کینه ازکسی نداشته باشید
آیت الله محمدکدخدا رستم
موضوعات مرتبط: سخنان افرادمعروف ایرانی ، ،
برچسبها:
ورزش دارت ورزش ساده ای است ولی این کافی نیست که فقط وسط تخته دارت را هدف قرار دهیم و پرتاب کنیم، بلکه تخته دارت 62 قسمت برای امتیاز دارد که هر کدام به نوبه خود از حساسیت بالایی برخوردار است. این ورزش را پیر تا جوان ، چه پسر په دختر وحتی معلولین و جانبازان ویا ناشنوایان می توانند به عنوان یک حرفه، یک ورزش ویا حتی یک تفریح سالم با خیالی آسوده وبرای رفع استرس انجام دهند.
تاریخچه این ورزش
از قرن 15 تا قرن 19 از تیرکمان به دارت
در جنگ باری انگلیس (1455 تا 1485) تفریح سربازان این بود که با تیروکمان هدفی را نشانه رفته وتوانایی خود را محک می زدند.
قبل از جنگ بارا، جنگ معروف صدساله انگلیس که به خاطر آن ملت انگلیس بسیار خوی جنگجویی داشتند و تیراندازی با تیروکمان یکی از معروف ترین تفریحات آنها در مواقع بیکاری بود. بالاخره زمان Morning date فرا رسید و آرامش در انگلیس بتدریج حاکم شد. تیرها را کوتاه کرده وبدون استفاده از کمان و فقط با استفاده از دست، هدف گیری کرده و پرتاب می کردند. این طور که گفته می شود اول فقط مشک های آب را هدف قرار داده بودند ولی بعدها تکه ای پوست را به درخت چسباندند وروی آن زدند ودر سال 1869 شخصی بنام بریان کامرین آن هدف را امتیاز بندی کرد وچیزی شبیه به دارت امروزی شد.
بازی دارت فضای زیادی اشغال نمی کند
بیشتر ورزشها علاوه بر فضای زیاد نیز به امکانات گران و یا در ورزشهای دسته جمعی نیاز به جمع آوری نفرات است ولی تمرین دارت را می توان در فضای بسیار کم و سه عدد دارت و یک تخته دارت و با حداقل یک نفر یا حداکثر نفرات انجام داد.
فضای در نظر گرفته شده برای دارت فضایی بسیار جزئی است.
فاصله طولی تخته دارت از زمین 173 سانتیمتر وفاصله برای پرتاب 237 سانتیمتر می باشد به عبارت دیگر بعد از نصب تخته دارت فاصله متر از مرکز تخته دارت تا محل استقرار باید 293 سانتیمتر باشد.
دارت از چهار قسمت تشکیل شده:
Flight -1
Shaft -2
Barrel -3
Tip or point -4
نوک، بارل، شافت، و فلایت هرکدام انواع گوناگون ومختلف دارند وهر کس می تواند دارتی را که مورد علاقه اش است و با آن راحت تر است تهیه و استفاده کند.
امتیازات قواعد آن
تخته دارت به صورتی طراحی شده است که دایره آن را به صورت قسمت های مثلثی که به وسیله میله فلزی از هم جدا شده است در آمده. البته اگر به شکل توجه کنید خواهید دید که که میله فلزی علاوه بر درست کردن این مثلث ها تخته دارت را به چهار قسمت مجزا تفکیک کرده، اگر دارت شما در بین دو میله اول خورده باشد عدد شما در 2 ضرب میشود (Double Ring) و اگر در بین دو میله دوم خورده باشد عدد شما در 3 ضرب خواهد شد (Triple Ring) و اگر در بین میله سوم باشد که معمولا به رنگ روشن است بخورد امتیاز شما 25 واگر در بین میله آخر به عبارتی مرکز قرار گیرد نمره شما 50 خواهد بود و اگر دارت شما داخل این میله ها نباشد عددی که روی آن است به تنهایی در نظر گرفته می شود، چنانچه پرتاب شما خارج از محیط مشخص شده باشد امتیازی برای شما در نظر گرفته نخواهد شد.
حال هر مثلث عدد خود رادارد، و با پرتاب سه دارت در مجموع اعداد محاسبه می گردد، لازم به ذکر است هر سه پرتاب شما را یک راند گویند.
و در آخر شخصی برنده است که به امتیاز در نظر گرفته شده زودتر از دیگران دست پیدا کند.
قواعد مشترک در تمام بازی ها
دارت بازی های مختلفی دارد که هرکدام جذابیت خاصی بر خوردار است.
1- هر بازیکن در یک نوبت گردشی با انداختن سه دارت در هر نوبت (راند) بازی می کند.
2- هر بازیکن یک دارت را در شروع بازی برای مشخص شدن نفر آغاز کننده بازی پرتاب می کند.
3- امتیازات بدست آمده بر مبنای امتیازی است که برای هر ناحیه در نظر گرفته شده است، نه بر مبنای رنگ آن.
4- در صورت افتادن دارت از تخته دارت (اگرچه به نمره خورده باشد) امتیازی برای آن پرتاب در نظر گرفته نمی شود.
موضوعات مرتبط: معرفی ، ،
برچسبها:
نگاهي به زندگي بانوي اول آمريكا؛
زندگينامه و تبارشناسي
میشل لاواون رابینسون اوباما Michelle LaVaughn Robinson Obama، متولد 17 ژانویه 1964 (27 دی 1342 ﻫ.ش) یک نویسنده و حقوقدان آمریکایی است. وی همسر رئیسجمهور فعلی آمریکا، باراک اوباما و نخستین زن دورگه آفریقایی-آمریکایی است که بانوی اول آمریکا شده است. میشل اوباما در جنوب شیکاگو بزرگ شد و فارغالتحصیل دانشگاههای پرینستون و دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد است. او اوایل دوران حرفهای حقوقیاش را در شرکت سیدلی آستین، یعنی جایی که با باراک اوباما آشنا شد، گذراند. سپس در مرکز درمانی دانشگاه شیکاگو مشغول به کار شد. این دو در سال 1992 ازدواج کردند و اکنون دو دختر به نامهای مالیاآن و ناتاشا دارند.
میشل و باراک اوباما در سال 1992 ازدواج کردند و اکنون دو دختر به نامهای مالیاآن و ناتاشا دارند.
او تمام سالهای 2007 و 2008 را در کمپین انتخاباتی شوهرش برای ریاستجمهوری مشغول به کار بود. او همواره، ابتدا به عنوان همسر یک سناتور و بعد به عنوان بانوی اول آمریکا، یک سمبل مد و یک الگو برای زنان بوده است. به علاوه اینکه مشاور زندگی در فقر، موادغذایی و سلامتی است.
حضور میشل اوباما در روز نخست ریاست جمهوری همسرش در حالی که یکی از گرانقیمتترین لباسهای آمریکا را پوشیده است
همه چهار پدربزرگ و مادربزرگ او چندنژاده بودند ولی اقوام وی چیزی درباره وضعیت آنان در زمان بردهداری آمریکا نمیگویند. اجداد میشل اوباما در فاصلههای دورتر ریشههای اروپایی و ایرلندی پیدا میکنند. به علاوه اینکه اقوام پدر و مادر او به یک یهودی دورگه آفریقایی-آمریکایی به نام ربی کپرزRabbi Capers میرسد.
میشل اوباما هنگام تحصیل در دانشگاه پرینستون به واسطه همکاری با یک مرکز آموزشی و فرهنگی که به داشنجویان اقلیت خدمات میداد با مسائل کشورهای جهان سوم آشنا شد و بعد از دوران دانشجویی نیز به همکاری با آنان ادامه داد و سپس موفق شد که مدرک دکترای خود را در سال 1988 از دانشگاه هاروارد دریافت کند.
میشل اوباما معمولا با لباس مشکی و لبخندی عمیق در منظر عموم ظاهر میشود و به عنوان یک مسیحی پروتستان ارتباط خوبی با کلیسا داشته و سعی دارد که میان کلیسا و مسائل سیاسی پیوند برقرار کند يا به بيان بهتر، سياست آمريكايي را به ديانت پروتستان خود بچسباند. میشل اوباما برای تشویق مردم به توجه به مسائل سیاسی میگوید: «به کسی که میگوید کلیسا جای خوبی برای حرف زدن در مورد سیاست نیست بگویید جایی بهتر از این نیست، جایی بهتر از کلیسا نیست زیرا مسائل سیاسی، نهایتا سیاسی نیستند، مسائل اخلاقی هستند؛ و مسائلی هستند که با بزرگی و قوای بالقوه انسان و آیندهای که برای کودکان و نوههایمان میخواهیم سروکار دارند».
میشل اوباما هنگامی که به کمپین انتخاباتی شوهرش پیوست از تاثیرات بدی که مسائل سیاسی ممکن بود روی دخترانش بگذارد نگران بود و در یک سخنرانی گفت: «من یک مشاور ارشد نیستم»؛ و در طول برگزاری کمپین انتخاباتی باراک، تمام تلاش خود را کرد که با استفاده از چارچوب مادری، روی مسئله نژاد و آموزش بحث کند.
از سال 2008 به بعد، خروجی رسانههای آمریکا شروع کردند به مانور دادن روی این نکته که رفتار میشل اوباما با مخاطبانش بسیار نرمتر از گذشته شده و بیشتر مصاحبه میکند؛ این تغییر در رفتار میشل اوباما در انتخاب لباس او هم تاثیر داشت و پس از آن سعی کرد لباسهای غیررسمی بیشتری بپوشد؛ و این تغییر رویکرد در انتخاب لباس به علاوه همراهیای که رسانهها با او داشتند باعث بهتر شدن تصور عمومی مردم نسبت به او شد.
حوزه نفوذ ميشل اوباما در دستگاه ديپلماسي عمومي كاخ سفيد
با شروع دوران ریاستجمهوری باراک، میشل شروع کرد به بازدید از پناهگاههای بیخانمانها و نمایندگانی را برای مشاوره دادن درباره نحوه ارائه خدمات عمومی به مدارس کشور فرستاد.
میشل اوباما ابداعات دیگری نیز در عرصه دیپلماسی عمومی داشته است؛ مانند: مشاوره به خانوادههای نظامیان، کمکهای کاری به زنان برای برقراری توازن میان اشتغال و خانهداری، تشویق خدمات عمومی، و ارتقای هنر و آموزش هنر. وی پشتیبانیهای زیادی را به خانوادهها و زوجهای نظامیان ارائه کرده و تلاش کرده است تا پیوند میان خانوادههای نظامی را تا حدی افزایش دهد. رسانهها اکنون روی مدهایی که همسر باراک اوباما به راه میاندازد تمرکز خاصی دارند در حالی به گفته خودش در تلاش است تا نخستین همسر رئیسجمهوری باشد که توجه ویژه به مسئله خانوادههای نظامیان کرده است.
در ماه می سال 2014 (اردیبهشت 1393) به کمپین مبارزه علیه دخترربایی گروه بوکوحرام پیوست و در توئیتر با انتشار تصویری، هشتگ دختران ما را برگردانید(#bringbackourgirls) را به راه انداخت.
ابتکار دیپلماسی عمومی بانوی اول آمریکا در فضای مجازی برای مبارزه با گروه تروریستی بوکوحرام و برگرداندن دختران ربوده شده توسط این گروه: «هشتگ: دختران ما را برگردانید»
یکی دیگر از کارهایی که وی در ارائه سبک زندگی جدید به آمریکاییان ارائه داد، راهاندازی آشپزخانه غذای ارگانیک در کاخ سفید و استفاده از حیاط پشتی کاخ سفید به عنوان محلی برای پرورش زنبور عسل بود. البته محصولات ارگانیک مورد استفاده در آشپزخانه کاخ سفید، در همین حیاط تولید میشوند.
میشل در ژانویه 2010 یکی دیگر از ابتکارات خود در عرصه دیپلماسی عمومی را با راهاندازی وبسایتی به نام «حرکت کنیم Let's Move» رو کرد. وی در این وبسایت در تلاش است تا با الگو قرار دادن مسئولان ردهبالای آمریکا برای خانوادههای آمریکایی به آنان بیاموزد تا روش غذایی کودکان خود را تغییر دهند و از چاقتر شدن کودکان که امروزه یکی از معضلات این کشور در حوزه سلامت است جلوگیری کنند.
تصویر ورزش میان روز باراک اوباما و معاون اولش در کاخ سفید که قرار است الگویی برای همه کارمندان آمریکایی باشد
ميشل اوباما اكنون بيشتر وقت خود را در حال كمك به موسسات خيريه، بيمارستانها، كودكان بيسرپرست، زنان خانهدار و همسران نظاميان آمريكايي است. صفحه توئيتر وي مشحون است از اخبار كمكهايي كه طي سالهاي اخير به اين عده رسانده است.
موضوعات مرتبط: بیوگرافی افرادمعروف خارجی ، ،
برچسبها:
بين همه پيامبرها جرجيس انتخاب كرده |
|
روزي روباه ، خروسي را گرفت و دويد تا او را در يك جاي امن بخورد . خروس كه جان خود را در خطر ديد سعي كرد كه حقه اي به روباه بزند تا او دهانش را باز كند و از دست او فرار كند بنابراين به او گفت : اگر مرا ول كني در حق تو دعاي خير مي كنم . اما روباه كه خيلي زرنگ بود جواب نداد و در دلش گفت : اگر دعاي تو اجابت مي شود براي خودت دعا كن . خروس دوباره كفت : اگر مرا آزاد كني هر شب يك مرغ چاق و چله برايت مي آورم . |
|
روباه جواب نداد و در دلش گفت : تمام كساني كه گرفتار مي شوند همين حرف را ميزند . خروس هر چه حرف زد و سعي كرد كه روباه جوابي به او بدهد موفق نشد تا اينكه وارد خرابه اي شدند . خروس ديد كه ديگر فرصتي براي او نمانده است ، به روباه گفت : حالا كه مي خواهي مرا بخوري در اين دم آخر از تو خواهشي دارم ، من خروس دين داري هستم لااقل قبل از خوردنم نام يكي از پيغمبرها را ببر تا راحتتر بميرم . و او را به خدا قسم داد كه نام يكي از پيفمبرها راببرد . خروس مي خواست تا از فرصت استفاده كند و هنگاميكه روباه دهنش با ز مي شود تا نام يك پيغمبر را مي برد ، فرار كند . روباه كه خيلي زرنگ بود متوجه منظور خروس شد ، ولي چون دلش به حال خروس سوخت خواست تا آرزوي او را برآورده كند و همانطور كه گردن خروس را با دندانش گرفته بود گفت : جرجيس ( جرجيس يكي از پيامبران عهد قديم است ) و با اين حيله هم خواست خروس را برآورده كرد و هم مجبور نبود كه دهانش را باز كند . ( شما مي دانيد چرا مجبور نبود دهانش را باز كند ؟ )
اين ضرب المثل زماني استفاده مي شود كه كسي از ميان چيزهاي مهمتر و معروف ، چيز گمنامي را انتخاب كند . يا چيزي را پيدا كند كه مناسب حال او باشد . |
موضوعات مرتبط: ضرب المثل ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: آهنگ ، ،
برچسبها:
یادی ازآیت الله مجتهدی
راوی آیت الله محمد کدخدا رستم
آیت الله مجتهدی می گفت من رفته بودم بقالی سر کوچمون تخم مرغ بخرم دیدم
یک زنی یک شانه تخم مرغ خریده بود تا من را دید گفت حاج آقا دونه ای سیصد تومان؟
من هم گفتم که مگرمن تخم کرده ام که به من میگی سیصد تومان برو به اون بگو که تخم کرده است
اون زن هم چادرش را سرش کشید وگازش راگرفت ورفت
موضوعات مرتبط: سخنان افرادمعروف ایرانی ، ،
برچسبها:
شهید سیدعلی اندرزگو در رمضان سال 1318 ش در تهران به دنیا آمد. سختی معیشت، او را از تحصیل بازداشت و به کار گمارد، ولی در همان حال به علوم دینی روی آورد و دروس فقه و اصول را طی کرد. شهید اندرزگو در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد و در ستمستیزی، از او الهام گرفت. وی در قیام 15 خرداد، به عرصه مبارزه با رژیم گام نهاد و مورد تعقیب مزدوران ساواک قرار گرفت. شهید اندرزگو پس از قیام 15 خرداد دستگیر شد و در زیر شکنجههای سخت، لب به سخن نگشود تا آزاد گردید. از آن زمان، وارد شاخه نظامی هیئت مؤتلفه اسلامی شد و در اولین اقدام، در اعدام انقلابی حسنعلی منصور، سرسپرده آمریکا و عامل تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی(ره) همکاری نمود. در آن ترور، شهید اندرزگو با این که بیشتر از 19 سال نداشت، اما نقش مهمی ایفا کرد. در روز دوم شهریور 1357 رژیم، به شدت در تعقیب او بود و شهید اندرزگو مجبور شد که دائماً جابجا شود. این انقلابی نستوه برای این که مورد شناسایی ساواک قرار نگیرد، با نامهای مستعار و قیافههای متفاوت آشکار میشد. اندرزگو، نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم داشت و برای این منظور به کشورهای دیگری سفر میکرد. ساواک پس از سالها تعقیب و گریز، سرانجام با کنترل مکالمات تلفنی مناطق وسیعی از تهران، او را شناسایی نمود و دریافت که در 19 ماه مبارک رمضان مهمان یکی از دوستان خواهد بود. محل، مورد محاصره قرار گرفت و شهید که راه فرار نمیدید، اسنادی را که در جیب داشت به دهان برد و خورد تا به دست ساواک نیافتند. دژخیمان رژیم پس از درگیری که با او پیدا کردند، او را مجروح ساختند. با این حال، از این میترسیدند که اندرزگو، به خودش مواد منفجره بسته باشد. این شهید والامقام سرانجام، طی این درگیری در دوم شهریور 1357 با زبان روزه در 39 سالگی شربت شهادت نوشید و به آرزوی دیرینهاش دست یافت. شهید اندرزگو قصد ترور شاه را داشت که شهادتش مانع انجام این نقشه گردید. بله در آن روز یعنی 2 شهریور 1357 ماموران ساواک مثل کرکس های گرسنه، احاطه اش کرده بودند و او در حوالی شهادت، نگاهش به اشاره آسمان بود! آن ها که باقی ماندگان لشکر یزید بودند، می پنداشتند، یک نفر را محاصره کرده اند، امّا او تنها نبود؛ یک تاریخ، به طول تمام شهادت ها و به عرض تمام اعتقادات و باورها، با او بود. او آن روز تنها پرچمدار میدان شده بود و می خواست نام خویش را در خیل انصار اللّه ثبت کند. طاغوتیان که هر موضوعی را تنها با عینک های دودی حلاّجی می کردند، آن روز غرق در غرور مسلسل هایشان، آماده شلیک، منتظر کسی بودند که با دهان «روزه» قصد «قربت» کرده بود تا به دیدار حضرت دوست برسد؛ رسیدنی عاشقانه! کوچه ها را اضطرابی عجیب فرا گرفته بود و به جنایتی می اندیشیدند که در حال وقوع بود! چهره نورانی اش که از شهود شهادت می درخشید، نمایان شد و ناجوانمردان مزدور از هر طرف به سمت او آتش گشودند. گویی فضای درگیری، صحنه های عاشورایی را به نمایش گذاشته است و تعزیه حق و باطل می خواهد به حقیقی ترین شکل، حوادث را مرور کند! دشمنان صف آرایی کرده بودند، امّا بسیار ناجوانمردانه! صدای شلیک گلوله ها، فضای سکوت زده دل ها را، بی هیچ اعتراض می شکست و او تنها به جویبار خون می نگریست! با زبان خشک و عطشناک قادر به سخن نبود؛ گویی در دلش زمزمه ای جان گرفته است. شاید شکر از موهبت شهادت! شاید بیان آخرین شهادتین! شاید زیارت عاشورا و آخرین روضه جدش حضرت اباعبداللّه علیه السلام زخم های بی شمارش را می دید، امّا هیچ ناله و شکوه ای نداشت! انگار غرق خطبه های حضرت زینب شده بود! آن چه می دید، مثل تبسمش زیبا بود! اصلاً برای عاشق، چه زیبایی بالاتر از شهادت و رسیدن به آرزوی دیرینه وصال! درست مثل حضرت مسلم علیه السلام تنهایش گذاشتند! حتی یک نفر از آن مزدورها نپرسید که «سیّد» گناهش چه بود؟! سیدی که موعظه اهالی ظلم را، تنها از راه «سلاح» می دانست تا به «اصلاح» خویش بیندیشند! سیدی که هیچ مرزی جلودار هدف شکوهمندش نبود و خویشتن را وقف مبارزه با طاغوت کرده بود! سیدی که با اقتدا به جدش، تنها به وظیفه و تکلیف خویش می اندیشید و مصالح دین را به مطامع شخصیت ترجیح داده بود. روزی که زبان ها را قدرت اعتراض و گلوها را توان فریاد نبود، غریو فریادش همراهِ «گلوله ها» و «اعلامیه ها»، خواب اهریمن را می آشفت! او پایان خویش را حدس زده بود؛ پایانی که بهترین، زیباترین و خوش گوارترین قصه ها را همراه خواهد داشت! پایانی که با اذان صبح نیّت شده بود تا افطاری را مهمان سفره عاشوراییان بشود! گویی برای همیشه، نسیم یادش، در حال وزیدن است و روح متهورش در زمان و مکان جاری شده است! وجودش برای همیشه در بهاران آکنده از آزادی، خالی است؛ امّا یادش گرامی ترین فصلِ به یادگار مانده از کتاب انقلاب اسلامی است که عطر سیب می دهد! «شهید سیدعلی اندرزگو» شهادت را به ستم پذیری و تسلیم مقابل دژخیمان طاغوت ترجیح داد و با پروازی سرخ، به بی کران رحمت الهی پیوست. روحش قرین رحمت ابدی و شفاعتش دستگیرمان در روز جزا باد!
- منبع، پورتال آسمونی http://www.asemooni.com/event/testified-seyed-ali-andarzgoo#ixzz3ji4wNBob
موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسبها:
هفته دولت، هفته اقتدار و پیروزى دولتى است که حمایت و پشتیبانى میلیونها تن از ملت خود را همراه دارد. هفته دولت، هفته سپاس و قدردانى از دولتى است که هدفش اجراى حدود الهى و احکام آسمانى اسلام و ایجاد جامعه اى سرشار از عدالت، نظم و امنیت است. این هفته مبارک بر همه دولت مردانى که وجود خویش را وقف خدمت به اسلام و جامعه کرده اند، خجسته و فرخنده باد.
به مناسبت انفجار دفتر نخست وزیری در هشتم شهریور سال 1360 و شهادت دو یار دیرین امام (ره) و انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمد جواد باهنر، نخست وزیر که نمونه ای از دولتمردان مردمی بودند و نیز به منظور آشنایی مردم با فعالیت ها و بیان اهداف و برنامه های آینده دولت، هفته ای به نام هفته دولت نامگذاری شده است که از دوم تا هشتم شهریور می باشد.
علت نامگذاری چنین هفته ای این است که دولت شهید رجایی، نخستین دولت مکتبی بود که در آن دوره بحرانی حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب، صادقانه اعمال کرد تا آن جا که جان خویش را بر سر آن نهادند. روحشان شاد
همراهى ملت با دولت و پشتیبانى آحاد مردم از آن، از عوامل ثبات دولت و اقتدار آن است و این رابطه، تا هنگامى که دولت یک دولت ارزشى و خدمت گزار باشد، پایدار خواهد بود.
امام خمینى (ره)؛ رهبر کبیر انقلاب، دورى مسؤولان ایران اسلامى را از رفاه و تجملات و ثروت ها، لطف الهى دانسته و مى فرماید:
" اگر یک حکومتى، ارزشهایش ارزشهاى انسانى، اخلاقى و اسلامى باشد (و) بخواهد خدمت به نوع خودش بکند و خودش را خدمت گزار بداند، قهراً ملت با اوست و قهراً یک قدرت خارجى نمیتواند او را تحت تاثیر قرار بدهد."
مولى الموحدین، امام على (ع) در قالب نامه اى به مالک اشتر، خطاب به همه دولت مردان اسلامى درباره تکبر و غرور ریاست چنین هشدار مى دهد:
"اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر و یا خود بزرگ بینى شدى، به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر که تو را از آن سرکشى نجات مى دهد و تندروى تو را فرو مى نشاند و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز مى گرداند."
دوم شهریور هر سال آغاز هفته دولت است که روز پایانى آن سالروز شهادت محمد على رجایى؛ رئِس جمهور و محمد جواد باهنر؛ نخست وزیر وقت ایران در سال 1360 است.
شهیدان رجایى و باهنر تشکیل دهندگان نخستین دولت ایران پس از یکدست شدن جمهورى اسلامى ایران که پس از خروج دولتمردان عصر حکومت موقت و دولت ابوالحسن بنى صدر استقرار یافت. از این جهت دولت رجایى و باهنر آغاز عصر تازه جمهورى اسلامى بشمار میرود و شهادت آنها ضایعه اى است که دولت و مردم ایران هر سال به یاد آن در سوگ مى نشینند.
و اما هفته دولت، فرصتى است تا لختى تامل کنیم و به آن چه در گذر شتابزده زمان پنهان مانده، نظر افکنیم. باید رنج و تلاش مسوولان متعهد کشور را ارج نهیم، خدمت هاى نادیدنى دولت مردان خدمتگزار و صاحب منصبان درد آشنا را سپاس گوییم و به همه تلاش گران و زحمت کشان نظام جمهورى اسلامى خسته نباشید بگوییم.
موضوعات مرتبط: تقویم ، ،
برچسبها:
چاره ای نیست باید ایت الله فیلم ساز شود یا فیلم ساز ایت الله
با امپراطوری جذاب رسانه حوزه موظف است ایت
موضوعات مرتبط: سخنان مقام معظم رهبری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: سخنان افرادمعروف ایرانی ، ،
برچسبها:
یوگرافی خواننده قدیمی استینگ کینگ
موضوعات مرتبط: بیوگرافی خوانندگان خارجی ، ،
برچسبها:
اعتقادات و باورهایی که در سنقر رواج داشته و به مرور زمان فراموش و یا کم رنگ تر شده است
1.انداختن نان در زیر پا برکت را می برد.
2.ناخن گرفتن در شب غم به دنبال دارد.
3.به هم زدن دهانه قیچی باعث بروز جنگ می شود.
4.پیچیدن صدا در گوش کسی نشانه این است که در جایی از او صحبت می شود.
5.عطسه نشانه عدم پیشرفت در اقدام مورد نظر است.
6.انداختن دندان شکسته و یا افتاده در زیر پا ملال به همراه دارد.
7.گریه کردن پشت سر مسافر شگون ندارد.
8.پریدن پلک چشم راست نشان از رسیدن مهمان است
9.پریدن پلک چشم چپ نشان از خبر ناگوار است
10.چرخانیدن سکه در دست به هنگام سال تحویل برکت می آورد
11. افتادن شهاب دلیل بر مرگ کسی است
موضوعات مرتبط: فرهنگ ، ،
برچسبها:
یادی از آیت الله حق شناس
راوی آیت الله محمدکدخدارستم
خدا رحمت کند شهید مصطفی اسماعیلی را عکاس ما ایشان بود ما می خواستیم بریم جبهه رفتیم مسجد امین الدوله خدمت آیت الله حق شناس ایشان هم عکاس بود شغلشان عکاسی
بوددوربین آورده بوداون موقع ما16یا17سال سن بیشترنداشتیم ونادان تراز حالا بودیم به حاج آقا گفتیم که می خواهیم باشما عکس بیندازیم حاج آقا گفت من راضی نیستم ما گفتیم که شما
راضی نباش ما می خواهیم عکس بیندازیم نمی دونستیم که تازه جوان بودیم حالا همین طورنشست وهیچی نگفت ماهم دوسه جا جامون را عوض می کردیم هی با این عکس می انداختیم
نشان به این نشان که تمام عکس هایی که باحاج آقا انداخته بودیم سوخته بودند یعنی فقط عکس های خودمون که کنار عکس افتاده بود بعد از کربلای 5بودکه یکی ازدوستان به حاج آقا گفته
بودکه دعکس هایی که از شما گرفته بودیمن همه سوخت حاج گفت که من گفته بودم که راضی نیستم
موضوعات مرتبط: سخنان افرادمعروف ایرانی ، ،
برچسبها: