روز بزرگداشت مولوی – هشتم مهرماه در تقویم رسمی کشور به عنوان «روز بزرگداشت مولوی» ثبت شده است.

 

شرح زندگی مولوی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی در ششم ربیع الاول سال 604 هجری در شهر بلخ دیده به جهان گشود. مولوی از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

 

پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بوده است. پدر مولوی مردی سخنور بوده و مردم بلخ علاقه فراوانی به او داشته که ظاهرا همین وابستگی مردم به او سبب ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه گردید و او را علیه بهاءالدین ولد برانگیخت. به همین دلیل بهاءالدین ولد پدر مولوی احتمالاً در سال ۶۱۰ قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد.

 

 

 

 

مسافرتهای مولوی
مولوی در سفر زیارتی که پدرش از بلخ عازم آن شد پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت. ظاهرا شیخ فریدالدین سفارش مولوی را در همان کودکیش (6 سالکی یا 13 سالگی ) به پدر نمود. در این سفر حج علاوه بر نیشابور در بغداد نیز مدتی اقامت کردند و ظاهرا به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف گردیده و بهاء الدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد. اما پس از مدتی براساس دعوت علاء الدین کیقباد به شهر قونینه بازگشت.

 

ازدواج مولوی
مولوی در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء الدین ولد راه پدر را ادامه داده و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری نمود.

 

سفر مولوی برای تحصیلات
مولوی در عین حالی که مردم را تربیت می‌نمود از خودش نیز غافل نبوده تا جایی که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی گردید خود را شاگرد او کرده از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ را برد و ظاهرا به تشویق همین استادش برای تکمیل معلوماتش رنج سفر به حلب را برخود آسان نموه و عازم شهر حلب گردید. ایشان در شهر حلب علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محی الدین عربی، عارف و متفکر زمانش نیز کمال استفاده‌ را برد و از آنجا عازم شهر قونیه گردید و بنابه درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت. پس از مرگ محقق ترمذی به مدت 5 سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه آن تربیت چهارصد شاگرد می‌باشد.

 

 

آرامگاه مولوی در قونیه، ترکیه

 

داستان آشنایی مولانا با شمس
مولوی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد.

 

مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کنار می گذارد و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره می‌یابد.

هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشه‌ای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطه‌اش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است.

پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عده‌ای شد. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین، مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظه‌هایی از هم صحبتی با حسام‌الدین می‌باشد. علاوه بر کتاب فوق ایشان دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز می‌باشند که در زیر به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود.

 

آثار مولانا
– مثنوی معنوی:   مثنوی معنوی که به زبان فارسی می باشد.
– غزلیات شمس: غزلیات شمس غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است.
– رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.
– فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.
– مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست.
– مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.

 

درگذشت مولوی
بالاخره روح ناآرام جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, | 10:7 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 جنگل توسکستان جاذبه گردشگری استان گلستان.


مشخصـات منطقـه

نام منطقــه : محور گردشگري توسكستان به سر علـــي آباد

استــان :  گلستـان

آدرس :  18  كيلومتري جنوب شرقي گرگــــان- روستاي توسكستان 

نزديك ترين شهــر  : گرگان

نزديك ترين روستــا :  توسكستان

طول جغرافيايــي :      48ً  َ 34   ْ 54

عرض جغرافيايــي :    ً 49   َ 46   ْ 36

نــوع جـاذبـــه :  طبيعــي –  انسان ساخت

اقليــم منطقــه : کوهستانی

توپوگرافـي منطقه :  جلگه ای و كوهستاني

پوشش گياهـي منطقه : جنگل های پهن برگ و سوزنی برگ بلوط ، ممرز ، افرا ، ارس ، نمدار و توسکا               


موضوعات مرتبط: استان گلستان ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, | 10:4 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 



در بغلت بگیرم ای ... گرگر آتش آمدم

شعله به خوشه ام  بکش خوش شدم و خش آمدم


خانقه لبان تو سرخ تر ازشراب وه

چله به چله رفتم و صوفی بی غش آمدم


عشق به خون کشیده شدخون به جنون کشیده شد

غنچه ی صد طبق شدم سر به سیاوش آمدم


تیرشدم کمان بکش بر هدفت نشان بکش

رنگین شو کمان بکش دست به آرش آمدم


بارقه ی سحر منم  آتش بی خطر منم

شمس وشم قمرمنم مهتر ، مهوش آمدم


عصیان شد وجود من طغیان کرده رود من

خارج شد سرود من یاغیِ سرکش آمدم


از نفس نشور تو در قدم حضور تو

با غزل زبور تو مست و مشوّش آمدم


من بی نعل و بی هرج دورت آمدم به حج

عیسی درفرج شدم موسی در غش آمدم


                                                    حافظ ایمانی


موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, | 9:59 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

                                                                                                      

 

 

                                                                        دانلود آهنگ


موضوعات مرتبط: آهنگ ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, | 9:56 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

نام گذاري بر روي اشياء، شهر ها، افراد و... از آغاز زندگي بشر وجود داشته است و انتخاب نام متناسب با موضوع، امري است مطلوب به طوري كه حتي در دين اسلام انتخاب نام نيكو براي فرزندان از وظايف پدر و مادر شمرده شده است[1]. و خداوند خود را به نام هاي نيك ستوده است: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى[2]؛ خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد.

خطبه هاي نهج البلاغه نيز به علت مضامين مهم يا مناسباتي كه در آنها آمده است به نام هايي مشهور شده و از ساير خطبه ها مجزا گشته اند. البته معلوم نيست چه زماني اين اسامي بر خطبه ها نهاده شده ولي مسلم است كه اين اسامي قبل از جمع آوري خطبه ها توسط سيد رضي نامگذاري شده است چرا كه برخي مصادر قبل از سيد رضي اسامي را آورده اند مثلا در كتاب «عقد الفريد» تاليف ابن عبد ربه اسم خطبه «غراء» (خطبه 83) ذكر شده است و برخي علماي شيعه نظير كليني، صدوق و ابن شعبه حراني اسامي برخي خطبه ها مانند خطبه «وسيله» و «ديباج» را ذكر كرده اند؛[3] البته وجه تسميه برخي خطبه ها چندان معروف نيست.

شناخت اسامي خطبه ها علاوه بر نشان دادن مهم ترين نكات برجسته خطبه از ديدگاه علما، نشان اهميت وافر خطبه براي علما و  ادبا دارد و امكان ارجاع دادن و يافتن اسناد و مدارك خطبه هاي نهج البلاغه را بيشتر فراهم مي كند.[4]

با اين مقدمات كلي، وجه تسميه برخي خطبه سوم ذكر مي كنيم.

خطبه سوم: خطبه شقشقيه

اين خطبه با عبارت «اما و اللّه لقد تقمّصها فلان‏ ... » آغاز شده و حضرت در آن مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بي پرده شرح مي دهد و در عين كوتاهي، يك دوره تاريخ اسلام مربوط به خلفاي عصر نخستين در آن خلاصه شده است و همچنين محتوا بيانگر آن است كه حضرت خطبه را در اواخر عمر شريفش بعد از ماجراي جنگ جمل و صفين و نهروان ايراد فرموده است.[5]

در روايات آمده كه اين عباس مي گويد: من در «رحبه» (ميداني مقابل دار الاماره كوفه) در نزد امير مومنان عليه السلام بودم كه مساله خلافت و پيشي گرفتن گذشتگان بر آن حضرت مطرح شد؛ امام آه عميقي كشيد و فرمود[6]: به خدا سوگند او پيراهن خلافت را بر تن كرد در حالى كه خوب مى‏دانست موقعيّت من در مسئله خلافت همچون محور سنگ آسياست كه بدون آن هرگز گردش نمى‏كند....

امام خطبه را ادامه داد تا اينكه كسي از ميان جمعيت بر خاست و نامه اي به حضرت داد و فكر امام را به امور ديگري متوجه ساخت به طوري كه ديگر خطبه را ادامه نداد. ابن عباس تقاضا كرد تا امام خطبه را ادامه دهد كه حضرت فرمود: «تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ» كه معادل آن در فارسى چنين است: «اين شعله آتشى بود كه از دل زبانه كشيد و فرو نشست»[7]

بدين ترتيب نام خطبه از جمله اخير گرفته شده است. لازم به توضيح است كه «شقشقه» در اصل به معنى قطعه پوستى بادكنك مانند است كه وقتى شتر به هيجان در مى‏آيد از دهان خود بيرون مى‏فرستد و هنگامى كه هيجانش فرو نشست به جاى خود باز مى‏گردد و با توجّه به اين كه خطباى زبردست هنگامى كه در اوج هيجان و شور قرار مى‏گيرند به آنها «ذو شقشقة» گفته مى‏شود، جمله حضرت كنايه از اين است كه اين سخنان، اسرار درون من بود كه از سوز دل خبر مى‏داد، هنگامى كه به هيجان آمدم ايراد خطبه كردم ولى الآن كه به خاطر مطالعه نامه و سؤالات سائل، آن حال و هوا تغيير يافت ديگر آمادگى براى ادامه آن سخن را ندارم.[8]

 

[1] . ر.ك. كافي، ج6، ص48 و49

[2] . طه:20

[3] . المدخل الي علوم نهج البلاغه، ص 411.

[4] . پيشين

[5] . پيام امام، ج1، ص 318 و 319

[6] . آيينه نهج البلاغه، ج3، ص 101

[7] . پيام امام، ج1، ص 318

[8] . پيشين، ج1، ص 403


موضوعات مرتبط: نهج الابلاغه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, | 9:52 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 تولد هادي امت

در حركت نه چندان آرام زمان به گفتة اكثر مورخان ، چشم گيتي در سال 212 هجري قمري به جمال خورشيدي روشن مي شود كه چكيده فضيلت ، جوهره وجود وفيض مطلق است . مولودي كه يادش آرام بخش دلها وپيامش آخرين اميد ونهايت آرزوي دلدادگان به خدا ميگردد.

آن مولود كسي جز علي النقي امام هادي (ع) نبود آمد امام هدايتي كه روشني بخش محفل بشري گرديد وتشنگان حقيقت را از زلال هدايت كه ريشه در وحي دارد سيراب كرد .

امام هادي (ع) در بصريا ( روستايي در سه ميلي مدينه ) از توابع مدينه به دنيا آمد ومكارم اخلاق ، شرافت ونجابت را چون ديگر ستارگان هدايت از خاندان نبوّت در خود جمع داشت.

پس از تولد امام هادي (ع) پدر بزرگوارش امام جواد (ع) همچون ائمه ديگر (ع) سنت شرعي مراسم تولد از اذان در گوش راست واقامه در گوش چپ وصدقه وعقيقه را بطور كامل اجرا نمود.

سال تولد امام هادي (ع)

در باره سال وماه وروز تولد حضرت ، راويان وتاريخ نگاران اقوال مختلفي ذكر كرده اند كه به برخي اشاره مي گردد

1- اكثر مورخان ولادت حضرت را در سال 212 هجري مي دانند . اصول كافي ج1 ص 497 ، الارشاد ج2 ص 297 ، اعيان الشيعة ج 4 ص 252 .

2- بنا بر اقوال ضعيفي ولادت آن حضرت در سال 214 بوده است. الاتحاف بحب الاشراف ص67 ، جوهرة الكلام ص 151 ، مرآة الجنان ج2 ص 159 .

3- مؤ لف تاريخ الخميس در جلد 2 صفحه 321 وصاحب مرآة الجنان در جلد 2 صفحه 159 تولد امام هادي (ع) را در روز سيزدهم رجب ذكر كرداند.

4- برخي نيز تولد امام علي النقي (ع) را در روز دو شنبه سوّم رجب ذكر كرده اند.

5- برخي منابع ، تصريح مي كنند كه تولد امام در ماه رجب بوده است ولي روز تولد را معين نكرده اند از جمله در بعضي از دعاها به اين مطلب تصريح شده است.

بارالها ! از تو مي خواهم ودرخواست دارم به حق دو مولود در ماه رجب محمد بن علي الثاني وعلي بن محمد منتجب (امام هادي ) .

بعضي از منابع تاريخي هم از ذكر روز وماه تولد حضرت خود داري كرده وتنها به ذكر محل تولد يعني (مدينه ) اكتفا كرده اند . الاتحاف بحب الاشراف ص67

نام مبارك

امام جواد (ع) پدر بزرگوار حضرت هادي (ع) نام جد بزرگوارش را (علي) كه نام امير المؤمنين وزين العابدين وسيد الساجدين علي بن الحسين بود بر فرزند خود نهاد وامام هادي (ع) به حكم وراثت ، خصوصيات اين دو بزرگوار را در خود داشت . او بلاغت وسخنوري را از امير بيان منشأ بلاغت وخواستگاه فصاحت به ارث برده بود وتقوا عبادت را از سيد الساجدين.

كنيه

كنيه گذاري بر افراد از جمله رسمهاي عرب بوده ونوعي احترام بشمار مي رفته است تا جايي كه مردمان آنروز با كنيه به تفاخر مي پرداختند .

اُكَنّيهُ حينَ اناديهِ لِاُكرمه               ولا اُلَقِبهُ والسوأة اللقب

هنگامي كه او را مي خوانم با كنيه او را صدا مي زنم وبه اولفب نمي دهم زيرا لقب دادن ، سبك شمردن است .

ائمه (عليهم السلام) اين نكته را بخوبي رعايت مي كردند وحتي به اطفال خود كنيه گذاشتنه وآنان را با كنيه صدا مي زدند زيرا احترام نهادن در رشد رواني وبلوغ اجتماعي فرزند اثري مهم وژرف دارد كه امير مؤ منان در شعر ي كه به اين مضمون روايت شده مي فرمايد

نحنُ الكرمُ وَطِفْلُنا المهدُ يكني         إنّا إذا قعدَ اللئامُ علي بساطِ العزِّ قمنا

ما بزرگمنش هستيم وبه فرزندانمان از زمان كه در گهواره هستند كنيه مي دهيم

راه ما از راه افراد پست وبي ريشه جداست واگر آنان از راهي بروند ما از آن رو برمي گردانيم وبر يك سفره نمي نشينيم.

امام جواد (ع) به تاسي از امامان سلف فرزند خود را ابو الحسن خواند ودر اين كنيه او را به امام موسي بن جعفر وامام رضا (ع) همانند ساخت.

محدثين وروات جهت تشخيص وتفكيك ، صفتي به ابو الحسن افزوده امام موسي بن جعفر (ع) را ابو الحسن الاول ، امام رضا (ع) را ابو الحسن الثاني وامام هادي (ع) را ابو الحسن الثالث مي خوانند .

القاب

القاب امام گوشه هايي از فضائل ،مناقب وصفات والاي ايشان را به خوبي تصوير مي كنند

الامين ،التقي ،الناصح ،المتوكل،المرتضي،الفقيه ،الطيب،العسكري،الوضح،الرشيد، الشهيد ، الوفي ، الخالص، العالم ، نقي، فتاح ،هادي، مؤتمن ، نجيب

حکّام زمانه امام دهم

امام هادی در طول دوران امامتشان با 6 نفر از خلفاء عباسی معاصر بودند: معتصم عباسی (م 227 ه ) واثق(م 232 ه ) متوکل(م 247 ه ) منتصر (م 248 ه ) مستعین(م 251 ه ) معتز (م 255 ه ) که در این میان دوران متوکل عباسی هم به لحاظ طول زمان و هم به لحاظ ثبات حکومت عباسی دارای جایگاه خاصی است.

می دانیم که متوکل دشمنی خاصی با اهل بیت علیهم السلام داشته است و به ویژه نسبت به امیرالمومنین بی ادبی می کرده است. اساسا تبعید امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا و تحت نظر قراردادن ایشان در آن جا از اقدامات متوکل برای کنترل حضرت قلمداد میشود. شواهد بسیاری بر این مدعی است، از جمله تصریح سبط ابن جوزی بر این مطلب. او از قول دانشمندان تاریخ نقل می کند که متوکل به یحیی بن هرثمة گفت: ( اذهب الی المدینة و انظر فی حاله و اشخصه الینا ).

تاریخ انتقال حضرت سال243 بوده است و همانگونه که شیخ مفید تصریح فرموده ده سال و چند ماه در اقامت جبری به سر می بردند. (هر چند سبط ابن جوزی آن را 20 سال و 9 ماه ذکر کرده است. )

پایگاه اجتماعی امام

مکانت و منزلت معنوی حضرت در جامعه را می توان از داستانی که جناب کلینی در کافی شریف روایت کرده است فهمید. خلاصه آن چنین است که :

« متوکل در اثر یک بیماری در آستان مرگ قرارگرفته بود. با توصیه پزشکی ایشان (امام هادی علیه السلام)، مشکل متوکل برطرف می شود و مادرش مبلغ ده هزار دینار به حضرت تقدیم می کند.»

از اینجا معلوم می شود که منزلت ایشان حتی در بین نزدیکان خلیفه نیز روشن بوده است. دنباله قضیه هم جالب و در عین حال تلخ است:

«بعد از چند روز، فردی در نزد متوکل سعایت (و سخن چینی) امام را می کند و مدعی می شود که حضرت اموال و اسلحه جمع کرده است. متوکل دستور بازرسی شبانه منزل امام را صادر می کنند و اموال را توقیف کرده و می برند اما بعد معلوم می شود که این اموال را مادر خلیفه فرستاده بوده است و مشکل برطرف می شود. هنگامی که مامور بازرسی برای عذر خواهی خدمت امام بر می گردد ایشان این آیه را خواندند.(سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون)

قضیه دیگری در این زمینه وجود دارد که نشان دهنده ارج مظلومیت آن حضرت است. مسعودی در مروج الذهب نقل می کند که در مورد دیگری از امام نزد متوکل بدگوئی می کنند. او جماعتی از ترکها را مامور کرد امام را بازداشت کنند. آنان شبانه به منزل حضرت ریختند و امام را در حالیکه مشغول تلاوت قرآن بود دستگیر کرده نزد خلیفه آوردند. مجلس شراب بود و متوکل جام شرابی در دست داشت. حضرت را احترام کرد و در کنار خود نشاند و با کمال وقاحت به ایشان مشروب تعارف کرد. امام فرمود بخدا قسم هرگز با گوشت و خون من تا کنون مشروبی مخلوط نشده است. متوکل از امام در خواست خواندن شعر کرد اما امام با خواندن چند بیت شعر آموزنده درباره مرگ از فرصت استفاده کرده و مجلس معصیت را به مجلس تذکر تبدیل نمودند.

شعر ملکوتی امام هادی علیه السلام در مجلس متوکل عباسی، تأثیری همچون شمشیر امیرالمونین علی علیه السلام در نبرد احزاب داشت. آن حضرت، آنچنان در این شعر، استوار و قاطع سخن گفتند که اشک متوکل عباسی جاری شد و از گریه متوکل، همه حاضران در مجلس نیز به گریه افتادند و در ادامه متوکل منقلب شد و کاسه شراب را شکست

امام علیه السلام این اشعار را خواند:

باتو على قلل الأجبال تحرسهم

غلب الرجال فما أغنتهم القلل

و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم

فاودعوا حفرا یا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد دفنهم

أین الأساور و التّیجان و الحلل

أین الوجوه التى كانت منعمّة

من دونها تضرب الاستار و الكلل

فاءصفح القبر عنهم حین سائلهم

تلك الوجوه علیها الدّود تنتقل

«شاهان بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند، در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى كردند، ولى قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.

آنان پس از مدت ها عزت از جایگاه هاى امن به زیر كشیده شدند و در گورها جایشان دادند. چه منزل بد و ناپسندی!

پس از آنكه به خاك سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاج ها و لباسهاى فاخر؟ كجاست آن چهره هاى در ناز و نعمت پرورش یافته كه به احترامشان پرده ها مى آویختند؟ بارگاه و پرده و دربان داشتند.

گور به جاى آنان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اكنون كِرم ها راه مى روند. اكنون كِرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مجادله مى كنند.

آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولى امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند، خود خوراك حشرات و كرم هاى گور شده اند».

دهمین امام روشنایی و هدایت علیه السلام با خواندن این اشعار كه متوكل انتظار آن را نداشت بزم خلیفه را دگرگون كرد.

مسعودى مى نویسد: متوكل و تمام حاضران گریستند و آنگاه متوكل دستور داد بساط شراب را برچیدند و سپس چهارهزار درهم به امام علی النقی علیه السلام داد و آن حضرت را با احترام به منزل بازگرداند. ( برگرفته شده از کتاب «چهره هاى درخشان چهارده معصوم علیهم السلام»، سید عبدالله حسینى دشتى)

دور امّا نزدیک

با اینکه امام هادی علیه السلام در بخش مهمی از زندگانی خود از حضور در جمع شیعیان و ارادتمندان دور بودند اما با استفاده از دو راه ارتباط خویش را با آنها حفظ کردند:

راه اول : از طریق وکلای خود با شیعیان ارتباط داشتند:

اساسا با گسترش تشیع از زمان امام صادق علیه السلام شبکه وکالت هم توسط ائمه اطهار مورد توجه قرار می گیرد و شیعیان مناطق دوردست بوسیله نوّاب و وکلا با ائمه ارتباط پیدا می کردند.

اساسا با گسترش تشیع از زمان امام صادق علیه السلام شبکه وکالت هم توسط ائمه اطهار مورد توجه قرار می گیرد و شیعیان مناطق دوردست بوسیله نوّاب و وکلا با ائمه ارتباط پیدا می کردند

امام هادی علیه السلام هم در همین راستا این روش را ادامه دادند. ایوب بن نوح، جعفر بن سهیل صیقل، علی بن جعفر همانی ، فارس بن حاتم قزوینی ، علی بن ریان بن صلت قمی، علی بن حسین بن عبد ربه ، ابو علی بن راشد، علی بن مهزیار اهوازی ابراهیم بن مهزیار اهوازی، ابراهیم بن محمد بن همدانی، محمد بن فرح، خیران احمد بن اسحاق قمی و از همه مهمتر عثمان بن سعید عمری اسامی 14 وکیل امام است که در اختیار داریم.

راه دوم : از راه مکاتبه و نامه نگاری با ارادتمندان:

آنگونه که مرحوم آیة الله میانجی در کتاب ارزنده مکاتیب الائمة جستجو کرده اند از آن حضرت 266 نامه در موضوعات مختلف به دست ما رسیده است.

میراثی گرانسنگ

از امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. در این مجال مختصرا آنها را یادآور می شویم.

1- زیارت جامعه کبیره:

علاوه بر نامه های یاد شده احادیث منقول از آن امام همام بخش دیگری از میراث حضرت را برای ما به یادگار گذاشته اند که یکی از مهمترین و معروفترین آنها زیارت جامعه کبیره است. جناب شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه این زیارت عالی قدر را از آنحضرت روایت کرده اند.

زیارت جامعه یک دوره امام شناسی شیعی را به صورت روشن مطرح نموده است و اگرچه از نظر اعتبار سند محل بحث واقع شده لکن از جمله مواردی است که در اثر قوت متن اعتبار و ارزش بالائی را در میان بزرگان ما پیدا نموده است و آنها متن حدیث را دلیل بر صدور آن می دانند

درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمی‌گنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.

2- زیارت غدیریه:

زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند.

دوستداران اهل بیت از این نکته غافل نباشند که زیارت غدیریه مثل زیارت عاشورا که مخصوص روز عاشورا نیست؛ این زیارت هم مخصوص روز عید غدیر نیست و خوشبختانه محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده‌اند و بر این نکته که هر روز می‌توان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.

3- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت:

امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر می‌خواهند که فرمودند: از خدا خواسته‌ام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:

«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا كَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیره‌ها و اى امید من و تكیه‌گاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانه‌اى یكتا و اى كه درباره خود فرمودى: بگو خدا یكى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر كس از آفریدگانت خلق كردى و هیچ كس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان كن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»

4- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام:

ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.

5- پنجمین یادگار تعقیب نماز :

از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.

«اَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَریمِ وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ كُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت كه مورد دستبرد نیست و قدرتت كه چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى

کتاب‏شناسی امام هادی علیه‏السلام

1. ارفع، سیدکاظم، امام علی النقی علیه‏السلام ، فیض کاشانی، تهران، 1370.

2. رفیعی، علی، تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، امام هادی علیه‏السلام ، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370.

3. سازمان تبلیغات اسلامی، امام هادی علیه‏السلام ، ترجمه: واحد تدوین و ترجمه، تهران، 1368.

4. سحاب، ابوالقاسم، زندگانی حضرت امام علی النقی علیه‏السلام ، اسلامیه، تهران، 1375ق.

5. شریف قرشی، باقر، زندگانی امام علی الهادی علیه‏السلام ، ترجمه: سید حسن اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1371.

6. شیرازی، رضا، دهمین ستاره (داستان زندگی امام هادی علیه‏السلام )، پیام آزادی، تهران، 1373.

7. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، زندگانی پیشوای دهم، امام هادی، نسل جوان، قم، 1357.

8. عمادزاده، حسین، زندگانی حضرت امام علی النقی الهادی علیه‏السلام ، شرکت سهامی طبع کتاب، تهران، 1341.

9. کمپانی، فضل اللّه‏، حضرت امام علی النقی علیه‏السلام ، مفید، تهران، 1360.

10. گروه نویسندگان، پیشوای دهم، حضرت امام‏علی‏بن‏محمدالهادی علیه‏السلام ، موسسه در راه‏حق، قم، 1371.

11. گروه نویسندگان، تحلیلی از زندگانی امام علی النقی علیه‏السلام ، موسسه احیا و نشر میراث اسلامی، قم، 1359

12. مدرسی، سیدمحمدتقی، زندگی و سیمای حضرت امام هادی علیه‏السلام ، ترجمه: محمد صادق شریعت، انصارالحسین، تهران، 1370.

13. نجفی، محمدجواد، ستارگان درخشان، اسلامیه، تهران، ج 12، 1361.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:42 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

درسال 1298 هجری شمسی در اصفهان دیده به جهان گشود . جد اعلایش ملا صالح مازندرانی و از نواده های دختری مجلسی اول (قدس الله سره ) می باشد . پدرش حاج شیخ نصر الله ملبس به لباس روحانیت بود اما کاسب و شغلش صحافی کتب مذهبی بود و در نجف اشرف در کتابخانه امیر المؤمنین نزد علامه امینی(ره) کار می کرد . بسیار مورد علاقه و لطف و عنایت مرحوم امینی واقع شده بود . حاج نصر الله مردی بسیار پرهیزکار و اهل ذکر و معرفت و کرامت بود ، مقید به آداب و سنن دینی و نافله و زیارت عتبات عالیات و زیارت عاشورا بود . فوت او حدود سال 1344 در نجف اشرف واقع شد .

مراسم تشییع و ختم حاج نصرالله در نجف اشرف مانند مرجع تقلیدی که از دنیا رفته باشد بسیار سنگین و مجلل و با شکوه با حضور انبوه علماء و فضلا و طلاب و مراجع تقلید و کسبة نجف اشرف برگزار شد و مرجع اعلای شیعه مرحوم آیت الله العظمی خوئی بر جنازه ایشان در صحن مطهر امیرالمؤمنین (ع) نماز خواند ، مدفنش در وادی السلام نجف کنار مقبره هود و صالح پیغمبر می باشد .

آیت الله صافی تحصیلات ابتدایی را تاسوم دبیرستان در اصفهان گذرانید ، هوش و استعداد سرشار او بخصوص مراتب اخلاقی و مظلومیت و سکوت مطلق و مداوم او در همان دوران کودکی و نوجوانی باعث شد که نامش عنوان مثل معروفی از یک دانش آموز ممتاز و کامل پیدا کند .

سپس با راهنمایی و تشویق مرد زاهد و وارسته زمان مرحوم حاج شیخ احمد حججی نجف آبادی که مردی کاردان و گوهر شناسی بود وارد رشته علوم دینی شد ، چیزی نگذشت که او را با جمعی دیگر از طلاب به خدمت سربازی بردند، خدمتی بسیار پر درد و رنج و پرمشقت ، از اصفهان او را با پای پیاده در هوای گرم و آذوقه ای ناچیز به اهواز بردند ، تقید به نماز اول وقت و نافله و سحرخیزی و حتی روزه گرفتن در آن گرمای طاقت فرسای اهواز حتی در حساسترین شرایط و موقیعتهای خدمت از او یک سرباز ممتاز و قدیس ساخته بود .

پس از بازگشت از سربازی یکسره وارد حوزه علمیه اصفهان شده و در مدرسه نوریه مشغول تحصیل می شود ، مقدمات و ادبیات را در اصفهان باتمام رساند در سال 1320 وارد حوزه علمیه قم می شود و حجره ای محقر در مدرسه حاج ملاصادق را محل سکونت خود قرار می دهد ، دروس سطح را در قم فرا میگیرد و در کنار تحصیل به تهذیب و تزکیه نفس می پردازد و در این میان خدمت آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری می رسد که اهل دل و زاهد زمانش بود و اخلاق را نزد آن استاد اخلاق تلمذ می کند تا جائی که مجالس انس با ایشان داشت و مورد لطف و نظر خاص این مرجع عالیقدر واقع شده بود .

تفسیر را نیز با دوست صمیمی خود مرحوم مطهری بصورت خصوصی نزد قدیس زمان مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری فرا میگیرد آنگاه به هجرتی سازنده تر هدایت می شود و برای کسب مدارج علمی و معنوی هوای نجف را در سر می پروراند (الذین هاجروا و جاهدوا لنهدینهم سبلنا)

در سال 1322 برای تکمیل علوم و معارف الهیه ، هجرت به نجف اشرف را آغاز می کند و در کنار باب علم نبوت و امام العارفین امیرالمؤمنین(ع) مشغول به تحصیل و تهذیب می شود و طی 28 سال اقامت کنار بارگاه مولی الموحدین(ع) از برکت آن امام متقین به عالی ترین مراتب علمی و عرفانی می رسد و در نجف یعنی معدن علم و معنویت جهان اسلام بعنوان یک شخصیت برازنده و استثنائی در علوم و معارف زبانزد خاص و عام می شود و شاگردانی نخبه و مجتهد و صالح تربیت می کند که اکنون در گوشه و کنار عراق و ایران و سایر بلاد هر کدام مشعل دار تعلیم و تربیت و هدایت هستند و کرسی درس خارج دارند . اساتید علمی ایشان در نجف عبارتند از :

شیخ محمد کاظم شیرازی :

خارج مکاسب

سیدعبدالهادی شیرازی :

خارج بحث طهارت

آیت الله سید محسن حکیم :

خارج فقه

شیخ محمد علی کاظمینی

ملاصدرا بادکوبه ای : معقول

و بیشترین استفاده را از محضر مرحوم آیت الله العظمی خوئی کسب می کند ، دروس فقه و اصول و تفسیر ایشان را تماماً شرکت کرده و تقریر می کند .

آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی - دارالصادق اصفهان - صافی اصفهانی

1 - یک دوره اصول ، تقریرات بحث آیت الله العظمی خوئی(ره) همراه باتعلیقات و نظریات ایشان که بعد از ارتحال ایشان به همت فرزند فاضل ایشان استاد حاج شیخ علی صافی اصفهانی به چاپ رسیده است . در جلد 4 مطبوع

2- مکاسب محرمه و بیع غیر مطبوع

3- طهارت غیر مطبوع

4- صلاه غیر مطبوع

5- ترجمه نقد فلسفه داروین تالیف حاج شیخ محمدرضا نجفی غیر مطبوع

6-متفرقاتی در حدیثو تفسیر و شعر و عرفان و تصوف مخلوط

7-متفرقاتی درباره حج و اسرار آن ، روزه ، مذاهب اربعه مخلوط

1- درسهای اخلاق و معارف اسلامی ( در 2جلد مطبوع )

2- یک دوره اقتصاد استدلالی بر اساس مبانی فقهی

3- اقتصاد ساده برای دانشجویان

که جلسات فوق به همت و تدبیر استاد حاج شیخ علی صافی تشکیل شد و اکنون در دارالصادق اصفهان در دست تحقیق و چاپ است .

4- تقریرات خارج اصول یکدوره

5- تقریرات خارج طهارت

6- تقریرات خارج خمس

7- تقریرات خارج قضا و شهادات

8- تقریرات خارج حج

9- تقریرات درس رجال

10- متفرقاتی در تفسیر و حدیث و شعر و علوم قرآن و اسرار حج

11- اقتصاد استدلالی برای طلاب

12- اقتصاد مقایسه ای بین اسلام ، کمونیسم و کاپیتالیسم برای دانشجویان

13- بحثی پیرامون استعاذه

لازم به تذکر است که آیت الله صافی(ره) هیچگونه استاد سلوکی نداشته اند ، تنها در محضر همین سه شخصیت مذکور استفاده های اخلاقی کرده اند گر چه با اغلب مدعیان رفت و آمدهایی داشتند و با بعضی از آنها روابط بسیار نزدیک و خانوادگی نیز داشته اند اما به عنوان شاگرد سلوکی نزد کسی تلمذ نکرده اند استاد ایشان در سیر و سلوک قرآن و عترت بود و لا غیر و طریق و روش ایشان در تهذیب نفس پیرامون 4 محور دور می زد :

1- عمل به دستورات شرع مقدس تا آخرین نفس (بر خلاف دیگران که عبادات را از واصل ساقط می دانند ) .

2- محبت به خدا و اولیاء خدا(یعنی معصومین علیهم السلام ) .

3- توسل به ذوات مقدسه معصومین علیهم السلام .

4 - تسلیم مطلق و بی قید و شرط در برابر معصوم علیه السلام و لا غیر (به خلاف دیگران که به استاد و پیر و مرشد سر می سپارند و تسلیم مطلق آنها می شوند ).

در سال 1350 پس از فوت مرحوم آیت الله طبیب زاده که امام جماعت مسجد کمرزرین و مرد پارسا و زاهد زمان در اصفهان بود بنا به دعوت علماء و مردم اصفهان و فرمان استادش مرحوم آیت الله العظمی خوئی(ره) به اصفهان باز می گردد ودر مسجد کمر زرین طی مراسم جشن با شکوهی با تعطیلی مساجد و اجتماع علما و ائمه جماعات اصفهان امامت آن مسجد را آغاز می کند و در همان مسجد شروع به تدریس تفسیر و علوم قرآنی می نماید و گاه و بیگاه نیز به منظور مبارزه با انحرافات اعتقادی و آگاه کردن مردم از نقشه های استعمار برای نابودی دین و مذهب ، به کرسی خطابه می نشست و با یک دنیا صدق و صفا ، حقیقت و امانت که لازمه دلدادگان به حضرت حق است مردم را از خطر انحراف و بی دینی و روشنفکرهای بیگانه آگاهی میداد و دربرابر امثال کسرویها ، شریعتیها و شهید جاوید ها و سروشها و بنی صدرها (در زمان ریاست جمهوریش) حتی در برابر افکار خام و اعتقادات باطل فلاسفه و نیز در برابر انحرافات و بدعتهای عارف نمایان دنیا طلب و مخالفین زعامت و مرجعیت غیرت دینی اش به جوش می آمد و با شهامت و شجاعت تمام و اعجاب انگیز در مقابل آنها می ایستاد و از قرآن و عترت و صاحبان شریعت وصراط مستقیم خالصانه دفاع می کرد . تا جائی که دشمنان شروع به تهمت زدن و شایعه پراکنی بر علیه ایشان کردند و مخالفین در دانشگاه اصفهان اعلامیه هایی بر ضد ایشان پخش کردند و بعضی او را تهدید به قتل نموده و عده ای نیز نقشه ترور ایشان را کشیدند که به لطف خدا کید همه دشمنان به خودشان بازگشت .

آری شخصیتی با آن بار علمی بالا که برای دنیای خویش قدمی بر نمی داشت و آزارش به مورچه ای هم نمی رسید و دائم الذکر و در سکوت مطلق بسر می برد وقتی پای خدا و دین و مذهب و رسول خدا و ائمه طاهرین به میان می آمد تاب و توان کوچکترین ننگ و نیرنگی را نسبت به آنها نداشت ، می جوشید و می خروشید و جز رضای خدا به هیچ چیز نمی اندیشید و سخنش مانند میخ فولادین در دلها می نشست .

به همین منظور در سال حدود 1359 بنا به دعوت بازاریان و اهالی محل ودرخواست آیت الله خادمی و سایر علمای اصفهان طی دو طومار جداگانه به مسجد جامع اصفهان منتقل می شود و آنجا را پایگاهی برای زنده کردن دین خدا قرار می دهد و به پیشنهاد و تدبیر فرزند فاضلش حضرت استاد حاج شیخ علی صافی کلاسهای اقتصاد ، اعتقادات ، نهج البلاغه و تفسیر تشکیل داده ، جمع کثیری از جوانان را جذب دین و صراط مستقیم می نماید .

ایشان قبل از اینکه مسجد کمر زرین را ترک کنند از آیت الله ناصری که آن زمان در دولت آباد اصفهان زندگی می کرد خواستند تا امامت مسجد کمر زرین را قبول کنند و با پذیرفتن پیشنهاد استاد از سوی آیت الله ناصری مسجد جامع آماده پذیرایی از آیت الله صافی شد ، آنگاه ایشان اقامه جماعت در آن مسجد را آغاز کردند . علمائی که از آیت الله صافی درخواست کردند تا ایشان از مسجد کمر زرین به مسجد جامع منتقل شوند عبارتند از :

1- آیت الله خادمی . 2- آیت الله مهدوی. 3- آیت الله صادقی. 4- آیت الله حاج آقا احمد امامی. 5- آیت الله حاج آقا حسن امامی. 6- آیت الله ادیب. 7- آیت الله سید محمد علی موحد ابطحی. 8- آیت الله حاج آقا باقر رجائی. 9- آیت الله حاج آقا مهدی فقیه ایمانی. 10- آیت الله سید علی صادقی. 11- حاج آقا مهدی مظاهری. 12- حاج آقا کمال فقیه ایمانی. 13- آیت الله حاج آقا ضیا علامه. 14- شیخ محمد حسین رشتی. 15- صدیقین. 16- میر سید علی امامی زاده . 17- سید اسماعیل هاشمی.

در کنار این برنامه ها نیز شبهای جمعه در منزل درس اخلاق و توسل برقرار می نماید .

آیت الله حاج شیخ علی صافی اصفهانی - دارالصادق اصفهان

حضرت آیت الله زاده آقای حاج شیخ علی صافی در مورد چگونگی برگزاری درس اخلاق و دعای توسل چنین می گوید:

اینجانب مؤسس جلسات درس های اخلاق و همچنین درس های سیار اقتصاد مرحوم والد بودم که پس از آن که مدت ها به ایشان پیشنهاد و اصرار می کردم وقتی دیدم ایشان مطلقاً راضی نمی شوند و از این بابت مأیوس شدم تصمیم گرفتم ابتدا یک جلسه ی دعای توسلی برگزار کنم و آنگاه به مرور زمان ایشان را راضی کنم .

شبی از شبهای جمعه و سرد زمستان بود که قبل از نماز مغرب و عشا وسایل چای را آماده کردم و با آقا به مسجد رفتم در مسجد به چند نفر از رفقا گفتم بعد از نماز به منزل ما بیایید یک جلسه ی دعای توسلی داریم .

وقتی از مسجد برگشتیم مرحوم والد دیدند بساط چای برقرار است ، پرسیدند مهمان داریم؟گفتم : می خواهیم یک دعای توسل بخوانیم . آنگاه چند نفر از دوستان آمدند و دعا را شروع کردیم و ادامه پیدا کرد تا بعد از چند هفته کم کم بنده و شرکت کنندگان در آن مجلس آقا را راضی کردیم که هفته ای 20 دقیقه الی نیم ساعت یک مقدار مطالب اخلاقی را برای ما بیان نمایند و الحمدلله این کار عملی شد و اکنون به عنوان یک اثر ماندگار از ایشان باقی مانده است .

ناگفته نماند که مرحوم آیت الله صافی (قدس سره) پس از مراجعت به اصفهان در مدرسه صدر بازار شروع به تدریس سطح کفایه می کند اما پس از چندی آیت الله العظمی خوئی (ره) در نامه ای به مردم می نویسد آقای صافی باید درس خارج شروع کنند وگرنه برگردند به نجف که ما اینجا بیشتر به ایشان نیاز داریم .

لذا از آن به بعد ایشان درس خارج را بنا به درخواست چند تن از فضلای نخبه اصفهان شروع کردند ، تا بعد از فوت آیت الله خادمی و مهدوی عملاً‌ریاست و زعامت حوزه علمیه اصفهان بعهده ایشان افتاد .

علمائی که به آیت الله العظمی خوئی نامه نوشتند و از ایشان درخواست کردند تا آیت الله صافی را به اصفهان بفرستند عبارتند از :

1- آیت الله شمس آبادی. 2- آیت الله خادمی. 3- آیت الله رجائی. 4- آیت الله حاج آقا احمد امامی. 5- فقیه عظیم الشان آیت الله حاج آقا حسن امامی.

پس از فوت آیت الله اراکی سیل علما و طلاب اصفهان و قم و سایر بلاد برای درخواست رسالة عملیه و قبول مرجعیت به سوی بیت ایشان سرازیر می شد و ایشان را تحت شدیدترین فشارها برای پذیرش این مقام قرار می دادند ، اما او نمی پذیرفت ، گاهی می شد که با صدای بلند گریه می کرد و در حالیکه اشک از محاسنش جاری می شد قسم میخورد و می فرمود والله و بالله از روزی که طلبه شدم تا این زمان چنین فکری به ذهنم خطور نکرده بود که روزی بخواهم رساله عملیه بنویسم ، بالاخره کثرت درخواستها و رفت و آمدها باعث شد که ایشان برای رهایی از این آشوب و اضطراب بطور موقت جلسه استفتایی برگزار کنند و مشغول نوشتن رساله بشوند، و درضمن یک فتوای بقاء بر تقلید هم مردم از ایشان گرفتند و با این فتوا و شروع اولین جلسه استفتاء اوضاع آرام تر شد . لذا جلسه رساله عملیه را فوراً تعطیل کردند ، اما جلسه مناسک حج برقرار بود و تا مسئله شماره 55 ادامه داشت تا زمانی که بکلی اوضاع آرام شد این جلسه را هم تعطیل کردند آنگاه معلوم شد که هدف این شخصیت زاهد و وارسته آرام کردن مردم در این موضوع بود و به این هدف هم به کمک دعا و توسل نائل آمد.

و بالاخره روح بلند این فقیه کبیر و عارف کامل و استاد اخلاق در نزدیکیهای اذان صبح روز جمعه 7/7/1374 به ملکوت اعلی پیوست و استان اصفهان و حوزه های علمیه شیعه را عزادار کرد و با تشییعی بی نظیر بعد از شهید آیت الله شمس آبادی با حضور هیئتهای اعزامی به نمایندگی از مراجع تقلید شیعه و رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس و مقامات کشوری و لشکری جنازه پاک او را طبق وصیت آن مرحوم کنار مقبرة علامة مجلسی به خاک سپردند و از طرف استاندار دو روز عزای عمومی در استان اصفهان اعلام شد و در حوزه علمیّه اصفهان یک هفته تعطیل اعلام شد و بازار اصفهان نیز سه روز تعطیل و سیاهپوش شد و تا چهلم آن مرحوم در اصفهان و سایر شهرستانها و بعضی از کشورهای خارجی از طرف اصناف مردم ، علما ، مراجع تقلید ، مقامات کشوری و لشکری مراسم ختم و بزرگداشت آن فقیه فرزانه برقرار بود .


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:41 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو می نشانی با دنیایی از دلهره. همه روز و شبت را با آتش، پنجه می افکنی تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانه پلک نبندد.

پیشانی تو را می بوسم که خط های سرنوشت بسیاری از انسان ها به پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، به بهار پیوند می زنی و هر کجا که قدم می گذاری، امید جوانه می زند.

تو می توانی عشق و امید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را به پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانه آخرین ثانیه های ناامیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنها دشمنی که می شناسی، آتشی است که چشم به خاکستر کردن خانه امید دیگران دلبسته است.

تو مهربان ترین آشنایی هستی که به یاری امیدهایی می شتابی که تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانه های بزرگ به دست های کوچک تو گره خورده است. ثانیه ای نمی توان به شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی که نامی از تو نباشد.

خوب می دانم که هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس می داری تا خواب شهر، به آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمین این شهرهای دور و نزدیکی که من می شناسم.

همیشه باشی تا آتش، خاکسترنشین شود.

در لحظه های اتفاق

حمیده رضایی

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانه های جاری است. چون دریا موج می زنی و در خویش نمی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمی آوری.

می روی و تمام رودهای جهان، به قامت تو اقتدا می کنند.

می دوی و میان دود و خاکستر گم می شوی.

همه چیز، دور و برت زبانه می کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت می پیچد. از خود می گذری تا دست های مهربانت، تلخی سوزان حادثه را در هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت می گذرد و به هیچ چیز فکر نمی کنی جز لبخندهای سوخته ای که از لابه لای دود و آتش بیرون می کشی.

به هیچ چیز نمی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی که فریاد می زنند و جز تو هیچ کس را یارای کمک نیست.

روزهایت می گذرند و تو چون شمع می سوزی.

راز فداکاری ات، دهان به دهان می چرخد.

شهر به تو می بالد.

وقتی شعله در شعله می پیچد، به هیچ چیز نمی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مهربانت، راز آرامش لحظه هایی است که شعله ورند و عصیانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو می گریزد. به عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه می کنی آن سوی حادثه هایی را که آرزو می کنی هیچ گاه رخ ندهند.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:40 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 )

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/139207051413397801254533.jpg

شهيد حجت‌الاسلام و المسلمين سيد عبدالكريم هاشمي‌نژاد در سال 1311 ش در بهشهر متولد شد. وي پس از پايان تحصيلات ابتدائي در سن چهارده سالگي براي فراگيري علوم اسلامي به حوزه علميه آيت‌الله كوهستاني رفت و پس از چهار سال کسب فيض از محضر آن عالم بزرگ براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه قم شد. وي در قم در درس خارج فقه و اصول بزرگاني چون آيت‌الله‌العظمي بروجردي، امام خميني،، علامه طباطبايي و شهيد آيت‌الله محمد صدوقي حضور يافت. در سال 1340 ش ساكن مشهد مقدس شد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. وي با تشکيل جلسات و سخنراني‌هاي جذاب تبليغي نبرد خويش را با رژيم ستمشاهي آغاز كرد. براي اولين بار در شب پانزدهم خرداد 1342 ش دستگير شد و به مدت 41 روز در زندان موقت شهرباني (همين مکان) در بازداشت به سر برد. در سال 1351 ش از سوي ساواک ممنوع‌المنبر شد، ولي او مخفيانه به فعاليتهاي خود ادامه داد. در سال 1354 ش در پي اعتراض به ضرب و شتم و کشتار طلاب و روحانيان قم و برپايي تظاهرات، دستگير و به دو سال حبس محکوم شد. در سال 1356 ش پس از آزادي، به علت از سرگيري مبارزات عليه رژيم، بار ديگر دستگير و زنداني شد. پس از آزادي، مأموران ساواک بارها با مواد منفجره قصد ترور او را داشتند كه موفق نشدند. شهيد هاشمي‌نژاد با سخنراني‌هاي شنيدني و نوشته‌هاي جذاب خود نقش مهمي در روشنگري اذهان مردم به ويژه نسل جوان داشت که با استقبال گسترده رو به رو شد و رژيم شاه انتشار برخي از کتاب‌هاي ايشان از جمله کتاب «مناظره دکتر و پير» را ممنوع کرد. 
پس از بازگشت پيروزمندانه امام خميني به ايران، هاشمي‌نژاد قصد زيارت حضرت امام از مشهد به تهران آمد.
در بيست و دوم بهمن 1357 ش فرصت‌طلبان براي جمع‌آوري اسلحه قصد تعرض به پادگان و لشكر 77 خراسان را داشتند كه هاشمي‌نژاد در حفظ نظم شهر و پادگان، نقش بسزايي داشت. ايشان به اتفاق آيت‌الله واعظ طبسي توانست پادگان مشهد و لشكر 77 خراسان را از دستبرد افراد فرصت‌طلب دور نگهدارد و مشهد را از ايجاد فتنه‌اي جديد حفظ نمايند. 
اين شهيد بزرگوار در سال 1358 ش به دو كشور ليبي و سوريه و در سال 1359 ش به كشورهاي ژاپن و بنگلادش سفر كرد تا پيام‌رسان انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران باشد. حضور هاشمي‌نژاد در مجلس خبرگان قانون اساسي و همچنين دبيركلي حزب جمهوري اسلامي در مشهد، گوشه ديگري از خدمات آن شهيد بزرگوار بود.
وي در هفتم مهر 1360 ش به دست گروهک منافقين (سازمان مجاهدين خلق) ترور شد و به فيض شهادت رسيد و پيکر مطهرش پس از تشييعي با شکوه در دارالزهد حرم مطهر امام رضا  به خاک سپرده شد.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:39 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

مواد لازم

آرتیشو با زیتون یک غذای الجزایری می باشد .

قلب آرتیشوی کنسرو - 18 عدد (در صورت امکان می توان آرتیشوی تازه را پخت و ته آن را که به قلب آرتیشو معروف است جدا کرد).

زیتون سیاه - 200 گرم

روغن زیتون - 3 تا 4 قاشق سوپخوری

تخم گشنیز نکوبیده - 1 قاشق مرباخوری

دارچین کوبیده نرم - 1 قاشق مرباخوری

لیمو ترش تازه - 3 عدد

آویشن خرد شده - 1 قاشق غذاخوری (یا مقدار کمی سبزی معطر خرد شده)

سیر - 3 تا 4 پر

نمک و فلفل به قدر کافی

طرز تهیه

آب 2 عدد لیموها را می گیریم و آن را با روغن زیتون و کمی نمک و فلفل و دارچین و آویشن و تخم گشنیز را مخلوط می کنیم. آرتیشوها را در ظرف نسوزی می چینیم و سس آماده شده را روی آن می دهیم و ظرف را 10 تا 15 دقیقه روی پنجره وسط فر با حرارت ملایم می گذاریم. بعد ظرف را بیرون می آوریم.

روی هر آرتیشو را یک دانه زیتون سیاه می گذاریم و 1 دانه لیمو را نیز حلقه می کنیم و دور آن می چینیم. لازم به یادآوری است که باید آرتیشوی تازه را پخت و برگ و تیغ روی آن را گرفت . آرتیشوی کنسروی که آماده است ، گاهی سفت و غیر قابل خوردن است . در این صورت باید آن را با مقداری آب و کمی نمک و سرکه پخته ، به مصرف رسانید.


موضوعات مرتبط: آشپزی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:37 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 مراقب جلسه های کسالت بار باشید جلسه های طولانی و کسالت بار که نتیجه ای جز خمیازه کشیدن حاضران ندارد بخش جدایی ناپذیر کار و زندگی بیشتر مردم است ولی تا به حال به این فکر کرده اید که چطور می شود کسالت را از بین برد و همین جلسه های خسته کننده را به جلسه های مفید تبدیل کرد. جلسه های طولانی و کسالت بار که نتیجه ای جز خمیازه کشیدن حاضران ندارد بخش جدایی ناپذیر کار و زندگی بیشتر مردم است ولی تا به حال به این فکر کرده اید که چطور می شود کسالت را از بین برد و همین جلسه های خسته کننده را به جلسه های مفید تبدیل کرد. جلسه ها واقعیت زندگی مدرن امروز هستند، خواه شما فقط ۳نفر باشید که در حال برنامه ریزی برای راه اندازی یک کار هستید و خواه یک شرکت روبه رشد با صدها نیروی انسانی باشید. اما نکته این است که تمام مدیران برای مدیریت و کنترل این جلسه ها متولد نشده اند و به عبارت بهتر این کاره نیستند. خیلی ها توجه نمی کنند همین موضوع جلسه های کاری خسته کننده، می تواند تا چه حد زیانبار باشد. چنین جلسه هایی نه تنها زمان مفید کاری را هدر می دهند بلکه جو رقابتی را نیز از بین می برند و خلاصه فاتحه بازدهی را می خوانند! جان پتز، مشاور امور بازرگانی و نویسنده «کتاب جلسات کسالت بار»، می گوید: «زمان در جریان است. از جلسه های خود بیشتر چیز یاد بگیرید یا اینکه از گذاشتن جلسه های بیش از حد و تکراری دست بردارید. اگر قصد دارید کارمندان تان را به دلیل حضور در یک جلسه، از وظایف شان بیرون بکشید و کارشان را متوقف کنید، لازم است درباره تک تک نتایج آن با دقت فکر کنید تا برایتان شفاف باشد.» اگر شرکت یا تیم شما از سندرم جلسه های بد یا بی خاصیت رنج ببرد، شما چطور متوجه می شوید؟ جدا از نشانه های بارز مثل فقدان تماس چشمی کارمندان هنگامی که صحبت می کنید، اسلایدهای پاورپوینت بی شمار، گفت وگوهای یواشکی یا زیرمیزی یا پیامک رد و بدل کردن های پنهانی در طول سخنرانی شما، شاخص های دیگری هم برای جلسه های نابارور وجود دارد که خوب است آنها را بشناسید: ۱ کارکنان، جلسه را بدون هیچ نتیجه گیری مشخصی و قبل از پایان آن ترک می کنند. ۲ بحث هایی که در طول جلسه ها انجام می شود، تصمیمات مورد نظر را رهبری نمی کند (یعنی بحث ها کاملا بی ربط و پرت از هدف جلسه است). ۳ اتاق های فکر تبدیل به جلسه های شکایت از ایده های تکراری و غیرعملی می شود که برای بعضی ها ژست باهوش بودن را به دنبال دارد. ۴ جلسه تکرار مکررات است. تکرار یکسری امور بدون اینکه بهتر یا حتی کمی متفاوت شود و همان دستاوردهای جلسه های قبلی به دست می آید و نتیجه اش مشتی نامه نگاری تکراری است. ۵ گاهی کارکنانی را که حضورشان الزامی نیست، دعوت می کنید و به قول «پتز» سندرم فوق دعوت! از بین بردن عادت جلسه های کسالت آور چندان هم دشوار نیست؛ فقط باید به ۲ نکته اساسی توجه کنید: هدف خود را تعریف کنید پتز می گوید: «برنامه ریزان جلسه یا سازمان دهندگان نشست لازم است دو مورد را درنظر داشته باشند؛ اول اینکه خط مشی اصلی شرکت مشخص شود و تصمیمات و وظایف مربوط به یک پروژه بزرگ را بدانند. دوم اینکه نتیجه نهایی را حدس بزنند و بدانند چه کسی دستاورد این جلسه را عملی خواهد کرد.» به عنوان مثال، به تازگی پتز در جلسه ای حضور داشت که هدف آن کاهش دادن فهرست ۵نفره فروشندگان به ۲نفر بوده است. پتز معتقد است اگر هدف جلسه، به سادگی بحث کردن درباره محاسن و معایب فروشندگان بود، هدفش مبهم یا نامعلوم می شد و نتیجه جلسه هم که همان انتخاب فینالیست ها یعنی ۲نفر فروشنده بود، به دست نمی آمد اما با ارائه یک فهرست کوتاه از هدف مورد نظر و تعیین زمان محدود برای شرکت کنندگان برای تبادل نظر، گروه خیلی زود به یک توافق کارآمد رسید؛ یعنی بعد از پایان زمان مشخص می دانستند چه کسانی باید باقی بمانند؛ «من می گویم ۹۹درصد مردم انجام کار روی نتیجه نهایی را نادیده می گیرند. اگر شما نتیجه نهایی را داشته باشید یعنی بدانید هدف از نشست چیست، می توانید جلسه را سر موقع به اتمام برسانید.» به این سؤال ها جواب دهید جلسه ها اهداف متفاوتی دارند. آیا جلسه های کوتاه هفتگی شما با اطلاعات جدید به روز می شوند یا در یک قالب قدیمی تکرار می شوند؟ آیا این جلسه ها مشکل گشا هستند یا فقط زمینه ای برای بحث و گفت وگو؟ آیا حداقل کمکی به تقویت روحیه کارمندان شما خواهد کرد؟ آیا قرار است شما یک مدیریت ارشد از خودتان بسازید و نتایج از پیش تعیین شده را اعلام کنید یا جلسه های شما ترکیبی از آرا و نظرات را یکی می کند و به یک نتیجه واحد می رسد؟ برای انتخاب قالب درست باید قبل از تشکیل جلسه به این سؤال ها جواب بدهید تا تکلیف تان را با خودتان روشن کنید. به گفته «تاد چرچس»، مشاور اقتصادی بسته به هدف جلسه و روشی که انتخاب می کنید، ممکن است شما احتیاج به تجدید نظر درباره جلسه داشته باشید. مشکلاتی که در مورد برپایی جلسه های استاندارد وجود دارد از این سؤال نشأت می گیرد که چه کسی قرار است جلسه را هدایت کند و اینکه آیا جلسه برپایه گفت وگوی دوطرفه است یا تنها ارائه ای است یک نفره؟ لازم است برنامه ریز جلسه انتظارات را مشخص کند. اگر جلسه بر پایه سخنرانی است و یک نفر قرار است وظایف یا مسئولیت های جدید را شرح دهد یا اینکه بعضی اخبار را به اطلاع همگان برساند، این نوع نشست با نشستی که در آن اساس بر گفت وگوی دوطرفه است، فرق می کند. جایی که ممکن است نیاز باشد حضار با شماره گذاری حاضر شوند، یعنی هرکس شماره مشخص داشته باشد و از قبل برای ارائه ایده خودش به صورت انفرادی یا نتایج تحقیقات آماده شود، باید از قبل اطلاع رسانی شود تا اعضا تحقیقات لازم را درباره بحث انجام دهند و برای ارائه انفرادی آماده شوند. قطعا چنین گروهی می تواند پیشرفت جمعی ایجاد کند.چرچس می گوید: «شما باید به مردم اجازه بدهید که اگر تکلیفی برای انجام دادن دارند از قبل بدانند، در غیراین صورت آنها این ناآمادگی شان را با عقب نشستن و نیز رفتار تماشاگرانه به گونه ای که انگار در سینما هستند به نمایش می گذارند.»یک جلسه خوب مثل یک گفت وگوی مهیج است که اشتیاق کارکنان را برمی انگیزد و آنها را به شدت هیجان زده و مشتاق می کند. چنین کارمندانی در پایان جلسه گام بعدی کار برایشان شفاف می شود و احساس کسالت نمی کنند. یک جلسه بد درست مثل یک شام طولانی اجباری و ناراحت کننده است حتی اگر با رعایت تمام قوانین برگزار شود.


موضوعات مرتبط: روان شناختی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:35 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

http://ap2.persianfun.info/img/92/2/Namayeshe%20Ehsas%2013/6.jpg

لبریزِ توام
لبریزِ تو
و غمگین

لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..

ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه می‌‌کند..


موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:31 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

KMplayer یکی از محبوب ترین و در عین حال قدرتمند ترین نرم افزارها در زمینه ی پخش انواع فرمت های فیلم و موزیک است، شما به ندرت می توانید شخصی را بیابید که این نرم افزار ایده آل و کم حجم را در سیستم خود نداشته یا با ان کار نکرده باشد. این نرم افزار به کاربر این امکان را میدهد تا فرمت های صوتی و ویدئویی خود را با کیفیت و وضوح بالاتری تماشا کند. به جرات میتوان گفت کمپانی کره ای توانسته است تمامی فرمت های صوتی و تصویری را در این نرم افزار جای دهد، همچنین می توان به وجود انواع کدک های صوتی و تصویری نیز اشاره کرد که ان را در بین نرم افزار های پخش کامل تر جلوه می دهد. از ویژگی های دیگر این نرم افزار که به هنگام دیدن فیلم کاربرد زیادی دارد، می توان به پخش زیر نویس اشاره کرد که این نرم افزار از تمامی فرمت های زیر نویس پشتیبانی کرده و همچنین به کاربر این امکان را میدهد تا تنظیماتی همچون تغییر اندازه و رنگ و … را هم به سلیقه ی خود ویرایش کند. این نرم افزار را میتوانید به صورت کاملآ رایگان از وب سایت ایرنیان دانلود دریافت نمایید.


برخی از ویژگی های این نرم افزار:

پشتیبانی از پخش فایل های آسیب دیده (حالت انلاین) AVI
قابلیت نمایش عکس زمان پخش فایل های صوتی
پشتیبانی از 24 زبان مختلف از جمله زبان فارسی
دارا بودن انواع مختلف تجهیزات رسانه ای
پشتیبانی از انواع زیرنویس و ویرایش ان
پشتیبانی از جریانهای چندگانه صوتی
قابلیت تغییر اندازه و پردازش تصویر
مجهز به محیط یکپارچه کدک
سازگاری با انواع ویندوز ها
مشاهده تصاویر پس زمینه
پپشتیبانی از فرمت 3D
پشتیبانی از DVD
عملکرد ضبط ویدئو
و …
تصاویری از محیط این نرم افزار:

دانلود نرم افزار معروف پخش فیلم و موزیک KMPlayer v3.8.0.121 Final



 

موضوعات مرتبط: مدیاپلیر ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394برچسب:, | 9:26 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 

 

جمال عبدالناصر، سياست‏مدار معروف و رئيس‏جمهور پيشين مصر، در 15 ژانويه 1918م در اسكندريه مصر به دنيا آمد. او در آكادمي علوم نظامي قاهره تحصيل كرد و از سال 1942م به ارتش مصر پيوست. وي كه براندازي حكومت سلطنتي ملك فاروق را در سر مي‏پروراند، پس از شكست اول اعراب در برابر اسرائيل، جنبش «افسران آزاد» را بنا كرد و ژنرال محمد نجيب را به عنوان رهبر اين جنبش برگزيد. در سال 1952م اين جنبش طي كودتايي سلطنت را ملغي اعلام كرد و با تاسيس رژيم جمهوري، ژنرال نجيب را به عنوان اولين رئيس جمهور مصر، به قدرت رساند. در سال 1954م عبدالناصر، ژنرال نجيب را نيز بركنار كرد و خود به عنوان مغز متفكر جنبش افسران آزاد، قدرت را در دست گرفت.

ناصر، معتقد به قوميت‌گرائي عربي و اتحاد ميان كشورهاي عربي بود. وي سياست جدايي از كشورهاي غربي و نزديكي به بلوك شرق خصوصاً شوروي سابق را در پيش گرفت و با خريد اسلحه از اين كشور، كوشيد قواي نظامي مصر را تقويت كند. ناصر در سال 1956 كانال سوئز را ملي اعلام كرد اما با حمله مشترك نيروهاي فرانسه، انگليس و رژيم صهيونيستي مواجه شد. اين‏ جنگ با تهديد نظامي شوروي و فشار افكار عمومي به نفع مصر پايان يافت.

جمال عبدالناصر يكي از پايه‏گذاران جنبش عدم تعهد بود و در بين رهبران جهان و به ويژه كشورهاي عربي اعتباري جهاني داشت. در سال 1958م سه كشور مصر، سوريه و يمن تحت تاثير شعارهاي ناصر مبني بر قوميت‌گرائي عربي، دولتي متحد با عنوان «جمهوري متحد عربي» را تشكيل دادند. طي يك همه‏پرسي، جمال عبدالناصر به رياست جمهوري اين دولت انتخاب شد. اما اين اتحاد، ديري نپاييد و بر اثر اختلاف اعضا، در سال 1961م از هم گسيخت.

ناصر در جنگ سوم اعراب و اسرائيل در سال 1967م نيز شكست خورد و ناگزير بخشي از سرزمين مصر را به رژيم صهيونيستي واگذار كرد. اين امر به شدت به حيثيت داخلي و بين‏المللي وي لطمه زد و او تا پايان عمر، وجهه از دست رفته را بازنيافت. وي سرانجام در 28 سپتامبر 1970م پس از 16 سال حكومت در سن 52 سالگي بر اثر سكته قلبي درگذشت.

بعضي از مفسران سياسي، مرگ او را ناشي از توطئه‏اي با هدف ارتقاء سادات مي‏دانند. در پي مرگ ناصر، محمد انور سادات، معاون او كه به لزوم دوستي با غرب و صهيونيست‏ها معتقد بود، به قدرت رسيد. با مرگ ناصر، قوميت‌گرائي عربي تنها در اذهان شخصيت‌هايي مانند صدام، قذافي، ياسر عرفات و... باقي ماند و اين انديشه ديگر نتوانست اعتبار پيشين خود را در ميان جهان عرب حفظ كند. در واقع شكست ناصر و مرگ او و سپس الهام بخشي انقلاب اسلامي، افول قوميت‌گرائي عربي را نمايان ساخت و با اقبال ستمديدگان فسلطيني و لبناني به فرهنگ اسلامي زمينه برپائي نهضت‌هاي اسلامي فراهم گشت.


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, | 10:25 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |

 فدک هدیه پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س)

فدک سرزمین آباد وحاصل خیزی بود که در نزدیکی « خیبر » قرار داشت . و فاصله آن با مدینه در حدود 140 کیلو متر بود ، که پس از دژ های خیبر ، نقطه اتکای یهودیان حجاز به شمار می رفت . سرزمین فدک تا سال هفتم هجری در دست یهودیان بود و از درآمد آن امرار معاش می کردند . اما در همین سال بود که یهودیان قلعه های خیبر پیمان شکنی کردند ، که در پی آن جنگی بین آنها و مسلمانان در گرفت . سپاه اسلام پس از آنکه یهودیان را در «خیبر» و «وادی القری» و «تیما» در هم شکست ، و خلئی را که در شمال مدینه احساس می کرد با نیروی نظامی اسلام پر نمود . برای پایان دادن به قدرت های یهود در این سرزمین که برای اسلام و مسلمانان کانون خطر و تحریک بر ضد اسلام به شمار می رفتند سفیری به نام «محیط» پیش سران فدک فرستاد . «یوشع بن نون» که ریاست منطقه را بر عهده داشت ، صلح و تسلیم را بر نبرد ترجیح داد و تعهد کرد که نیمی از فدک را در اختیار پیامبر قرار دهد و از این پس زیر لوای اسلام زندگی کند .

سرزمین هایی که در اسلام به وسیله جنگ و قدرت نظامی گرفته می شود متعلق به عموم مسلمانان است و اداره آن به دست فرمانروای اسلام می باشد ، ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی و اعزام نیرو به دست مسلمانان می افتد مربوط به شخص پیامبر و امام پس از وی می باشد و اختیار این نوع سرزمین ها با اختیار اوست . می تواند آن را ببخشد ، می تواند اجاره بدهد. یکی از آن موارد اینست که از این املاک و اموال نیازمندی های مشروع نزدیکان خود را به شکل آبرومندی بر طرف سازد .

روی این اساس پیامبر «فدک» را به دختر گرامی خود حضرت زهرا (س) بخشید . منظور از بخشیدن این ملک چنانچه که قرائن گواهی می دهد دو چیز است :

1 : زمامداری مسلمانان پس از در گذشت پیامبر اسلام طبق تصریح مکرّر پیامبر با امیر مومنان بود و چنین مقام و منصبی به هزینه سنگینی نیاز دارد . علی (ع) برای حفظ این مقام و منصب می توانست از درآمد این سرزمین حداکثر استفاده را ببرد.

2 : دودمان پیامبر که فرد کامل آن یگانه دختر وی و نور دیدگانش حضرت حسن و حسین (ع) بود باید پس از فوت پیامبر به صورت آبرومندی زندگی کنند . برای این هدف پیامبر «فدک» را به دخترش بخشید .

محدثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی می نویسند : وقتی آیه « وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسكِينَ وَ ابْنَ السبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً» (سوره اسرا /26 ) نازل گردید پیامبر دختر خود فاطمه را خواست و فدک را به وی واگذار نمود . ناقل این مطلب ابو سعید خدری است که یکی از صحابه بزرگ رسول خدا می باشد. همه مفسران شیعه و سنی قبول دارند که این آیه در حق نزدیکان و خویشاوندان پیامبر نازل گردیده و دختر وی روشن ترین مصداق «ذی القربی» است .


موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, | 10:24 | نویسنده : محمدطاهافرهودی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ستاره مادرید