در بغلت بگیرم ای ... گرگر آتش آمدم شعله به خوشه ام بکش خوش شدم و خش آمدم
خانقه لبان تو سرخ تر ازشراب وه چله به چله رفتم و صوفی بی غش آمدم
عشق به خون کشیده شدخون به جنون کشیده شد غنچه ی صد طبق شدم سر به سیاوش آمدم
تیرشدم کمان بکش بر هدفت نشان بکش رنگین شو کمان بکش دست به آرش آمدم
بارقه ی سحر منم آتش بی خطر منم شمس وشم قمرمنم مهتر ، مهوش آمدم
عصیان شد وجود من طغیان کرده رود من خارج شد سرود من یاغیِ سرکش آمدم
از نفس نشور تو در قدم حضور تو با غزل زبور تو مست و مشوّش آمدم
من بی نعل و بی هرج دورت آمدم به حج عیسی درفرج شدم موسی در غش آمدم |
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
برچسبها: