمینه‏ های خروج امام(ره) از این كشور گردید.

 

 

 

 
 
 
امام روح الله خميني(ره) قبل از تبعيد در كشور عراق - شهر نجف

 


 

امام خمینی‌‌(ره) همان زمان در ملاقات با سعدون شاکر، رییس سازمان

استخبارات عراق گفته بود: «هر کجا بروم، اگر این فرشم را پهن کنم،‌‌‌

همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم که به خاطر

علاقه به زیارت دست از کار مبارزه بکشم و اگر بنا شود از مردم ایران

جدا بشوم، دقیقه‌ای اینجا نخواهم ماند.»

(امام خمینی(ره) به همراه یاران در مرز کویت

هجرت حضرت امام خمینی(ره) از عراق به كویت تحت فشار

رژیم بعثی عراق (1357 ش)

پس از تبعید امام خمینی(ره) به نجف، ایشان باز هم فریادهای حق

‏طلبانه و ظلم ‏ستیز خود را علیه رژیم، از طریق سخنرانی، ارسال

پیام‏های كتبی و شفاهی به گوش ملت ایران می‏رساندند و بدین وسیله

ماهیت بیدادگری و فساد و وابستگی رژیم را افشا و آشكار می‏ ساختند.

امام در حوزه علمیه نجف به تدریس فلسفه سیاسی حكومت اسلامی

، تحت عنوان ولایت فقیه، همراه با دروس فقه و اصول پرداختند و

شاگردانی برجسته و هم ‏فكر تربیت كردند. ثمره مجموعه این فعالیت‏ها،

باعث آگاهی و رشد سیاسی روزافزون همه اقشار، اعم از

تحصیل‏كرده ‏ها، روحانیان، بازاری‏ها، شهری‏ها، روستایی‏ها و... گردید.

از این رو، رژیم طاغوتی ایران، با اعزام هیئتی به بغداد و مذاكره با

مقامات عراقی، خواهان ایجاد محدودیت برای امام بود. تا آنجا كه

منزل ایشان در نجف، در دوم مهر 1357 ش توسط نیروهای امنیتی

عراق محاصره شد و رفت و آمدها، محدود و كنترل گردید. پس از این

كه دولت بعثی عراق، رهبر كبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام

خمینی را از فعالیت‏های سیاسی و مذهبی بر ضد رژیم شاه در كشور

عراق منع كرد، ایشان نجف را به قصد اقامت در كشور كویت ترك نمود.

اما دولت كویت برای حفظ روابط خود با رژیم شاه از ورود امام به این

كشور جلوگیری كرد. بنابراین امام پس از توقفی كوتاه در مرز بصره،

به بغداد رفته و روز دیگر عازم پاریس شدند.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:34 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

اینجا   صدای آهنگهای پاپ لس آنجلسی و غرب زده آن قدر بلند است که فریادهای «حاج مهدی باکری» به گوش نمی رسد...
اینجا   ایران قرن 21 است!اینجا   همه «حاج ابراهیم همت» را با اتوبان همت می شناسند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   بر دیوارهای شهر روی عکس شهید ، پوستر تبلیغاتی می چسبانند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   نام شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید می گذارند...

اینجا   ایران قرن 21 است! 
اینجا   ستارگان درخشان هالیوود آنقدر زیاد شده اند که دیگر کسی ستارگان پرفروغ کربلای ایران را نمی بیند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دیگر شهدا زنده نیستند و در پیچ و خم های عصر ارتباطات، به خاک سپرده شده اند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دیگر کسی نمی خواهد گمنام بماند، همه به دنبال کسب نام هستند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   جانبازان موجی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   خرمشهر دیگر خونین شهر نیست، خرمشهر دیگر 36 میلیون جمعیت ندارد…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، مهدی باکری در وصیت نامه خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دشمن در خانه های ماست، دیگر کسی حاضر به نبرد با دشمن نیست…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی خواهد با صدای الله اکبر ، لرزه بر تن دشمن بیاندازد…
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   در پناه میز هستیم، دیگر کسی پشت خاکریز پناه نمی گیرد...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   جانباز شیمیایی ، به خاطر نداشتن پول، در بیمارستان پذیرش نمی شود و شهد شهادت می نوشد...

و این هم عکسی از و ضعیت زندگی یک جانباز ویلچری:

kimia


اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، شب عملیات خیبر حاج مهدی باکری ، برادرش حمید باکری را جاگذاشت و رفت...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، مهدی زین الدین ،  رتبه چهار کنکور سراسری را داشت...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   کسی نمی داند، تکه های پیکر محمد نوبخت را درون گونی برای خانواده اش فرستاده بودند...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   روسری ها هر روز کوچتر می شود و مانتو ها هر روز کوتاهتر و تنگتر...اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دخترها پسر شده اند، پسرها دختر شده اند، مردان بی غیرت شده اند، زنان بی حجاب شده اند...اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دیگر کسی، احترامی برای چفیه شهدا قایل نیست...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   دعای عهد را فراموش کرده ایم، زمان ندبه و سمات را گم کرده ایم...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   برای زیبا سازی شهرها، میلیونها هزینه می شود اما برای تعویض سنگ قبر فرسوده شهدای گمنام بودجه ای نداریم ...
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی، حقیقت به مسلخ مصلحت می رود...!!!
اینجا   ایران قرن 21 است!
اینجا   ایران قرن 21 است!

 

بعد از شهدا چه کردیم؟


ای شهیدان،

ما بعد از شما هیچ نکردیم.

لباس های خاکی تان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم،

عهدمان را شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم،

زمان ندبه و سمات را گم کردیم.
شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم.

بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم

و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم.

تاول شیمیایی را از یاد بردیم

و غیرت ها را به بهایی اندک فروختیم.

عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم.

 

شـ ـهـ ـدا شـ ـرمـ ـنـ ـده ایـ ـمـ . . .


موضوعات مرتبط: مطالبی درباره شهدا ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:33 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 یکی  از خونهایی که از زن خارج می شود، خون استحاضه است . و زن را در موقع دیدن خون استحاضه ، مستحاضه می گویند. خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ وسرد است و بدون فشار و سوزش بیرون میاید و غلیظ هم نیست ، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.

استحاضه سه قسم است : قلیله و متوسطه و کثیره .

استحاضه قلیله آن است که خون ، پنبه ای را که زن داخل فرج می نماید سوراخ نکند و از طرف دیگرظاهر نشود.

استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود و از طرف دیگرظاهر شود، ولی به دستمالی که معمولا زنها برای  جلوگیری از خون می بندند، جاری  نشود.

استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه به دستمال جاری شود.

 

در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد و ظاهر فرج راهم اگر خون به آن رسیده ، آب بکشد و بنابر احتیاط واجب پنبه را عوض کند یاآب بکشد. اگر پیش از نماز یا در بین نماز، خون استحاضه متوسطه ببیند، باید برای آن نماز غسل کند. در استحاضه کثیره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسأله پیش گفته شد، باید برای هر نماز دستمال را عوض کند،یا آب بکشد و یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای  نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بین نماز ظهر وعصر فاصله نیندازد. و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل کند. ونیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد، باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید.

اگر خون استحاضه ، پیش از وقت نماز هم بیاید، اگر چه زن برای آن خون ، وضو و غسل را انجام داده باشد، بنابر احتیاطواجب باید در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد. مستحاضه متوسطه و کثیره که باید وضو بگیرد و غسل کند، هر کدام را اول بجا آورد، صحیح است . ولی بهتر آن است که اول وضو بگیرد.

اگر استحاضه قلیله زن ، بعد از نماز صبح متوسطه شود، باید برای نمازظهر و عصر غسل کند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود، باید برای نمازمغرب و عشا غسل نماید.

اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود، بایدبرای نماز ظهر و عصر یک غسل ، و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری بجا آورد. و اگربعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید.

مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز برای نمازغسل کند، غسل او باطل است . بلکه اگر نزدیک اذان صبح برای نماز شب غسل کندو نماز شب را بخواند، احتیاط واجب آن است که بعد از داخل شدن صبح ، دوباره غسل و وضو را بجا آورد. زن مستحاضه ، برای هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب ، باید وضوبگیرد. و نیز اگر بخواهد نمازی را که خوانده احتیاطا دوباره بخواند، یا بخواهدنمازی را که تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهد. ولی برای خواندن نماز احتیاطو سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.

زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقطبرای نماز اولی  که می خواند،باید کارهای استحاضه را انجام دهد و  برای نمازهای  بعد لازم نیست اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است ، موقعی  که می خواهد نمازبخواند، بنابر احتیاطواجب مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند وبیرون آورد و بعد از آن که فهمید استحاضه او کدام یک از آن سه قسم است کارهایی را که برای  آن قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی کند، پیش از داخل شدن وقت هم می تواندخود را وارسی  نماید.

گل

زن مستحاضه اگر پیش از آنکه خود را وارسی کند، مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده مثلا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده ، نماز او صحیح است . و اگر قصد قربت نداشته یاعمل او مطابق وظیفه اش نبوده ، مثل آنکه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده ، نماز او باطل است .

زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آنچه مسلما وظیفه اوست عمل کند، مثلا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه ، باید کارهای استحاضه قلیله را انجام دهد، و اگر نمی داند متوسطه است یا کثیره ، باید کارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد. ولی اگر بداند سابقا کدام یک از آن سه قسم بوده ،باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید. اگر خون استحاضه در باطن باشد و بیرون نیاید، وضو و غسل باطل نمی شود.و اگر بیرون بیاید، هر چند کم باشد، وضو و غسل را به تفصیلی که گذشت باطل می کند.

زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی کند و خون نبیند اگر چه بداند دوباره خون می آید، با وضویی که دارد می تواند نماز بخواند.

زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده ، خونی  از اوبیرون نیامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نیست و بیرون نمی آید، می تواندخواندن نماز را تأخیر بیندازد.

 اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلی  پاک می شود یا به اندازه خواندن نماز، خون بند می آید، باید صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند. اگر بعد از وضو و غسل ، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که اگر نمازرا تأخیر بیندازد، به مقداری که وضو و غسل و نماز را به جا آورد، به کلی پاک می شود، باید نماز را تأخیر بیندازد و موقعی که به کلی پاک شد، دوباره وضو وغسل را بجا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم نیست وضوو غسل را دوباره به جا آورد، بلکه با وضو و غسلی که دارد، می تواند نمازبخواند.

مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی به کلی از خون پاک شد باید غسل کند.ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش ، مشغول غسل شده دیگر خون نیامده لازم نیست دوباره غسل نماید.

مستحاضه قلیله بعداز وضو، و مستحاضه کثیره و متوسطه بعد از غسل ووضو باید فورا مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل ازنماز اشکال ندارد. و در نماز هم می تواند کارهای مستحب مثل قنوت و غیر آن را بجاآورد.

زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد، باید دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود. ولی اگر خون در داخل فضای فرج نیاید، غسل لازم نیست .

اگر خون استحاضه زن جریان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضررنداشته باشد، باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری کند. ولی اگر همیشه جریان ندارد، فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید. و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره کسل کند و وضو هم بگیرد و اگر نماز هم خوانده ، باید دوباره بخواند.

خشک کردن گل ها

اگر در موقع غسل خون قطع نشود، غسل صحیح است . ولی اگر در بین غسل ،استحاضه متوسطه کثیره شود، واجب است چنانچه مشغول غسل ترتیبی (یا ارتماسی )بوده همان را از سر بگیرد. احتیاط واجب آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است ، به مقداری که می تواند از بیرون آمدن خون جلوگیری  کند.

روزه زن مستحاضه ای که غسل بر او واجب می باشد، در صورتی صحیح است که در روز غسلهایی را که  برای نمازهای  روزش واجب است ، انجام دهد. ونیز بنابر احتیاطواجب باید غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد  فردای آن راروزه بگیرد بجا آورد. ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نکند و برای  خواندن نمازشب پیش از اذان صبح غسل نماید و در روز هم غسلهایی را که برای نمازهای روزش واجب است بجا آورد، روزه او صحیح است .

اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند، روزه او صحیح است .

اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز متوسطه یا کثیره شود، باید کارهای متوسطه یا کثیره را که گفته شد انجام دهد. و اگر استحاضه متوسطه ، کثیره شود بایدکارهای استحاضه کثیره را انجام دهد. و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد، فایده ندارد و باید دوباره برای کثیره غسل کند.

اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه زن کثیره شود، باید نماز را بشکند وبرای استحاضه کثیره غسل کند و وضو بگیرد و کارهای  دیگر آن را انجام دهد وهمان نماز را بخواند. و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد، باید دو تیمم کند، یکی  بدل از غسل و دیگری بدل از وضو. و اگر برای یکی از آنها وقت ندارد،باید عوض آن تیمم کند و دیگری را بجا آورد. ولی  اگر برای  تیمم هم وقت ندارد،نمی تواند نماز را بشکند، و باید نماز را تمام کند، و بنابر احتیاطواجب قضانماید. و همچنین است

اگر در بین نماز استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود.

اگر دربین نماز، خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یانه ، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده ، باید وضو و غسل و نماز رادوباره بجا آورد.

اسطوخودوس، گل

اگر استحاضه کثیره زن متوسطه شود، باید برای نماز اول ، عمل کثیره وبرای نمازهای بعد، عمل متوسطه را بجا آورد. مثلا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه کثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقطوضو بگیرد. ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقطبه مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید. و اگر برای نماز عصر هم غسل نکند،باید برای نماز مغرب غسل کند. و اگر برای آن هم غسل نکند و فقطبه مقدار نمازعشا وقت داشته باشد، باید برای  عشا غسل نماید.

اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره قطع شود و دوباره بیاید، برای هر نماز باید یک غسل بجا آورد. ولی  اگر بعد از غسل و پیش از نماز قطع شود، چنانچه وقت تنگ باشد که نتواند غسل کند و نماز را در وقت بخواند، با همان غسل می تواند نماز را بخواند و همین طور است حکم وضو.

اگر استحاضه کثیره قلیله شود، باید برای نماز اول عمل کثیره و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد. و نیز اگر استحاضه متوسطه قلیله شود، بایدبرای نماز اول ، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را بجا آورد.

اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد حتی عوض کردن پنبه را ترک کند، نمازش باطل است .

مستحاضه قلیله اگر بخواهد غیر از نماز کاری انجام دهد، که شرط آن وضوداشتن است ، مثلا بخواهد جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید وضوبگیرد، و وضویی که برای نماز گرفته کافی نیست ، بنابر احتیاط واجب .

رفتن در مسجد مکه و مدینه و توقف در سایر مساجد و خواندن سوره ای که سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشکال ندارد، ولی نزدیکی  شوهر با او بنابراحتیاطواجب در صورتی حلال می شود که غسل کند، اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است ، مثل وضو و عوض کردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.

اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز جایی از بدن خود را به خطقرآن برساند، باید غسل کند و وضو

هم بگیرد.

نماز آیات بر مستحاضه واجب است . و باید برای  نماز آیات هم کارهایی را که برای نماز یومیه گفته شد، انجام دهد.

هرگاه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود، اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، باید برای  نماز آیات هم تمام کارهایی را که برای نماز یومیه او واجب است ، انجام دهد. و احتیاطواجب آن است که هر دو را با یک غسل و وضو به جا نیاورد.

اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، باید برای  هر نماز کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است بجا آورد.

اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست و شرعا حکم حیض و نفاس را ندارد، بنابر احتیاط واجب باید به دستور استحاضه عمل کند.بلکه اگر شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خونهای دیگر، چنانچه نشانه آنهارا نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید کارهای استحاضه را انجام دهد.


موضوعات مرتبط: احکام ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:29 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

باعرض سلام وخسته نبشي خدمت بروبچ امشو متوت چندنمونه تست به شما

 

بنستيم خوتون بخو بسنجي درضمن اي تست يه نوع طنزن وخداي نكرده به هيچ

شخصيتي توهين نووده

1 - دخه كوچه نرفتي حس اكني كه درمورد تو گپ نزدن

عكس العمل شما ؟

الف : ايشن چه نگتن ؟ نكه درموردمه گپ نزدن

ب : چكاربشون امهه هرچه اگن بگن

ج : مه خومثل بعضيون فضول نهمم كه نخه كُل وجُن مردم بكم

د : نه هيچ وقت تا مطمئن نبشم گناه كسه ناسم


2 - دخه يه جمعي ازتو تعريف اكنن عكس العمل شما؟

الف : خانه مه خودم دگه افهمم كه آدم خوبيم

ب : ايشون همتو به مه بادنكردن كه خَر بَشُم

ج : كسه كه خوبن نياز به تعريف هم اينين

د : وظيفه شونن ازمه تعريف بكنن مه به اي خوشتيپي

دل شون هم بخواد


بكيه اگه غيرت شما ايكه دخه عدامه متلب سيده وا

دنگ چهم شما

 


موضوعات مرتبط: نوشته های طنز ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:23 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 شما همانی هستید که امروز انجام می دهید نه آنی که تصمیم دارید فردا انجام دهید.


موضوعات مرتبط: روان شناختی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مهر 1394برچسب:, | 10:18 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

نام : محمد تقی

شهرت : ادیب نیشابوری (دوم)
تولد: پنجم شعبان 1312 ه.ق برابر با 1274 ه.ش
وفات: 21 آذر 1355 برابر با 20 ذی الحجه 1396
محل تولد: روستای خیرآباد از بخش میان جلگه نیشابور
محل دفن: حرم مطهر رضوی آخرین غرفه
جنوب غربی صحن انقلاب(کهنه یا عتیق)
نام پدر:اسدالله که خیاط و ملای روستا بوده است.
نام مادر :فاطمه
 
تا 18 سالگی مقدمات تحصیل را در مکتب و
خدمت پدر طی نمد و سپس عازم مشهد
مقدس گردید.
 اساتید وی به شرح زیر بوده اند:
1)      آقا شیخ محمد کدکنی که دایی استاد
بوده است- مقدمات
2)      ادیب اول میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری 
 تمام ادبیات عرب و نیز پارسی و فنون شعر و ...
3)      آقا بزرگ شهیدی  شرح اشارات ،
شرح هدایه و ...
4)      آقا شیخ حسن بُرسی  فقه
5)      شیخ اسدالله یزدی  شرح منظومه
سبزواری ، شرح فصوص قیصری و ...
6)      میرزا محمد باقر مدرس رضوی  شرح لمعه
7)      جلال المحققین شیرازی  تشریح
الافلاک و خلاصه الحساب شیخ بهایی و
هندسه جلال المحققین
8)      حاجی فاضل خراسانی  اسفار و ...
9)      سید جعفر شهرستانی  قوانین و ...
10)     سید علی صدرالاطبا  شرح قانون
ابن سینا و ...
از 25   سالگی به تدریس مشغول بود و بیشتر
از 60 سال تا چند روز مانده به فوت به
این امر اشتغال داشت.
مَدرَس ها به ترتیب زمان:
مسجد ترک ها ، مدرسه سلیمان خان ،
مسجد گوهر شاد ، مدرسه خیراتخان ،
آرامگاه شیخ بهایی در حرم مطهّر ،
منزل شخصی در بازارچه عیدگاه
( ضلع جنوبی بازار رضا فعلی) که
پربارترین و طولانی ترین دوران تدریس
ایشان مدرسه خیراتخان واقع در بست
پایین خیابان حرم مطهر بوده است که فعلا د
ر مجموعه دانشگاه علوم رضوی قرار گرفته
است. تمام دهه 20 و 30.
شیوه تدریس:
لفظ قلم و آهنگین با تکیه به صوت و سیلاب
ماقبل آخر، تشریح کامل متون با روش تطبیقی
کامل ادبیات عرب و پارسی با استفاده از داستانها
و شواهد تاریخی و مشاهدات عینی و بیان متجسم
متون و نیز نقد و بررسی کامل آنها و ...
متون تدریس:
سیوطی ، مغنی ، مطوّل ، شرح نظّام ، حاشیه
ملّا عبدالله ، معالم الاصول ، مقامات تحریری
، گوهرنامه در عروض و قافیه ( از تالیفات خودشان) و ...
تالیفات
نثر
1)تابش جان و بینش روان در حکمت الهی
2)گوهر نامه و رساله قافیه در فنون شعر
3)تاریخ ادبیات عرب قبل از اسلام
4)تاریخ ادبیات ایران تا حکیم ناصر خسرو
5)البدایه و النّهایه در حکمت الهی
6)آرایش سخن در بدایع شعر
نظم
1)منظومه های : آسایش نامه ، آیین نامه ،
حدیث جان و جانان ، طریقت نامه ، فیروزی
جاوید، گوهر تابنده ، مجمع راز و یعقوبیّه ( ناتمام)
2)دیوان اشعار شامل قصاید ، غزلیات ، مثنویات
، رباعیات و قطعات و منفردات و ...
از مجموعه آثار ایشان فقط تاریخ ادبیات عرب
، رساله قافیه ، گوهرنامه و آرایش سخن در
مجموعه ای به نام گوهر دانش در 1337 ه.ش
و نیز منتخبی از اشعار دیوان در 1380 ه.ش چاپ
شده است.
بعضی از استادان و بزرگانی که از محضر استاد
ادیب نیشابوری دوم کسب فیض نموده و زیربنای
علمشان بر آن استوار گردیده عبارتند از:
1)آیات عظام و مراجع بزرگوار و حجج الاسلام
: سید علی سیستانی ، وحید خراسانی ،
شهید مطهری، واعظ طبسی ، شهید سعیدی
، خزعلی ، عالمی ، معصومی ، مهمان نواز ،
فقیه سبزواری ، قمی و ...
2) اساتید بزرگوار : شیخ محمد رضا حکیمی
، حجت هاشمی خراسانی ، استاد محمد تقی
شریعتی ، شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی
، احمد امین شیرازی ، الهی خراسانی ،
عبدالکریم پارسا و آقای علی مقدادی فرزند
حاج شیخ حسینعلی نخودکی و شهید
اندرزگو (دکتر حسینی) و ...
3) اساتید ارجمند دانشگاه : دکتر مهدی محقق
، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، دکتر احمد
مهدوی دامغانی ، پروفسور فلاطوری ، دکتر سید
جعفر لنگرودی ، دکتر حسن ملکشاهی ، دکتر
محمد رضا امامی گرگانی ، دکتر روحانی شهری
، دکتر موسوی گرمارودی ، دکتر درهمی ، دکتر
سید محمود علوی ، دکتر صالحی ، دکتر علی
اکبر شهابی ، دکتر مهدی صانعی و ...
استاد فرموده اند:«هر ادیب نکته پردازی گروگان من است.»
مجالس
استاد به چند مجلس سوگواری به طور مرتب
میرفتند از جمله منزل مرحومان حاج شیخ مرتضی
واعظ شهیدی ، رویائی ، حاج شیخ محمد رئیس
شیبانی و ابوهادی در همان محله مسکونی
خودشان و منزل مرحوم صفرعلی صراف مقابل
مدرسه و همچنین مدرسه خیراتخان
یک مجلس ادبی غالبا در منزل مرحوم غلامرضا
ریاضی تشکیل می شد که در آنجا هم حضور
داشتند و بعضی از اعضاء آن عبارت بودند از
مرحوم دکتر قاسم رسا ، فضل مستوفی ، باقرزاده بقا

 : 121


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:42 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

عكس

 

 

در سـال 1255، در مـشـهـد، در يـك خـانـواده غير معروف متولد شد و در 22 سالگي به تهران مهاجرت كرد و مدت كوتاهي تحصيل فلسفه كرد، 
سپس به نجف رفت دو سال درس شيخ انصاري را درك كرده است، اما بيشتر تحصيلاتش نزد ميرزاي شيرازي بوده است ميرزاي شيرازي در سال 1291 سـامـرا را محل اقامت خود قرار داد، ولي آخوندخراساني از نجف دور نشد و خودش مستقلا حـوزه درس تـشـكـيـل داد او از مـدرسين بسيار موفق است، در حدود هزار و دويست شاگرد از محضرش استفاده مي كردند و درحدود دويست نفرآنان،خودمجتهدبودند. 
فـقـهـا عـصـر اخـيـر، نـظير مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، مرحوم حاج شيخ محمدحسين اصـفـهاني، مرحوم حاج آقا حسين بروجردي، مرحوم حاج آقا حسين قمي، ومرحوم آقا ضيا الدين عـراقـي هـمـه از شـاگـردان او بوده اند شهرت بيشتر آخوندخراساني، در علم اصول است كتاب كـفـايـه الاصـول او، يـك كتاب درسي مهم است، وحواشي زيادي بر آن نوشته شده است آرا اصولي آخوند خراساني، همواره درحوزه هاي علميه نقل ميشود و مورد توجه است آخوند خراساني هـمـان كسي است كه فتوي به ضرورت مشروطيت داد مشروطيت ايران، رهين اوست او در سال 1329هجري قمري درگذشت.

 آثار و تاليفات 
از تاليفات او مي توان كتب زير را نام برد: 
كتاب الاجاره. 
الاجتهاد و التقليد. 
 التكلمه للتبصره. 
حاشيه بر اسفار ملا صدرا. 
حاشيه بر رسائل شيخ مرتضي انصاري (ره)
حاشيه بر مكاسب شيخ (ره)
القضا و الشهادات. 
كفايه الاصول در دو جلد. 
و مـشـهورتر از همه تاليفات او، اين كتاب آخري است كه در تمام اقطار، درنهايت اشتهار مي باشد دانـشـمـندان حاشيه ها و تعليقه هاي متعددي بر آن افزوده اند كه از مشهورترين آنها، حاشيه شيخ مـحـمـد حـسـين اصفهاني، شيخ محمد علي قمي، شيخ ‌عبدالحسين آل شيخ، و ميرزا ابوالحسن مـشكيني است كه هر كدام در كشف معضلات و ابراز حقايق آن كتاب، تلاش فراواني نموده اند كه در روشـنگري مطالب آن كتاب مفيد مي باشد و تاسيس چند مدرسه علميه را در نجف اشرف، در سري كارهاي علمي و تربيت علما او مي توان ذكر كرد.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:41 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 
سيزده سال پس از ورود حضرت امام خميني(ره) به عراق و اقامت در نجف اشرف، به دنبال فشارهاي دولت بعثي اين كشور براي محدود كردن فعاليت‏هاي سياسي ايشان، حضرت امام خميني(ره)، با چند تن از نزديكان، صبح روز 12 مهر 1357ش به سوي كشور كويت مهاجرت كرد. ولي دولت اين كشور از ورود ايشان، با وجود داشتن ويزا، جلوگيري نمود. از اين رو، ساعاتي را در مرز ماندند. در ساعات پاياني اين روز، مأموران مرزي عراق به امام اطلاع دادند كه بازگشتشان به نجف بلامانع است. اما امام از بازگشت به نجف خودداري كردند و شب را در بصره گذرانده، تصميم گرفتند به پاريس بروند. عراقي‏ها نيز موافقت خود را اعلام كردند. عصر روز سيزدهم مهر 57، امام و همراهان به بغداد منتقل شده و روز بعد، اين مهاجر بزرگ با كاروان كوچك همراهش، براي خدا، به سوي خدا و در راه خدا، هجرتي تاريخي و سرنوشت‏ساز را آغاز نمود و معظم‏له در محله "نوفل‏لوشاتو" در حومه پاريس اقامت گزيد. در مدت اقامت چهارماهه امام در پاريس، نوفل لوشاتو، به مهم‏ترين مركز خبري جهان تبديل شده بود. حضرت امام تا چند روز پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در همين مكان به سر برده و ملت مسلمان ايران را در سرنگوني رژيم شاهنشاهي، رهبري مي‏نمودند.

موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:40 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

  کلاه بافت نرم نکست سایزتا12ماه قیمت25تومان 

 

 

 کلاه بافت نرم ترک سایزتا24ماه قیمت 25تومان 

 

 

 

ست شالو کلاه گرم سایزتا18ماه قیمت 17تومان 

 

 

  

جوراب شلواری ترک جنس عالی سایز4تا5سال فقط سفیدرنگ قیمت 14تومان 

 


موضوعات مرتبط: لباس ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 12 مهر 1394برچسب:, | 10:38 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ستاره مادرید